دانلود و خرید کتاب این طور مردها رویا محقق
تصویر جلد کتاب این طور مردها

کتاب این طور مردها

نویسنده:رویا محقق
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب این طور مردها

کتاب این طور مردها نوشتۀ رؤیا محقق است. کتاب این طور مردها برندۀ سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌نامّ سی و سومین جشنوارۀ فیلم فجر شده است.

درباره کتاب این طور مردها

در مقدمه کتاب این طور مردها آمده که تقدیر واژه‌ای است که در طول تاریخ ذهن تمام آدمیان را همواره به خود مشغول کرده است. قصه‌های این کتاب به‌آسانی خواننده را در موقعیت داوری و انتخاب قرار می‌دهد. انتخابی بین این که آنچه هست بماند یا آنچه بشود که می‌خواهد.

رمان «این‌طور مردها» نخستین اثر داستانی منتشر شده از رویا محقق، نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس است.

خواندن کتاب این طور مردها را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

خواندن کتاب این طور مردها به علاقه‌مندان حوزۀ داستانی ادبیات ایران پیشنهاد می‌شود. همچنین کسانی که به خواندن فیلمنامه نیز علاقه دارند می‌توانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.

درباره رؤیا محقق

رؤیا محقق در سال 1341 متولد شده است. او فیلم‌نامه‌نویس ایرانی است. او در سی و سومین دورۀ جشنوارۀ فیلم فجر برندۀ سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه برای فیلم دوران عاشقی شد.

بخش‌هایی از کتاب این طور مردها

دکتر پرسید که آیا در خانواده سابقه آلزایمر داریم. نداشتیم اما جواب اسکن مادر نشان داد که مغز در حال کوچک شدن است. با رفتن به کلاس‌های آموزش نگهداری از بیمار آلزایمری گریه‌های هر شبم بیشتر و بیشتر شد و حافظۀ مادر هر روز ضعیف‌تر و ضعیف‌تر. مادر بعد از دو بار گم‌شدن در خیابان دیگر از خانه بیرون نرفت. کم‌کم عادت هر روز دوش گرفتن از سرش افتاد و گاهی یادش می‌رفت که ناهار خورده یا نه. کم‌کم توان انجام‌دادن کارهای شخصی‌اش را هم از دست داد. پرخاشگر شده بود و شب‌ها توی خواب جیغ می‌زد. برای این که بیشتر مواظبش باشم اتاق‌خوابش را عوض کردم تا اگر به کمکم نیاز داشت صدایش را بشنوم. ضربه‌زدن به دیوار فکر خودش بود؛ تشنگی یک ضربه، گرسنگی دو ضربه، درد سه ضربه، بیرون آوردنش از رختخواب چهار ضربه و دستشویی پنج ضربه، و هر بار من به دو می‌رفتم تا ببینم مادر چه می‌خواهد، اما گاهی یادش می‌رفت که باید به دیوار بکوبد؛ آن‌وقت من می‌ماندم و گریه‌های او و رختخواب کثیفش. گاهی هم یادش می‌رفت که اصلاً چرا به دیوار کوبیده. دو سال بعد، روز مادر، وقتی که چای و کیک می‌خوردیم، مادر دستم را گرفت و قسمم داد که اگر یک روز اسمم را فراموش کرد، به‌زور وادارش نکنم غذا بخورد تا در آرامش و راحتی بمیرد. شش ماه بعد، وقتی مادر دیگر اسمم را صدا نزد؛ وقت آن بود که به قولم وفا کنم. ده سال از آن روزها گذشته است و سال‌ها بود که دیگر با تصور شنیدن صدای کوبیدن مادر به دیوار از خواب بیدار نمی‌شدم. اما امسال روز مادر، وقتی که از بهشت‌زهرا برگشتم، نمی‌دانم چرا دلم خواست بروم روی تخت خالی مادر بخوابم و اصلاً فکر نمی‌کردم که درست امشب صدای ضربه‌های مادر به دیوار را بشنوم. شمردم «سه، چهار ...». دویدم به سمت اتاق، چراغ را که روشن کردم دیدم تختم خالی است.

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۹۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان