دانلود و خرید کتاب داستان عشقی ناگفته کن تادا ترجمه آیدا الهی
تصویر جلد کتاب داستان عشقی ناگفته

کتاب داستان عشقی ناگفته

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب داستان عشقی ناگفته

کتاب داستان عشقی ناگفته نوشتهٔ لَری لیبی و ترجمهٔ آیدا الهی و ویراستهٔ مهدی سجودی مقدم است و انتشارات مهراندیش آن را منتشر کرده است. این کتاب داستان کِن و جانی ایرِکسون تاداست.

درباره کتاب داستان عشقی ناگفته

داستان عشقی ناگفته روایت عاشقانه‌ای‌ است متفاوت؛ روایت عشقی راستین و رابطه‌ای خاص میان زن و مردی که در وهلهٔ اول تمام دلایل و حقایق عالم مخالف با عاشق‌شدن و ازدواج آن‌ها با یکدیگر است؛ زن‌ومردی که از میان همهٔ دشواری‌ها راهی می‌یابند تا به سطح جدیدی از عشق نائل شوند، به‌جای آنکه فقط به‌سادگی یکدیگر را تحمل کنند و بدون هیچ احساسی و تنها از روی قیدوشرط باهم بمانند.

این کتاب، داستان واقعی عشقی افلاطونی را روایت می‌کند و با بیانی صادقانه و صمیمی کمک می‌کند تا بتوانیم تمام زوایای آن را لمس کنیم و درکی واقع‌بینانه از آن به دست آوریم. در این داستان سیر کمال انسانی و چگونگی شکل‌گیری یک مثلث عشقی با پروردگار را خواهیم دید؛ زن و مرد و پروردگار، سه‌ضلعی که دروازهٔ معرفت روحانی و کمال غایی را شکل می‌دهند.

این رابطه به‌گونه‌ای است که تا وقتی خداوند در یکی از رئوس آن باشد، پیوند میان اضلاع ناگسستنی است. این عشقی جاودانه است. عشقی که بحران‌ها را تاب می‌آورد، چراکه قادری مطلق نگه‌دار و محافظ آن است.

رهروان چنین عشقی نادرند و تنها معدود کسانی که خداوند گوهر خاصی از انسانیت را در سرشتشان نهاده است، قادر خواهند بود این صعب‌ترین مسیر کمال را تا به آخر تاب بیاورند، اما تنها شناخت این افراد کافی است تا کیفیت روابط همسری در میان هر زوجی بهبود بیابد، چراکه زوج‌ها وقتی ببینند که این افراد تا چه حد از توقعات و خواسته‌های برحق خود می‌گذرند تا به عشق مقدسشان خدشه‌ای وارد نیاید، آن‌ها نیز با توقعات لجبازانه و خواسته‌های بهانه‌جویانه روابطشان را به تزلزل نمی‌کشانند. یا که با مشاهدهٔ آزمون‌های دشوار زندگیِ آن‌ها و سرسختی و طاقت و اتحاد آنان در گذر از هر سختی، دیگر به هر کوچک‌ترین حادثه‌ای بنای زندگی‌شان نمی‌لرزد و رابطه‌شان سست نمی‌گردد.

هدف این کتاب نیز چیزی جز این نیست؛ بهبود روابط میان زوج‌ها. درعین‌حال، با ارائهٔ تصویری واقعی از عواقب و بغرنجی‌های چنین عشقی، راهنمای مناسبی خواهد بود برای افرادی که اندیشهٔ ورود به این مسیر را در سر دارند تا بتوانند آگاهانه و با واقع‌بینی کامل چنین تصمیم بزرگی را بگیرند.

خواندن کتاب داستان عشقی ناگفته را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های خارجی پیشنهاد می‌کنیم. خواندن این کتاب، نگاه همگان را نسبت به ازدواج و اهداف آن تغییر می‌دهد و کمک می‌کند آن‌ها بتوانند هدف والای آن را که در پس سطحی‌نگری‌ها به فراموشی سپرده شده است و چیزی جز کمال انسانی و تعالی معنوی نیست، به یاد آورند.

دربارهٔ لری لیبی

لری لیبی نویسنده و ویراستاری آمریکایی است. از کتاب‌های او می‌توان به «روزی بهشت» و «چه کسی خدا را به وجود آورد؟» اشاره کرد. کتاب حاضر معروف‌ترین اثر اوست.

بخشی از کتاب داستان عشقی ناگفته

سرطان ابتدا مانند یک هدیه نبود. نه، به‌هیچ‌وجه این‌طور نبود.

جانی بیش از یک ماه بود که متوجه حالتی غیرعادی در سینهٔ راست خود شده بود؛ یک فرورفتگی جزئی، انگار که پوستش به چیزی در داخل بافت سینه چسبیده باشد. این موضوع چیز غریبی بود؛ حتی می‌توان گفت که تا حدی حالت آزاردهنده‌ای داشت، اما او به آن اهمیتی نمی‌داد. شاید هم فقط سعی می‌کرد به آن توجهی نکند. بااین‌حال با گذر زمان به نظر می‌رسید که فرورفتگی دارد عمیق‌تر می‌شود. ازاین‌رو عصر روز یکشنبه‌ای در ژوئن ۲۰۱۰ دیگر نتوانست نسبت به آن چیز غیرعادی بی توجه باشد، درنتیجه دوست و کمک‌حال چندین سالهٔ خود جودی باتلر را صدا زد تا به حمام بیاید و آن را بررسی کند.

«جودی، تو اینجا یک توده حس می‌کنی؟»

جودی سینهٔ او را لمس کرد و غدّه‌ای را زیر دست خود احساس کرد. بعد نگاهش را به سمت دیگری برگرداند و آن را دوباره لمس کرد. سپس درحالی‌که به چشم‌های جانی نگاه می‌کرد، گفت: «بله ... بله، قطعاً یک‌چیزی اینجا هست.»

جودی کمی مکث کرد و سپس ادامه داد: «کِن رو صدا بزنم؟»

جانی سر تکان داد: «بله، لطفاً.»

همین‌که کِن قدم به داخل حمام گذاشت، در یک چشم به هم زدن موضوع دستگیرش شد؛ انعکاس حالت چهرهٔ جانی و جودی در آینه، بیش ازآنچه باید به او می‌فهماند.

«حالا چی می‌شه؟»

کن نیز با راهنمایی جانی توده را یافت. مسلماً یک چیز سفت و خارجی در جایی که نباید هیچ بافت سفتی وجود داشته باشد، حس می‌شد. کِن سر خود را بالا آورد و نگاهش را در آینه به نگاه جودی و جانی دوخت.

جانی درحالی‌که در آینه به تودهٔ روی پستان خود نگاه می‌کرد گفت: «واقعاً برای این‌یکی' دیگه وقت ندارم!»

این حرف او به نظر خنده‌دار آمد و برای لحظه‌ای همهٔ آن‌ها را به خنده انداخت.

سپس کِن گفت: «من با دکتر درُو تماس می‌گیرم.»


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۹۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۰۸ صفحه

حجم

۳۹۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۰۸ صفحه

قیمت:
۲۱۵,۰۰۰
تومان