کتاب سوره اسرا
معرفی کتاب سوره اسرا
سوره اسرا جلد هشتم از مجموعه تفسیر قرآن امام موسی صدر است که با ترجمه مهدی موسوینژاد در انتشارات امام موصی صدر به چاپ رسیده است.
درباره کتاب سوره اسرا
بیشک، قرآن سرچشمهٔ نخست و بیبدیلِ دریافتِ حقایق و منبعِ فهمِ چگونگیِ رستگاری است. همهٔ مسلمانان اذعان دارند که این کتاب، منبعِ نخست فهم اسلام است که دچار هیچ تحریفی نشده است.
رویکرد امام موسی صدر در تفسیر قرآن کریم اجتماعی انسانی و برای انسان است. او با همین شناخت از قرآن بود که پا به لبنان نهاد و منشأ تحولات دامنهدار شگرفی در میان اهالی آن دیار، خصوصاً شیعیان، شد. بنابراین، دریافت و تفسیر او از قرآن برای واکاوی اندیشههای او و حتی نقد آن اندیشهها اهمیت بسزایی دارد.
مجموعه گفتارهای تفسیری امام موسی صدر، غیر از آنچه بهصورت پراکنده در میان دیگر آثار او درج شده، شامل دو کتاب است: یکی از این کتابها دربردارندهٔ سور قصار با عنوان برای زندگی و دیگری شامل آیاتی منتخب از قرآن با عنوان حدیث سحرگاهان منتشر شده است. استقبال علاقهمندان، خصوصاً جوانان، از مجموعهٔ پرتوها (کتابهایی که فقط شامل یک گفتار از امام موسی صدر است و در قطع کوچک و کمحجم فراهم شده است،) ما را بر آن داشت که علاوه بر چاپ دو جلد گفتارهای تفسیری، مجموعهٔ دیگری تهیه کنیم که هر کتاب فقط مختص یک موضوع یا یک سوره باشد، و آن را به علاقهمندان عرضه داریم. آنچه پیش روی شماست، یکی از شمارههای این مجموعهٔ تفسیر قرآن است.
خواندن کتاب سوره اسرا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقه مندان به تفسیر قرآن مجید مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب سوره اسرا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بَارَکنَا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ (اسرا، ۱)
منزه است آن خدایی که بندهٔ خود را شبی از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که گرداگردش را برکت دادهایم سیر داد، تا بعضی از آیات خود را به او بنماییم، هر آینه او شنوا و بیناست.
پیش از آنکه بحث دربارهٔ این آیات مبارک را آغاز کنیم، باید به نکات مهمی اشاره کنیم. هرچند که احاطهٔ کامل بر کتاب خدا نداریم اما «مالا یُدرَکُ کُلُّهُ، لا یُترَک کُلُّهُ»؛ آنچه همهاش قابل فهم و درک نیست، همهاش نیز رها نمیشود. اوّل آنکه معجزهٔ عظیم معراج که نشاندهندهٔ ارادهٔ خدا و منزلت بخشیدن و بالا بردن بندهاش است، به نام بندهٔ او، حضرت رسول، حاصل شده است و آنچه منشأ این کمال است، عبادت است، نه سایر صفات انسانی و صفات نبوت که پیامبر (ص) دارا بود. عبادت (پرستش) معنایی متفاوت با عبودیت (بندگی) دارد، عبادت به آزادگی نزدیکتر است که منتهای کمال است. عبادت در اصطلاح فقهی، هر عمل نیکو نزد خداست که با قصد تقرب به خدا صورت میگیرد. پس عبادت دو رکن دارد؛ اوّل اینکه کار نزد خدا نیکو باشد. وقتی به مفهوم این فرمودهٔ خدا مینگریم که: «یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ»۲ درمییابیم که عمل نیک نزد خدا عملی نیست که به خدا منفعتی برساند، بلکه عملی است که به خلق نفع حقیقی برساند. انجامدهندهٔ آن کار یا دیگران یا هردو با هم، منفعتی میبرند. پس عمل نیکو نزد خداوند، هر چیزی است که انسان را بالا ببرد و کمال حقیقی او را افزون کند. کمال حقیقی پیشرفتی نیز برای آدمی است که او در چارچوب حقیقی خود بدان دست مییابد، خواه به عنوان فرد یا به عنوان جزئی از اجتماع یا به عنوان موجودی در این هستی بزرگ. این کمال از طریق رسیدن آدمی به صفات کمالیه حاصل میشود؛ صفاتی چون علم و معرفت و رحمت و عزت و محبت و راستی و صداقت و صفات دیگر. اما رکن دوم عبادت، قصد قربت به خداست. اگر توجه کنیم میبینیم که از نظر اسلام خدا «لامکان» است، پس درمییابیم که تقرب به او مکانی نیست.
