دانلود و خرید کتاب نگاهی به بیرون از ژرفا جولیت میچل ترجمه منیژه نجم‌عراقی
تصویر جلد کتاب نگاهی به بیرون از ژرفا

کتاب نگاهی به بیرون از ژرفا

نویسنده:جولیت میچل
انتشارات:انتشارات خوب
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نگاهی به بیرون از ژرفا

کتاب نگاهی به بیرون از ژرفا؛ بازنگری جایگاه اجتماعی زن نوشته جولیت میچل است که با ترجمه منیژه نجم‌عراقی منتشر شده است. جولیت میچل، نویسندهٔ فمینیست انگلیسی، از نمونه زنانی است که برای موقعیت برابر همواره تلاش کرده است. این کتاب پژوهشی ارزشمند از این نویسنده توانمند است.

درباره کتاب نگاهی به بیرون از ژرفا؛ بازنگری جایگاه اجتماعی زن 

جولیت میچل، نویسنده و روان‌کاو مارکسیست فمینیست، که از نخستین اعضای تحریریهٔ مجلهٔ نیولفت ریویو (از نشریات چپ نو) بوده است، بنیادگذار مرکز مطالعات جنسیتی در دانشگاه کمبریج و عضو هیئت علمی بخش جغرافیای انسانی همان دانشگاه بود؛ تا سال ۲۰۱۰ که مدیر واحد دکترا در دانشکدهٔ روان‌کاوی کالج دانشگاهی لندن (UCL) شد. او از اعضای بازنشستهٔ انجمن روان‌کاوان بریتانیا است.

آزادی زنان جنبشی بین‌المللی است؛ نه از نظر سازمانی، بلکه از نظر هویت و هدف‌های مشترک. و بیشتر همین ویژگی است که سبب می‌شود با نیاکان تاریخی‌اش، مبارزه برای حق رأی در سده‌های نوزده و بیست، فرق داشته باشد.  وقتی زنان مدعی می‌شوند که می‌خواهند ساختار جامعه را عوض کنند، که سیستم را سرکوب‌گر و نیازمند مقابله در تمامی سطوح می‌دانند، مصاحبه‌گران ساده‌دلانه (یا از سر تمسخر) لبخند می‌زنند. گزارش‌های هیجان‌انگیز رسانه‌ها از جنبش آزادی‌بخش زنان، شاید فقط‌نشانهٔ عطش شدید آن‌ها برای خوشگذرانی در هر شکل و لباسی نباشد. اما حقیقت این جنبش‌ها چیز دیگری است. 

 آیا جنبشی که مدعی هدفی انقلابی است به‌سوی تشکل در سازمانی انقلابی پیش می‌رود؟ معنای این تشکل از نظر ساختار درونی و ائتلاف‌های بیرونی‌اش چه می‌تواند باشد؟ آیا بنا داریم این تصور فمینیستی را که زنان از همه ستمدیده‌تر، و بنابراین بالقوه از همه انقلابی‌ترند، در مقابل موضع مارکسیستی قرار دهیم که طبقهٔ کارگر را یگانه طبقهٔ انقلابی در جامعهٔ سرمایه‌داری می‌داند؟ و اگر چنین است با چه پیامدهایی؟ رابطهٔ مبارزهٔ طبقاتی با کارزار مردم ستمدیده چیست؟ چه سیاست‌هایی اسباب ستم می‌شوند؟ این‌ها سوالاتی است که نویسنده در این کتاب سعی کرده است به آن پاسخ دهد. 

خواندن کتاب نگاهی به بیرون از ژرفا؛ بازنگری جایگاه اجتماعی زن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام فعالان حوزه زنان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب نگاهی به بیرون از ژرفا؛ بازنگری جایگاه اجتماعی زن

جنبش آزادی‌بخش زنان و پیکارهای فمینیستی پیشین

سرچشمه‌های جنبش آزادی‌بخش زنان چه بود؟ چرا در نیمهٔ دوم دههٔ شصت سر برآورد؟

این جنبش، چنان‌که گفتم، نه‌تنها از نظر تحلیل‌گران بیرونی، که به اعتقاد اعضای آن نیز، از جنس پیکارهای فمینیستی پیشین در سدهٔ نوزدهم و اوایل سدهٔ بیستم است. این هم‌جنسی بر نو بودن آن پرده می‌افکند. طبیعی است که نخستین و تازه‌ترین جنبش‌های اعتراضی فمینیستی باهم شباهت‌هایی داشته باشند، اما نکتهٔ مهم این است که شباهت‌ها بیشتر در ویژگی‌ها دیده می‌شوند، نه در خاستگاه‌ها. همان‌گونه که در آمریکا «جنبش الغای برده‌داریِ» سدهٔ نوزدهم با «جنبش حقوق مدنی» و «قدرت سیاه» فرق داشت، میان مبارزات فمینیستی که کم‌وبیش از دل آن‌ها به پا خاستند نیز تفاوت‌هایی وجود دارد. این تمایز فقط‌در داغ‌تر شدن معرکهٔ نبرد نیست؛ درواقع، مناسباتی که میان زنان شکل گرفت از نظر ویژگی‌ها با روابط‌میان فعالان در جنبش الغای برده‌داری (یا مبارزان سیاه‌پوست) تفاوت دارد. حتی در نشانه‌های درد نیز این تفاوت دیده می‌شود: فمینیست‌های سدهٔ نوزدهم از تعصب (و دیگر خصلت‌های) مردان سفیدپوستِ سلطه‌گر خود و حکومتشان خبردار شدند؛ زنان دههٔ ۱۹۶۰ با گفتهٔ تحقیرآمیز و مشهور استوکلی کارمایکل که آن‌ها را در جنبش انقلابی در وضعیت «درازکش»۲۱ توصیف کرد، متوجه شدند که در ذهن ستم‌دیدگان نگرشی ستمگر وجود دارد. این، در میان بسیاری عوامل دیگر، به تحلیلی انجامیده است که گروه‌های رادیکال فمینیست عرضه کرده‌اند: انقلاب اصلی یعنی براندازی جامعهٔ مردمحور (یا جنس‌پرست) و آزادی بخشیدن به زنان. نژادپرستی چیزی جز یکی از فراورده‌های جنس‌پرستی نیست. 

در سوئد، که تجربه‌ای متفاوت است، به نظر من ادغام مبارزهٔ فمینیستی پیشین در گونه‌ای جنبش رهایی‌بخش مداوم و برخوردار از تأیید دولت، ترمزی برای رشد جنبشی رزمنده بود. تازه‌ترین مرحلهٔ جنبش باید آشکارا با نخستین مرحلهٔ آن تفاوت داشته باشد. 

esrafil aslani
۱۴۰۱/۰۱/۲۰

"سال ۱۹۷۰ که فرارسید، شکلی از جنبش آزادی‌بخش زنان در همه کشورها دیده میشد؛ جز سه کشور لیبرال دموکراتیک جهان پیشرفته سرمایه داری. این استثناها یکی ایسلند است قلمروی تک افتاده با سرمایه داری برابری خواه نما و دو دیگر

- بیشتر
فمینیست‌های رادیکال و آن دسته از سوسیالیست‌های جنبش که منکر اهمیت آگاهی فمینیستی می‌شوند، مواضع خود را قطب‌های مخالف یکدیگر معرفی می‌کنند اما اگر این دو گروه از هم جدا بمانند، سرانجام هر دو در نقطه‌ای یکسان، به اصول بنیادین اندیشهٔ بورژوایی، یعنی تجربه‌گری و ایدئالیسم تسلیم می‌شوند. رادیکال‌فمینیسم «نظریه» ای می‌سازد بر مبنای تجربهٔ عینی ستم و کسانی که می‌توان «سوسیالیست‌های انتزاعی» نامید، زیر بار پذیرش ستم ویژهٔ زنان نمی‌روند و نقش آرمانی را به فرد ستمدیده می‌دهند.
esrafil aslani
دانشجویان، به ادعای این جنبش، گروه فرهنگی ممتازی نیستند که جامعه‌ای خوش‌خیال خود را حامی سخاوتمند آن می‌داند، بلکه تهی‌دستانی تازه‌اند: بخشی تازه از طبقهٔ کارگر. اینجا به امکان دوام این استدلال کاری ندارم، بلکه بیشتر منظورم این است که چگونه سر برآورد و چه پیامدهایی داشت. دانشجویان لنین فقیر بودند و درنتیجه رادیکال. دانشجویان دههٔ ۱۹۶۰ رادیکال بودند و بنابراین فقر خود را به‌روشنی درمی‌یافتند. اما دانشجویان به هر طریقی که زندگی را می‌گذراندند، با کمک‌هزینهٔ تحصیلی یا وام یا کار نیمه‌وقت یا کمک والدین، این واقعیت همچنان به قوت خود باقی بود که کمابیش همگی از خانه‌های طبقهٔ متوسط (سفیدپوست) برخاسته بودند و اغلب به همان خانه‌ها بازمی‌گشتند. فقری که احساس می‌کردند، هراندازه واقعی، موقتی بود. پس اعتراضشان در بهره‌کشی یا ستم اقتصادی ریشه نداشت؛ بلکه برخاسته از تعریفی تازه برای ستم بود.
Nausica96
کیش فردی می‌تواند از کاربرد مقررش برای سیستم فراتر برود و به شکل طغیان افراطی «سرت به کار خودت باشد» درآید. کیش «به قلبت رجوع کن» خطرناک می‌شود، اگر احساس‌ها همانی نباشند که جامعه از شما انتظار دارد. اگر چندوچون دنیای شما مطابق دل خودتان باشد، ممکن است زمینه‌ساز تپش‌هایی بسیار غریب شود.
Nausica96
نیروی جسمانی افراد را به‌راحتی می‌توان مهار و از آن بهره‌کشی کرد. اما خریداری نیروی ذهنی پرمخاطره‌تر است.
Nausica96
خطر این‌گونه تندروی‌های گنگ ایدئولوژیک این است که همچنان ایدئولوژیک باقی می‌ماند.
Nausica96
آگاهی طبقهٔ کارگر نمی‌تواند آگاهی سیاسی اصیل باشد مگر آنکه کارگران یاد بگیرند به تمامی نمونه‌های استبداد، ستم، خشونت و بدرفتاری واکنش نشان دهند؛ فارغ از اینکه کدام طبقه آسیب می‌بیند.
Nausica96
سیاه‌پوستان موقعیت خود را شبیه اقلیت‌های جهان سومی در موطن امپریالیسم می‌بینند. بنابراین، نخستین گام‌های مبارزه این بود که بار دیگر مدعی ملیت خود شوند: کشوری برای سیاهان در خاک آمریکا.
Nausica96
زیرا فقر به‌خودی‌خود نمی‌تواند به اعتراض برخیزد. محرومیت شدید هرگز افراد انقلابی به وجود نمی‌آورد. توصیف ویلیام هینتِن از شرایط‌رقت‌بار زندگی در ایالت شَنسی پیش از انقلاب چین، شرحی باورنکردنی از شقاوت و ذلّت است.
Nausica96
یکی از انقلاب‌های بزرگ روان‌شناسی مدرن، کشف اهمیت ویژه و سرنوشت‌ساز دوران کودکی در سراسر زندگی فرد بوده است؛ دوره‌ای روانی که به شکلی نامتناسب از زمان تقویمی بزرگ‌تر است. این انقلاب را فروید با کار خود دربارهٔ میل جنسی کودک آغاز کرد و ملانی کلاین با بررسی نخستین سال زندگی کودک تحولی بنیادین در آن پدید آورد. درنتیجه، امروز به‌مراتب بیش از همیشه می‌دانیم که گذار از تولد به کودکی برای انسان چه فرایند ظریف و پرمخاطره‌ای است. چنین به نظر می‌رسد که سرنوشت شخصیت فرد در بزرگ‌سالی می‌تواند عمدتاً در چند ماه نخست زندگی تعیین شود. پیش‌شرط‌های لازم برای ثبات و یکپارچگی بعدی لازم می‌دارند که فرد بزرگ‌سالی که تربیت کودک را برعهده دارد، دقت و هوشمندی شگفت‌آوری به خرج دهد و البته در طول زمان با فرد دیگری جابه‌جا نشود.
☆Nostalgia☆
اما در دوران مسیحیت، تک‌همسری در غرب شکلی بسیار ویژه پیدا کرد و با نوعی پرهیز بی‌سابقهٔ جنسی در سطح عمومی همراه شد. این شکل، در روایتی که از پولس رسول سرچشمه می‌گرفت، گرایش چشمگیری به زن‌ستیزی داشت که از یهودیت به ارث برده بود. با گذشت زمان این گرایش رقیق‌تر شد. در جامعهٔ فئودالی، با وجود شهرت بعدی‌اش به پارسایی، رسم بر تک‌همسری بود ولی در عمل، دست‌کم در طبقهٔ حاکم، چندهمسری بسیار رواج داشت. اما باز هم دامنهٔ آزادی جنسی فقط‌سلطهٔ مردانه را نشان می‌داد. در انگلستان تغییری به‌راستی مهم در سدهٔ شانزدهم پدید آمد که پاک‌دینی ستیزه‌جو سر برآورد و مناسبات بازار در اقتصاد فزونی گرفت. لارنس استون می‌گوید: اشرافیت در سال‌های آغازین سدهٔ شانزدهم در عمل، اگر نه در نظریه، جامعه‌ای چندهمسری بود و بعضی‌ها با وجود ممنوعیت رسمی طلاق تمهیدی می‌اندیشیدند تا با زنانی پی در پی زندگی کنند... اما در سال‌های پایانی این سده، افکار عمومی، متأثر از خرده‌گیری‌های کالوینیست‌ها از معیارهای کاذب، نرم‌نرمک به رفیقه‌داشتن‌های علنی معترض شد.
☆Nostalgia☆
مارکس سال‌های بعد به‌خوبی متوجه این شد: «ازدواج... بی‌تردید شکلی از مالکیت خصوصی انحصاری است.» اما نه او نه پیروانش هرگز برای روبه‌رو شدن با پیامدهای این مسئله برای سوسیالیسم، یا حتی برای تحلیلی ساختاری از شرایط‌زنان، کوششی جدی به خرج ندادند. مارکس در همان گزاره تأکید کرد که معنای کمونیسم به‌هیچ‌روی «اشتراکی شدن» زنان به‌عنوان دارایی مشترک نیست. اما هرگز پا را از این فراتر ننهاد.
☆Nostalgia☆
مارکس که آزاداندیشی او در این زمینه اندکی کمتر از انگلس بود در سال‌های جوانی همان دیدگاه‌های سنتی را دربارهٔ این مبحث بیان کرد: ... تطهیر غریزهٔ جنسی با منحصر کردن آن به یک شخص، مهار غریزه با وضع قوانین، همان زیبایی اخلاقی که فرمان طبیعت را در قالب پیوندی عاطفی جلوه‌ای آرمانی می‌بخشد؛ (این است) گوهر معنوی ازدواج. بااین‌همه، بی‌تردید در سراسر تاریخ تصاحب زنان چون شیئی جنسی نیز به‌اندازهٔ موجودی زادآور یا تولیدکننده رواج داشته است. درواقع، رابطهٔ جنسی را آسان‌تر و کامل‌تر از رابطهٔ تولیدی یا بازتولیدی می‌توان در قانون مالکیت گنجاند. واژگان جنسی کنونی که واژه‌نامهٔ جامع شیءانگاری است «هلو، جیگر، جوجو...» گواه روشنی بر این ادعا است.
☆Nostalgia☆
فناوری‌های پیشرفتهٔ ماشین‌آلات با حذف نیاز به قوای جسمانی زیاد می‌توانند نویدبخش رهایی زنان باشند. بر این اساس، برای لحظه‌ای به نظر می‌رسد صنعتی شدن به‌خودی‌خود طلایه‌دار آزادی‌بخشی زنان است. برای نمونه، انگلس چنین نوشت: نخستین پیش‌شرط‌رهایی زنان این است که جنس مادینه به‌تمامی بار دیگر پا به عرصهٔ صنعت عمومی بگذارد... و این فرصت تنها درنتیجهٔ صنعت کلان مدرن فراهم شده که نه‌تنها به شمار زیادی از زنان اجازهٔ مشارکت در تولید را می‌دهد که درواقع خواهان آن است و تازه، می‌کوشد کار خانگی را نیز به صنعتی عمومی تبدیل کند.
☆Nostalgia☆
زنان طبقهٔ متوسط‌نیز همین وضع را دارند؛ به آن‌ها گفته می‌شود که برابرند، که جنبش رهایی‌بخش به آن‌ها همه‌چیز داده است، که خانه‌دار بودن یعنی «زمان دست خودت است»... خوشا به حال زنان، بدون کار، بدون نگرانی و مسئولیت. به‌راستی‌که دانشجویان و زنان خانه‌دار در چشم کسانی که دانشجو یا خانه‌دار نیستند، جلوه‌ای بسیار مشابه دارند: بی‌خیال و فارغ از هرگونه مسئولیت.
Nausica96
از زمان جنگ، نرم‌نرمک، و با شتابی بیشتر در دههٔ شصت، جایگاه دانشجویان رشته‌های هنر از امکاناتی که در برج عاج خود داشت فاصله گرفته و به جایی رسیده است بسیار مشابه وضعیتی که پیش از این تنها مختص دانشجویان فنی و علوم بود. دانشجویان هنر ناگزیر شده‌اند متخصص کار در رسانه‌ها یا نوشتن متن آگهی‌های تبلیغاتی در صنعت رسانه شوند که چهارنعل به پیش می‌تازد. دانشگاه بستر آموزش کارگزاران جامعهٔ مصرفی شده است. دانشجو دیگر معنای گذشتهٔ خود را ندارد. دوره‌های درسی دانشگاه بیهوده به سنتی نابجا پایبند مانده‌اند که دانشجویان به محتوای محافظه‌کارانهٔ آن اعتراض دارند و درس‌های تازه هم که قرار است آن‌ها را برای شغل آینده آماده کند از ابتذالی پرده برمی‌دارند که خود و شغلشان محکوم به آن‌اند؛ همین دانشجویان رشته‌های هنری‌اند که جلودار و رکن اصلی جنبش دانشجویی شده‌اند.
Nausica96
از چنین منظری، اینکه جنبش آزادی‌بخش زنان را اعضای «طبقهٔ متوسط» تشکیل می‌دهند، واقعیتی نامبارک یا دلیلی برای تشویش و «تقصیر من است» های بی‌پایان نیست، بلکه در ذات بیداری فمینیستی است. زنی که با بیشترین محرومیت اقتصادی و اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کند، بیشتر اسیر شرایط‌خود می‌شود؛ چون باوری همگانی این شرایط‌را «طبیعی» وانمود می‌کند.
Nausica96

حجم

۳۲۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۹۲ صفحه

حجم

۳۲۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۹۲ صفحه

قیمت:
۱۲۵,۰۰۰
تومان