کتاب مثنوی معنوی
معرفی کتاب مثنوی معنوی
کتاب مثنوی معنوی را حسین فتاحی گرداوری کرده است. این کتاب یکی از کتابهای مجموعه قصههای شیرین ایرانی است که داستانهای مشهور ایرانی را گرداوری کرده است.
خواندن متون ایرانی برای بسیاری از مردم آسان نیست، در این کتاب حسین فتاحی به سراغ کتاب ارزشمند مثنوی معنوی مولوی رفته است و داستانهایی جذاب از آن را با نثری ساده بازنویسی کرده است تا مخاطبان بتوانند از خواندن آن لذت ببرند. داستان فضای متفاوتی از آن حکایتهای کوتاه است و نویسنده برایشان فضاسازی کرده است.
درباره کتاب مثنوی معنوی
مولوی، یکی از بزرگترین شاعران و عارفان ایران است. نام این شاعر بزرگ و معروف، محمّد، و لقب او، جلالالدین است. بعضی هم مولوی را به نام «مولانا» یا «ملّای روم» میشناسند. مولوی در سال ۶۰۴ هجری قمری در شهر بلخ به دنیا آمد. در آن زمان، بلخ، یکی از شهرهای خراسان بزرگ و جزو کشور ایران بود.
پدر مولوی، بهاءالدین ولد نام داشت و در شهر بلخ زندگی میکرد. او مردی عالم و دانشمند بود و شاگردان زیادی در کلاسهای درس او شرکت میکردند. وقتی مولوی به سن ۱۲ سالگی رسید، خانوادهٔ او برای زیارت خانهٔ خدا، شهر بلخ را ترک کردند و همگی با هم بار سفر بستند تا به مکّه بروند. در بین راه، به شهر نیشابور رسیدند. در آن شهر، مولوی به دیدار عطّار، شاعر بزرگ ایرانی، رفت و ساعتها با او حرف زد. عطّار از مولوی خوشش آمد و فهمید که او پسر باهوش و بسیار زیرکی است. پس کتاب اسرارنامهٔ خود را به مولوی هدیه کرد و به پدر مولوی گفت: «این پسر، در آینده، یکی از ستارههای شعر و عرفان ایران خواهد شد.»
خانوادهٔ مولوی ابتدا به شام (شهری در سوریه) و بعد به قونیه (شهری در کشور ترکیه) رفتند و در آنجا ساکن شدند و سالها در آنجا زندگی کردند. تا اینکه در سال ۶۲۸ هجری قمری، پدر مولوی از دنیا رفت. در آن زمان، مولوی ۲۴ ساله بود.
مولوی، راه پدرش را ادامه داد. در کلاس بزرگان و عارفان آن زمان درس خواند و کمکم خودش هم یکی از عارفان بزرگ و مشهور شد؛ طوری که شاگردان و مریدان زیادی اطرافش جمع شدند و در کلاسهای درس او شرکت میکردند. مولوی، در کنار تدریس، شعر هم میسرود و کتاب هم مینوشت. از معروفترین کتابهای مولوی، اینهاست:
ـ منثوی معنوی که در شش دفتر تنظیم شده است.
ـ غزلیّات شمس که به دیوان شمس هم معروف است.
ـ فیه ما فیه که به نثر نوشته شده.
ـ مکاتب و مجالس سبعه که به نثر هستند.
امّا قصّههایی که در این کتاب جمع شدهاند، همه از کتاب مثنوی است. مثنوی، یکی از شاهکارهای شعر و ادبیّات فارسی است و قصّهها و حکایتهای زیادی در آن آمده است. نویسنده برای آشنایی شما با این کتاب بزرگ، بعضی از قصّههای آن را انتخاب کرده و از شعر به زبان ساده برگردانده تا شما راحتتر آن را بخوانید و معنی آنها را بهتر بفهمید.
خواندن کتاب مثنوی معنوی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات کلاسیک ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مثنوی معنوی
حضرت موسی و چوپان
روزی، روزگاری، در زمان حضرت موسی (ع)، مرد چوپانی بود که هر روز گوسفندها را به دشت و صحرا میبرد تا آنها بچرند و از علفهای بیابان بخورند. روزی از روزها، حضرت موسی از آنجا میگذشت. صدای چوپان را شنید که در آن بیابان با کسی حرف میزد. حضرت موسی به حرف چوپان گوش داد و فهمید که آن مرد، مشغول راز و نیاز با خداوند است.
موسی، پیامبر بود و از راز و نیاز مردم با خدا خوشش میآمد. این بود که ایستاد تا ببیند آن مرد چوپان با خدا چه میگوید؛ امّا هر چه بیشتر به حرفهای او و راز و نیازهایش گوش کرد، تعجّبش هم بیشتر شد؛ چون مرد چوپان حرفهایی میزد که خیلی عجیب بود. موسی راه افتاد به طرف چوپان برود؛ چوپان هم بدون اینکه متوجّه حضرت موسی باشد، با خدا راز و نیاز میکرد و میگفت: «ای خدا، تو کجا هستی تا من نوکر تو باشم و برایت چاکری بکنم، برایت کفش بدوزم و سرت را شانه کنم؟ تو کجا هستی تا من بیایم لباسهایت را بشویم، تو را به حمّام ببرم و تنت را بشورم؟ تو کجا هستی تا از شیر این گوسفندها برایت بیاورم بخوری؟ خدا، خیلی دلم میخواهد دستت را ببوسم، پاهایت را مالش دهم و وقتی میخوابی، بنشنیم بالای سرت و برایت لالایی بخوانم. ای خدا، همهٔ این بزها و گوسفندهای من، فدای تو شوند. ای خدا...»
حجم
۳۹٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۳۹٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
نظرات کاربران
شاید به جرات بتوان گفت آسان ترین ،عمیق ترین،آموزنده ترین و شیرین ترین کتاب جهان مثنوی معنوی باشد باسپاس فراوان از شما🙏