کتاب آتش و خشم
معرفی کتاب آتش و خشم
کتاب آتش و خشم نوشتۀ مایکل ولف و ترجمۀ علی سلامی و مهدی سجودی مقدم است. انتشارات مهراندیش این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب از درون کاخ سفید در دورۀ ریاست جمهوری دونالد ترامپ، به این مکان مینگرد.
درباره کتاب آتش و خشم
کتاب آتش و خشم دربارۀ نه ماه نخست از دورهٔ ریاست جمهوری دونالد ترامپ است. برخی این دوران را توفانی، تکاندهنده و کاملاً شگفتآور توصیف میکنند.
مایکل ولف که یک نویسنده و تحلیلگر سیاسی است، دسترسی گستردهای به بخش اجرایی کاخ سفید دارد. از این رو، وی گزارش حیرتآوری از این مکان، ارائه میدهد. او به خوانندۀ کتاب خود میگوید که چگونه دونالد ترامپ، دوران تصدیاش را بهعنوان مردی آتشینمزاج و متزلزل آغاز میکند. مایکل ولف، اطلاعات دستاول و بکری در مورد هرجومرج در کاخ سفید و همچنین تحلیلی بر ساختار سیاسی آمریکا ارائه میدهد.
دونالد ترامپ پس از انتشار این کتاب، از طریق وکیلش خود، چارلز هاردر، علیه ولف و ناشر کتاب (هنری هولت) شکایت و آنها را متهم به تهمت و افترا کرد.
الیزابت مک نامارا، وکیل انتشارات، اما پاسخ این شکایت را داد و گفت هیچ عذرخواهی در کار نخواهد بود. او توضیح داد که شکایت چارلز هاردر به هیچ اشتباه خاصی در کتاب اشاره ندارد.
جان سارجنت، مدیر انتشارات، نیز در نامه به همکاران انتشارات اینگونه نوشت: «بهعنوان شهروند باید تقاضا کنیم که رئیسجمهور ترامپ نخستین متمم قانون اساسی ما، آزادی مطبوعات و آزادی اندیشه، را بفهمد و به آن پایبند باشد.»
کتاب آتش و خشم ۵ ژانویه ۲۰۱۸ (۱۵ دیماه ۱۳۹۶) منتشر شد.
با خواندن این کتاب میتوان با وقایع و پدیدههای سیاسی که در عین وضوح، میتوانند ابعادی پنهان و بسیار پیچیده داشته باشند، آشنا شد.
خواندن کتاب آتش و خشم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران علوم سیاسی و روابط بینالملل پیشنهاد میکنیم.
درباره مایکل ولف
مایکل ولف در ۲۷ اوت ۱۹۵۳ به دنیا آمد. او نویسنده، مقالهنویس، تحلیلگر سیاسی و روزنامهنگار آمریکایی است.
مایکل ولف با نوشتن کتاب «آتش و خشم، کاخ سفید ترامپ از درون» به شهرت جهانی دست یافت.
وی برندهٔ چندین جایزه در عرصهٔ روزنامهنگاری است و تاکنون هفت کتاب از او منتشر شده که از میان آنها میتوان به «مردی که صاحب اخبار است» (۲۰۰۸) اشاره کرد. این کتاب به زندگی روپرت مرداک، غول رسانهای جهان، میپردازد.
درباره علی سلامی
دکتر علی سلامی نویسنده، تحلیلگر گفتمان، کنشگر حقوق بشر و استاد دانشگاه تهران است.
علی سلامی، سردبیری روزنامۀ بینالمللی تهران تایمز و مدیریت وبسایت و سردبیری ارشد شبکۀ پرستیوی را در کارنامۀ خود دارد.
تألیف و ترجمهٔ بیش از ۲۰۰ کتاب در ایران و خارج از ایران، ترجمهٔ قرآن کریم، دیوان حافظ، رباعیات خیام و مجموعهٔ اشعار شاعران معاصر ایران به انگلیسی و بیش از صدها مقاله در زمینهٔ حقوق بشر، مسائل خاورمیانه و سیاستهای امریکا به زبان انگلیسی در نشریههای بینالمللی از قبیل گاردین، لسآنجلس تایمز، ایج، گلوبال ریسرچ و وترنز تودی از جملهٔ فعالیتهای علمی-پژوهشی علی سلامی است.
مقالات علی سلامی به بیش از بیست زبان دنیا ترجمه شده است.
بخشی از کتاب آتش و خشم
«در طی نخستین هفتههای ریاست جمهوری ترامپ نظریهای در میان دوستان او رواج پیدا کرد مبنی بر اینکه او مثل یک رئیسجمهور عمل نمیکند یا در حقیقت' مقام جدیدش را در نظر نمیگیرد یا رفتارش را مهار نمیکند – از توئیتهای صبحهای زود گرفته تا خودداری برای اینکه از سخنرانیهای مکتوب پیروی کند، تا تماسهای رقتانگیزش با دوستان که جزئیات آنها کمکم به مطبوعات رخنه کرده بود – چون به سراغ چیزهایی نرفته بود که مابقی پیش از او رفته بودند. اکثر رئیسجمهورها از زندگی سیاسی کموبیش معمولی وارد کاخ سفید میشدند و دچار بهت و حیرت میشدند و ورود ناگهانیشان به عمارتی با نگهبانان و خدمتکاران قصرمانند، هواپیمایی همیشه آماده و صفی از کارکنان و مشاوران در طبقهٔ پایین دائماً شرایط دگرگونشده آنها را به یادشان میآورد؛ اما این وضعیت با زندگی سابق ترامپ در برج ترامپ خیلی فرق نداشت، بلکه بیش از کاخ سفید برایش راحتتر و مطابق سلیقهاش بود؛ با خدمه، نگهبان، ملتزمان و مشاورانی که همیشه در محل حضور داشتند و هواپیمایی آماده. امتیاز رئیسجمهور بودن برایش چندان آشکار نبود.
