اگر قدمی برمیدارید برای خدا باشد، یعنی راه میروی، برای خدا باشد، با مردم معاشرت میکنی، برای خدا باشد. اگر به کسی کمک میکنی، برای خدا باشد. اگر تمام وجودت برای خدا بود، یک منفعتی میبینی والّا اگر برای خدا نبود، خودت را زحمت نده.
فلانی
فرماندهٔ کل قوای انگلستان در غرب ایران ظاهراً افسری بنام فریچر بود. مرحوم پدرم برای فقرا اعانه جمع میکرد و چند نانوایی در نقاط مختلف کرمانشاه تأسیس کرده بود که فقرا از نانواییها نان ببرند. فریچر آمد خدمت آقا، من هم بودم در همین حسینیه. فارسی هم صحبت میکرد و گفت: «من از طرف دولت متبوع خود این مبلغ را آوردهام خدمت شما برای فقرا.» نمیدانم چقدر بود. مرحوم آقا با عصا گفت: «بردار ببر، ما مسلمانها فقرای خودمان را اداره میکنیم.» احتیاجی به شما نداریم.
ب. قاسمی
تنها عمل انسان است که تاریخ را میسازد، آن را تغییر میدهد، آن را به حرکت درمیآورد و به پیش میبرد.
فلانی
سیدی با یک عبا و یک جفت نعلین، حکومت شاهنشاهی را زیرورو کرد خیلی قدرت داشت، نترس بود.
فلانی