همچنین چون براساس نظر قرآن دریافتیم که خدا نظیر و مثلی ندارد، نیز درمییابیم هر مفهومی برای قرب به خدا تحت تأثیر زمان و شکل و نسب نیست. حقیقت آن است که احادیث شریفه مفهوم قرب به خدا را توضیح دادهاند، آنجا که این تعلیم مبارک برای ما آمده است که: «تَخَلَّقُوا بِأَخلاق اللّهِ»۳ (به اخلاق خدا متخلق شوید.) بنابراین میفهمیم تقرب به معنای تخلق است، نه به معنای تشابه و تماثل. بر این اساس، مفهوم تقرب به خدا در عبادت یعنی اینکه انگیزهٔ آن تخلق به اخلاق خداست. اخلاق خدا آن صفات معروف و متعالی است که آنچه مختص ذات الهی است از آن استثنا میشود و سایر صفات از آن اقتباس میشود؛ صفاتی از قبیل علم، رحمت، عدل، عزت، جمال و غیره.
اینجا دو رکن عبادت با همدیگر جمع میشوند، چراکه عبادت نزد خداوند عملی است نیکو و با انگیزهٔ تقرب به خدا انجام میشود و این یعنی که عبادت، هر عبادتی، گامی است در راه کمال انسانی و در همان وقت، آزاد شدن از جمود و عقبماندگی. پس عبادات وسیلهای هستند برای رسیدن به اهداف متعالی که انسان را از غرور و انانیت یا بخل یا جهل یا سستی و تنبلی بازمیدارد. پس عبادت آزاد شدن آدمی است از قیودی حقیقی که انسان عقبمانده با آنها زندگی میکرد. در اینجا باید به این قول خداوند در این آیه بازگردیم: «وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَالاِنسَ إِلّا لِیعبُدون»۴ و یادآوری کنیم که تفاسیری که از رسول اکرم (ص) وارد شده، معنای «لِیَعبُدون» را «لِیَعرِفُون» تفسیر میکنند؛ یعنی راه رسیدن به معرفت، عبادت است و عبادت راه معرفت است.
در این بحث بُعد تربیتی را میبینیم که از این کلمهٔ مبارک درک میشود؛ کلمهٔ «عبده» در این آیه و اینکه عبادت، محمد (ص) را لایق این ارج نهادن الهی قرار داده که همان انتقال معجزهگونه از مسجدالحرام به مسجدالاقصی است و آنچه از مفاهیم جهانشمول و انسانشمول در ورای این معنا نهفته است. چنانچه علت معکوس شود، نتایج نیز معکوس خواهد شد که به تعبیر فلسفی نفی علت به نفی معلول میانجامد.
حال ما با پدیدهٔ طغیان و تکبر مواجه هستیم که سبب دور شدن از هردو رکن عبادت است؛ آزار و بدرفتاری و نیت بدرفتاری. نتایج آن را هم در کسانی که مسجدالاقصی را اشغال کرده و ساکن آنجا شدهاند، میبینیم. نتایج درازمدت اعمال آنان و طغیان آنان هم چندان دور نیست. نتیجهٔ اعمال آنان و طغیان آنان عقبنشینی و بازگشت به خودخواهیها و تنگنظری است. این آیات که در بحثهای پیشین قرائت کردیم به این حقیقت اشاره دارد، خصوصاً این آیه:
«فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیکمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّیارِ...»۵ و این آیه: «... فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیسُوؤُا وُجُوهَکمْ وَلِیدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیرًا»۶ و همچنین این آیه: «... وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیرًا.»۷ والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته.
حجم
۶۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
حجم
۶۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه