دانلود و خرید کتاب سایه ات را دنبال می کنم نسرین سالاری
تصویر جلد کتاب سایه ات را دنبال می کنم

کتاب سایه ات را دنبال می کنم

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب سایه ات را دنبال می کنم

کتاب سایه ات را دنبال می کنم مجموعه داستانی نوشته نسرین سالاری است. این کتاب را گروه انتشاراتی ققنوس منتشر کرده است.

درباره کتاب سایه ات را دنبال می کنم

سایه‌ات را دنبال می‌کنم مجموعه داستان‌های کوتاهی است که به یکدیگر متصل‌اند. هر یک از این خرده‌روایت‌ها بخشی از سرگذشت یک خانواده‌ است که درگیر گذشتۀ خودشان و اتفاقاتی‌ هستند که سال‌ها پیش برایشان افتاده است. راوی بعضی داستان‌ها خود اعضای خانواده‌اند؛ داستان‌ها روایت درد و رنج خاطرات گذشته شخصیت‌ها و زندگی امروزشان است.

اسم داستان‌های کتاب «دیوار خالی روبه‌رو»، «معصومیت احساس»، «مترسک»، «به وقت بغداد»، «غلیظ مثل غین»، «ساک قرمزِ سایه‌خانم»، «سیاه، سفید، خاکستری»، «خانم دانازول»، «زنجیر»، «جوراب استارلایت»، «طعم گس آرامش»، «نزدیک‌تر از همیشه»‌ و «چادرشب» است.

خواندن کتاب سایه ات را دنبال می کنم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سایه ات را دنبال می کنم

طیبه دراز کشیده جلو تلویزیون. پشت‌سرهم سرفه می‌کنم شاید بفهمد که سایه آمده، اما محو دیدن فیلم است. کم‌کم سرفه‌ها واقعی می‌شوند و دیگر نمی‌توانم جلوشان را بگیرم. نفسم بند می‌آید. سایه کیفش را پرت می‌کند روی زمین و دستگاه ساکشن را از زیر تخت بیرون می‌کشد و دست طیبه را محکم پس می‌زند. طیبه کز می‌کند کنار دیوار و با بغض می‌گوید: «خانوم، ارواح خاک مادرم، تازه سرفه‌شون گرفت.»

سایه داد می‌زند: «مگه کری؟! گفتم جل وپلاستو جمع کن زنیکه، برو گم شو، اگه نیومده بودم، خفه می‌شد و توی بی‌وجدان داشتی فیلم می‌دیدی.»

لوله ساکشن را با دندان می‌گیرم. نمی‌خواهم راه نفسم باز شود، سرفه‌هایم شدیدتر می‌شود. سایه انگشتش را می‌گذارد بین دندان‌هایم و لوله دستگاه را جابه‌جا می‌کند. «مامان، تو رو خدا، داری خفه می‌شی.» دستگاه مثل زالو می‌چسبد و راه نفسم را باز می‌کند. بغض طیبه می‌ترکد و از اتاق می‌رود بیرون. 

کار دستگاه تمام می‌شود. سایه دگمه‌های مانتواش را باز می‌کند و شالش را می‌اندازد کنار بالشم. روی صندلی چوبی قدیمی کنار تختم می‌نشیند، از گوشه چشم نیمرخش را می‌بینم. چشم‌هایش را بسته و تندتند نفس می‌کشد. قرار ندارد. بلند می‌شود کنار پنجره قدی اتاق می‌ایستد. به باغچه پر از علف نگاه می‌کند. می‌دانم درخت انار خشکیده. چند روز پیش صدای اره شدنش را شنیدم. بیشتر وقت‌ها سایه بساط خاله‌بازی‌اش را زیر همین درخت پهن می‌کرد. سرش را به چپ و راست تکان می‌دهد و پرده توری را محکم می‌کشد و غبارهای پرده خاک‌گرفته در هوا پخش می‌شود.

دیشب باز هم خواب دیدم که میز صبحانه را آماده می‌کنم، احتشامی صدای رادیو را تا ته بلند می‌کند و من غرغر می‌کنم: «کری مگه؟ سرم رفت.» لحاف را از روی بچه‌ها پس می‌کشم، ساسان بالش را می‌گذارد روی سرش. «یه کم دیگه بخوابم.» سایه مثل همیشه دارد هول‌هولکی مشق می‌نویسد. میان بخاری که از سماور و استکان‌های چای بلند می‌شود نان و پنیر می‌خوریم. ساسان دنبال کتابش می‌گردد و من با نخ‌های رنگی روی شال پته را پُردوزی می‌کنم. 

رؤیا نیست، خاطراتی شیرین است، اما از درد مچاله‌ام می‌کند. با تپش قلب از خواب می‌پرم. در بیداری هم باز سکوت است و دیواری که مرا با آن خاطرات در خود دفن می‌کند... دفن می‌کند یا شاید... دفن کرده؟

سایه به ساعتش نگاهی می‌اندازد: «پرنسس، وقت آبمیوه‌ست.»

احمقانه‌ترین اسم ممکن را برایم انتخاب کرده.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۸۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
تومان