اما نظریهٔ دیگری در این مورد وجود داشت که دقیقاً مخالف نظریهٔ اول بود: ترامپ در اینجا وصلهای ناجور بود، چون همهچیز در دنیای منظم او روی سرش خراب شده بود. از این دیدگاه ترامپِ هفتادساله مخلوقی از عادت بود در سطحی که عدهٔ کمی بدون کنترل مستبدانهٔ محیطشان میتوانستند تصور کنند. از زمانی که برج ترامپ ساخته شده بود، او در همان خانه، همان فضای وسیع، زندگی کرده بود. از آن هنگام به بعد، هرروز صبح، همان مسیر را که چندطبقه پایینتر قرار داشت، تا دفترش طی کرده بود. دفترش که در کنجی واقع شده بود، یک کپسول زمان از دههٔ هشتاد بود، با همان آینههای طلایی، همان جلدهای مجلهٔ تایم که روی دیوار کمکم رنگ میباخت؛ تنها تغییر مهم جانشینی توپ فوتبال جو ناماث بهجای توپ فوتبال تام برِیْدی بود. بیرون درهای دفترش، هر جا که نگاه میکرد، همان چهرهها، همان ملازمان، خدمه، نگهبان، ملتزمان و بلهقربانگویان را میدید – که همیشه به تمام نیازهای او رسیدگی میکردند.
یکی از دوستان قدیمی ترامپ با تعجب گفت: «میتوانی تصور کنی چقدر مختلکننده است که داری کاری را هرروز انجام میدهی و ناگهان سر از کاخ سفید دربیاوری!» و به ترفندِ سرنوشت لبخندی بزرگ زد و شاید هم به این اتفاق ناگهانی.
رای ترامپ کاخ سفید ساختمانی قدیمی بود با نوسازیهای تدریجی و نگهداری غیرپیوسته – و همچنین مشکل معروف سوسک و جانوران جونده – این ساختمان برای ترامپ آزاردهنده و حتی کمی ترسناک بود. دوستانی که مهارتهای او را بهعنوان یک هتلدار تحسین میکردند، از خود میپرسیدند چرا او این مکان را از نو نمیسازد، اما به نظر میرسید که او از سنگینی چشمهای مراقبی که او را زیر نظر داشتند، وحشت دارد.
کِلین کانوِی که خانوادهاش در نیوجرسی مانده بودند و انتظار داشت که وقتی رئیسجمهور به نیویورک برمیگردد، او بتواند به خانه برود، متعجب شد وقتی دید که نیویورک و برج ترامپ ناگهان از برنامهٔ او حذف شدند. کانوِی فکر میکرد که رئیسجمهور علاوهبراینکه از خصومت در نیویورک آگاه بود، بهعمد میکوشید «بخشی از این خانهٔ بزرگ» باشد. (اما کانوِی به مشکلات ذاتی در این تغییر شرایط و سازگار شدن با سبک زندگی رئیسجمهوری اذعان داشت و ادامه داد: «چندوقت به چندوقت به کمپ دیوید خواهد رفت؟» ـ آن منزل ییلاقی پردارودرخت و سادهٔ رئیسجمهور در پارک کاتاکتین مانتین در مریلند ـ «شاید هیچوقت.»)
در کاخ سفید او به اتاقخواب خودش برمیگشت – برای اولین بار از زمانِ کاخ سفیدِ کنِدی که رئیسجمهور و همسرش اتاقهای جداگانهای داشتند (هرچند ملانیا زمان بسیار کمی را در کاخ سفید میگذراند). در روزهای نخست ترامپ دو تلویزیون سفارش داد، علاوه بر تلویزیونی که قبلاً آنجا بود، و همینطور قفلی برای در و با این کار بنبستی مختصر با سازمان امنیت برقرار کرد، چون آنها مُصر بودند که به اتاق دسترسی داشته باشند. نظافتچیها را به خاطر اینکه پیراهنش را از روی زمین برداشته بودند، توبیخ کرد: «اگر پیراهن من روی زمین است، بهخاطر این است که من میخواهم روی زمین باشد.» بعد یک سری قوانین جدید وضع کرد: هیچکس به هیچچیز دست نزند، مخصوصاً به مسواکش. (وحشتی دیرینه داشت که او را مسموم کنند، این یکی از دلایلی بود که دوست داشت در مکدونالد غذا بخورد – هیچکس نمیدانست او میآید و خیالش راحت بود که غذا از پیش تهیه شده است.) همچنین به نظافتچیها اطلاع میداد کِی میخواهد ملحفههایش شسته شوند و او خودش ملحفهها را از روی تخت برمیداشت.»
حجم
۵۰۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
حجم
۵۰۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه