دانلود و خرید کتاب عاشق زندگی ات باش ویکتوریا اوستین ترجمه مینا محمودی
تصویر جلد کتاب عاشق زندگی ات باش

کتاب عاشق زندگی ات باش

انتشارات:نشر البرز
امتیاز:
۵.۰از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عاشق زندگی ات باش

کتاب عاشق زندگی ات باش نوشته ویکتوریا اوستین است. کتاب عاشق زندگی ات باش که با ترجمه مینا محمودی منتشر شده است راهنمای یک زندگی شاد، سالم و تمام عیار است.

درباره کتاب عاشق زندگی ات باش

عاشق زندگی‌ات باش به چه معناست؟ بیشتر مردم وقتی به غروب زندگی‌شان نزدیک می‌شوند می‌گویند مهم نیست خانه‌ای بزرگ‌تر یا شغلی بهتر داشته باشید، مهم نیست چه اتومبیلی داشته باشید یا چه لباسی به‌تن کنید. به‌نظر آنها تنها چیزی که مهم است سرمایه‌گذاری روی خودشان و روابطشان با دیگران است. حتماً بار‌ها شنیده‌ایم که دیگران با حسرت می‌گویند «چه می‌شد اگر بهتر از خودم مراقبت می‌کردم؟... چه می‌شد اگر بیشتر با خانواده و عزیزانم وقت می‌گذراندم؟»

عاشق زندگی بودن یعنی اراده کنید و دست به تغییری بزنید.

نویسنده این کتاب را با این امید نوشته است که کمک کند به مراحل تازه‌ای از زندگی‌تان راه پیدا کنید. می‌خواهد گنج‌ها، استعداد‌ها و توانایی‌هایی را که در خود دارید و به انتظارتان نشسته‌اند کشف کنید. در این کتاب قصد دارد اصولی بنیادی را مطرح کند. با کمک این حقایق، به عمق گنجینه‌های ارزشمندی که در وجودتان دارید پی خواهید برد.

عاشق زندگی بودن یعنی اراده کنید و دست به تغییری بزنید. یعنی سعی کنید راهکار‌های قدیمی و عادت‌های نادرست را کنار بگذارید تا بتوانید به بهترینِ خودتان دست پیدا کنید. مهم این است که دیدگاهی درست داشته باشید و قدر خودتان و داشته‌هایتان را بدانید.

باید یاد بگیرید به دیگران عشق بورزید و خودتان را هم دوست داشته باشید. این‌گونه، بهرۀ بیشتری از روابطتان می‌برید. باید استعداد‌هایی را که خداوند به شما داده بشناسید و بیشترین استفاده را از آنها بکنید.

در یک کلام، عاشقِ زندگی بودن یعنی کشف چیز‌های فوق‌العاده‌ای که درون شما هستند و تأثیری که بر جهان اطرافتان می‌گذارید. این کتاب مانند یک راهنما قدم به قدم شما را برای رسیدن به این حس همراهی می‌کند.  

خواندن کتاب عاشق زندگی ات باش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به یک زندگی شاد پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب عاشق زندگی ات باش

در صندوقچۀ ذهن شما چه می‌توان یافت؟

چند سال پیش، من و شوهرم جول در اتاق نشیمن نشسته بودیم و یکی از صندوقچه‌های خاطراتی را می‌گشتیم که مادرم با دقت زیادی در طول سال‌ها جمع‌آوری و طبقه‌بندی کرده بود. آن روز داشتیم کمی خانه‌تکانی می‌کردیم تااینکه به این صندوقچۀ خاص رسیدیم. کارمان را کنار گذاشتیم تا از اشیاء باارزشی که در آن پیدا کرده بودیم لذت ببریم. صندوقچه پر از وسایلی بود که یادآور کودکی من بودند: عکس‌های قدیمی، نقاشی‌ها، تکه‌هایی از مویم و دیگر خاطراتِ کودکی‌ام. رسیدیم به عکسی از کودکی‌ام که در آن با صورتی رژلبی روی میز آرایش مادرم نشسته بودم. من و جول هنوز داشتیم به آن عکس می‌خندیدیم که یک کارت پیدا کردیم. آن را وقتی هفت سالم بود به پدر و مادرم هدیه داده بودم. وقتی آن کارت رنگ‌ورورفته را که رنگش تقریباً زرد شده بود را باز کردم جملاتی پر از عشق و محبت دیدم که برای پدر و مادرم نوشته بودم. «مامان و بابا، دوستتان دارم. شما بهترین پدر و مادر دنیا هستید.» به خواندن کارت ادامه دادم و چشمم افتاد به بخش دیگری از یادداشتم که با مدادرنگی قرمز نوشته شده بود. به‌راحتی قابل‌خواندن بود. «حس می‌کنم ما آدم‌های مهمی هستیم و مطمئنم که هستیم.»

خیره شدم به عبارتی که مدت‌ها پیش بادقت نوشته بودم و با خودم فکر کردم چرا باید چنین جمله‌ای را نوشته باشم. چه‌چیزی باعث شده بود به این عبارت فکر کنم؟ چرا باید این‌قدر احساس مهم‌بودن کرده باشم؟ چطور در چنین سن کمی آن‌قدر جسور بودم که فکر می‌کردم خودم و خانواده‌ام خیلی مهم هستیم؟ وقتی بیشتر به آن جملات فکر کردم به خودم گفتم احتمالاً یکی از آن لحظاتی بوده که احساس می‌کردم اصلاً مهم نیستم و این حس را پذیرفته بودم. اما ناگهان خداوند به من بینشی داده بود که طرز فکرم را برای همیشه عوض کرد. بینشی که به من یاد داد خداوند ارزش، اهمیت و جایگاه بالایی در وجود تک‌تک ما قرار داده است. یادداشتی که در عالم بچگی نوشته بودم به‌یادم آورد که امروز برای خدا مهم هستم و چون برای خدا مهم هستم برای خودم و همۀ اطرافیانم هم مهم هستم.

در صندوقچۀ خاطرات قلب شما چه‌چیز‌هایی پیدا می‌شود؟ خودتان را چطور می‌بینید؟ بعضی روز‌ها ممکن است از خواب بیدار شوید و حس کنید خیلی هم مهم نیستید. درواقع بعضی روز‌ها ممکن است حسی کاملاً متضاد داشته باشید. همۀ ما روز‌هایی داریم که انگار زندگی سعی می‌کند ما را زمین بزند و از مسیر خارجمان کند، برای همین هم دیگر چشمانمان گوهر‌های باارزشی که درونمان وجود دارد را نمی‌بیند. اما از همه‌مهم‌تر تصوری‌ست که از ارزش و اهمیت خودتان دارید.

خداوند ارزش، اهمیت و جایگاه بالایی در وجود تک‌تک ما قرار داده است.

کاربر ۱۲۹۱۸۱۸
۱۴۰۰/۰۶/۱۶

عالی یک نویسنده خارجی با این همه توکل به خداوند و ایمان عالی!!

از موانع عبور کنید
کاربر ۳۳۶۹۳۶۷
آیا تابه‌حال از سیستم‌های مسیریاب جی.پی.اس در اتومبیلتان استفاده کرده‌اید؟ شما مقصدی را که می‌خواهید بروید مشخص می‌کنید و مسیریاب برآورد می‌کند بهترین مسیر کدام است. ممکن است در حال رانندگی حواستان پرت شود و خیابانی را که مسیریاب دستور داده بود بپیچید کلاً گم کنید، اما نباید فکر کنید که هرگز به مقصد نخواهید رسید. سیستم مسیریاب بر اساس موقعیت فعلی‌تان فوراً مسیر را دوباره محاسبه می‌کند. خدا هم سیستم مشابهی دارد. او مرتباً به ما آدرس می‌دهد. خداوند از طریق ندای قلبمان با ما صحبت می‌کند. گاهی روحمان را آرام می‌کند و گاهی دلمان را بی‌قرار می‌کند تا از‌این‌طریق هدایتمان کند. اما حتی وقتی رهنمود‌های او را به‌کار نمی‌گیریم-اتفاقی که هر‌از‌گاهی برای همۀ ما پیش می‌آید-او دوباره مسیر را محاسبه می‌کند و ما را به جایی بر‌می‌گرداند که باید باشیم.
زهرا

حجم

۱۷۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۱۷۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان