من یک خبر جدید برات دارم، تو بینقص نیستی. انسانی.»
Waver
دختر خودم همسن توست و داره دورهٔ گوشوارههای میلهای و خط چشم کلفت رو میگذرونه. میخواد بره دانشگاه هنر.»
خوش به حال دخترش.
Waver
به خروجی اشاره کردم. «اجازه ندید دَر مانع خروجتان بشه.»
Waver
«الکس، نگو میستی و انجل هم اینجا هستند.»
«باشه، نمیگم.»
Waver
«قدرتم رو بگیر.»
«کافیه؟»
«خب، سؤال اصلی همین. راستی، این از هملت بود. شکسپیر.»
«الان وقت شوخی، روحربا؟»
«زمانبندی عالی رو از تو یاد گرفتم، کسی که عشقش رو وسط گلولهباران اعلام کرد.»
faem
«چون کتابها جالباند، غنی هستند، میتونند به ما بگن کی هستیم و مردم چی فکر میکردند و احساس میکردند.»
Waver
میتونیم الگوها رو عوض کنیم؛ لازم نیست اشتباهات نسلهای گذشته رو تکرار کنیم.»
Azin Shams
پدرم مرد جوشی و گاهی خشنی بود و من همیشه با این وراثت درگیر بودم. ولی زود یاد گرفتم اگر خوب تلاش کنیم میتونیم الگوها رو عوض کنیم؛ لازم نیست اشتباهات نسلهای گذشته رو تکرار کنیم.»
نیمه پنهان ماه
همانند امواجی که به سنگریزههای ساحل برخورد میکنند، دقایق عمر ما بهسرعت به نهایت خود میشتابند ...
Azin Shams
حالا به مدل شدن فکر کردی؟» نگاهی به نگهبان انداختم تا کمی صبر کند و با انگشتانم بهسرعت مشغول بستن پاپیون شدم. «خوب گل میکنی.»
«اره، میتونم تو رزومهام تصورش کنم. درست اون بالا کنار آموزش زنده ماندن در صحرا.»
نیمه پنهان ماه