کتاب تعقیب مخفیانه سامر
معرفی کتاب تعقیب مخفیانه سامر
کتاب تعقیب مخفیانه سامر نوشتهٔ جاس استرلینگ با ترجمه نجلا محقق و ویراستاری ناهید علیخانی در انتشارات طلوع ققنوس به چاپ رسیده است.
کتاب تعقیب مخفیانه سامر به قلم جاس استرلینگ ششمین و آخرین رمان از مجموعهٔ بندیکتها، ماجرای دختری به نام سامر را روایت میکند که برای رهایی از مشکلات خود، ماموریتی مخاطرهآمیز را میپذیرد. او باید با فرد دیگری همکاری کند تا بتواند جامعهی سیونتها را نجات دهد. چه چیزی در انتظار قهرمانان است؟
درباره کتاب تعقیب مخفیانه سامر
سامر زیر سایهای هولناک زندگی میکند که او را آزار میدهد، به بازی میگیرد و تهدید میکند که آیندهاش را از او بگیرد. یک مأموریت پرخطر به معنی یک فرار موقتی است. سامر باید از تواناییهای تعقیب ذهنیاش استفاده کند تا رد هدفش را بگیرد و حقیقت را کشف کند.
هال رابینسون یک سرباز است. هیچچیز حواسش را پرت نمیکند و همیشه برنده میشود. ولی آنچه هال میخواست با دیدن سامر تغییر میکند.
سامر و هال برای نجات جامعهی سیونتها باید یاد بگیرند به یکدیگر اعتماد کنند. ولی آیا رازهایشان به آنها اجازه میدهد خودشان هم به پایانی خوش برسند؟
درباره جاس استرلینگ
این نویسنده در سال 1969 در انگلستان به دنیا آمد و نخستین رمان خود را تحت عنوان «به دنبال اسکای» نوشت و با همان به موفقیتی جهانی دست پیدا کرد. جاس استرلینگ ماجرای اولین رمان خود را با نام مجموعهی بندیکتها ادامه داد و طرفداران بسیاری را در سراسر دنیا پیدا کرد و آنها را به جهانی سراسر جادو و ماجراجویی راه داد.
کتاب تعقیب مخفیانه سامر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این رمان خواندنی به نوجوانان و حتی بزرگسالان طرفدار داستانهای فانتزی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب تعقیب مخفیانه سامر
انجل دستهایش را روی سینهاش گره کرد. «میدونم. چی میتونه از تماشای یکی از برادرهای بندیکت که بالاخره داره با روحربای باشکوهش عقد ازدواج میبندد، عاشقانهتر باشه؟ راستش! طبق رسم باید روحربای خودم رو میبوسیدم؛ فقط محض یادآوری.»
لبخند زدم! خوشحال بودم! ولی کمی هم به شادی دوستم غبطه خوردم. انجل و مارکوس، بعد از مشکلات جدی که بعد از کشف ارتباطشان داشتند، وارد مرحلهی آرامتری شده بودند؛ هرچند ترکیب شخصیتهایشان همیشه احتمال آتشبازی را در پی داشت. مثل بسیاری از افراد حاضر در عروسی، هر دو سیونت بودند که یعنی موهبت دریافت فراتر از حواس عادی را داشتند. قدرتهای هر فرد متفاوت بود. علاوه بر گفتگوی ذهنی که همهی ما میتوانستیم انجام بدهیم، انجل میتوانست آب را دستکاری کند و مارکوس از طریق موسیقیاش ارتباط مستقیمی باحال و هوای مردم داشت. موهبت من کاملاً متفاوت بود و میتوانستم افکار را بخوانم؛ بهعلاوه میتوانستم هر فرد را از طریق امضای منحصربهفرد ذهنیاش ردگیری کنم و اگر ارادهی قویتری میداشتم میتوانستم تسخیرش کنم. هنوز کسی را ندیده بودم که بتواند چنین کاری انجام بدهد. بسیاری از سیونتها به کسانی که میتوانستند وارد سرشان شوند مشکوک بودند و حق هم داشتند بنابراین چیزی نبود که حس کنم میتوانم با دیگران در میان بگذارم.
انجل به من سقلمه زد. «سامر، نگاه کن، ستارهها اومدن!»
برگشتم. هفت برادر بندیکت تازه! وارد شده بودند تا مادر و پدرشان را تا محل نشستن آنها همراهی کنند. «به این میگن یک گروه پسرانه. فکر میکردم قرار تو عروسی عروس مرکز توجه باشه؟»
«نه از نظر هر دختری که هنوز نفس میکشه. عالی به نظر نمیان؟» داماد اصرار کرده بود نمیتواند کسی را از بین برادرانش انتخاب کند، در نتیجه همهشان ساقدوش داماد بودند. حتماً در ردیف اول جا خیلی تنگ میشد. پسرها کتوشلوارهای مدل جدید با رنگهای مختلف از آبی سورمهای تا خاکستری بر تن داشتند.
انجل سر جایش و ول زد. «اگه خودم با جذابترین پسر روی زمین ارتباط نداشتم، احتمالاً از فرط شیفتگی و بیچارگی خودم رو به یکی از اینها آویزان میکردم.»
روحرباهای بندیکتیها را با انگشت شمردم و گفتم: «گمان کنم احتمالاً دایموند ، تارین ، مارگو ، کریستال ، فینیکس و اسکای مخالفت میکردند. اصلاً دوست ندارم ببینم عروس به دماغ تو مشت بزن و لباسش خونی بشه.»
انجل خندید. «خیلی خب، پس باید ویکتور باشه.»
نگاهم به سومین برادر بندیکت افتاد؛ محافظهکارترین آنها. موهای تیرهی ویکتور از برادرهایش بلندتر بود ولی برای این مناسبت رسمی آن را عقب زده بود. مشخصهی جدیدش ریش مرتبی بود که دور فکش به چشم میخورد؛ به او میآمد.
حجم
۲۷۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه
حجم
۲۷۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه
نظرات کاربران
داستانپردازی «تعقیبِ مخفیانهٔ سامر» عالی بود. و از لحاظ اینکه جلد آخر از یک مجموعهست، جمعبندی فوقالعادهای داشت و این عالیترش میکرد. بهتون خوندنش رو پیشنهاد میکنم. و همینطور پیشنهاد میکنم که قبل از خوندن این داستان، پنج جلد قبلش
ویرایش متن فراتر از افتضاحه... در واقع اصلا ویرایش نشده و بدون اغراق، در هر خط، دو غلط تایپی و نگارشی وجود داره که مانع از لذت مطالعه می شه. فقط چون داستان جذابی داشت خودمو مجبور به خوندنش کردم
خیلی منتظر موندم ولی خیلی دیر اومد. منم از کتابراه با تخفیف ۴۰درصد گرفتم. 😑😐😐😐