دانلود و خرید کتاب هوای بی دود سعید پورصمیمی
تصویر جلد کتاب هوای بی دود

کتاب هوای بی دود

انتشارات:نشر گویا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هوای بی دود

کتاب هوای بی دود نوشته سعید پورصمیمی است که نشر گویا منتشر کرده است. این کتاب نمایشنامه‌ای با موضوع اجتماعی است. سعید پورصمیمی بازیگر و کارگردان مشهور تئاتر و تلوزیون و سینما است. 

درباره کتاب هوای بی دود

کتاب در یک جزیره روایت می‌شود. جزیره‌ای که چهارصد سال قبل دو برادر به آن آمده‌اند و آن‌جا را آباد کرده‌اند. حالا با گذشت چند قرن فرزندان هرکدام بخشی را اداره می‌کنند. گروهی بخش صنعت و گروهی دیگر کشاورزی.  مدیر بخش کشاورزی و صنعت با هم مشکل دارند و حالا به یک دادگاه آمده‌اند تا مشکل را حل کنند. در این دادگاه مطرح می‌شود که بخش صنعت به کارگران داروهای عجیبی می‌دهد تا توانایی‌ آن‌ها را بالا ببرد و کمک کند در دودهای سمی بتوانند کار کنند.

خواندن کتاب هوای بی دود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات نمایشی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب هوای بی دود

خانم مدیر: شما توهین می‌کنید. دارید همه را به بازی می‌گیرید.

بازرس خانم خواهش می‌کنم. حیف است. شما باید احترام همدیگر را داشته باشید، باید پشتیبان هم باشید. شما نواده‌های آن دو انسان شریف هستید که شرافت و افتخار را به ما یاد دادند. هر دوی شما از یک خانواده هستید؛ می‌شود گفت پسرعمو دخترعمو. بله شما پسرعمو دخترعمو هستید.

خانم مدیر: کدام پسرعمو دخترعمو؟ غریبه‌ها خیلی بهترند.

آقای رییس: درست می‌فرمایید.

خانم مدیر: می‌دانید جناب بازرس، زمینهٔ کار کشاورزی ما محدود است. بستگی دارد به مقدار زمین و مقدار آب. مشکل صنعت این است که نامحدود است. صاحبان صنایع می‌خواهند هر چه بیشتر میزان تولید را بالا ببرند.

آقای رییس: این چه فرمایشی است؟ چرخهٔ کار ما بر پایهٔ عرضه و تقاضاست.

خانم مدیر: بله، با این تفاوت که ما محصول کشاورزی را به اندازهٔ تقاضا تولید می‌کنیم، درحالی‌که شما به‌زور تبلیغات تقاضا تولید می‌کنید. همین جور دارند زمین را زیر و رو می‌کنند. از مس و آهن و نفت و زغال‌سنگ هر چی هست دارند می‌کشند بیرون. خیلی خوب، پس همان مواد اولیه را صادر کنند. کارخانه‌ها را ببندند که این‌همه دود به خورد مردم ندهند. بدبختی این است می‌خواهند همه چیز را خودشان همین جا بسازند. از دکمه و سوزن تا بولدوزر و تراکتور.

[آقای منشی بخش صنعت به درون می‌آید. به دنبال او کارگر که سینی قهوه و شیرینی در دست دارد].

کارگر: سلام.

آقای رییس: سلام.

[دیگران با تکان سر، سلام او را پاسخ می‌دهند. با اشارهٔ آقای منشی، کارگر فنجانی را با دستمال می‌گیرد و آن را جلوی خانم مدیر می‌گذارد]

خانم مدیر: نه، من نمی‌خواهم.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

حجم

۷۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۹,۰۰۰
۷۰%
تومان