دانلود و خرید کتاب قتل عام حامد بشارتی
تصویر جلد کتاب قتل عام

کتاب قتل عام

نویسنده:حامد بشارتی
انتشارات:نشر حکمت کلمه
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب قتل عام

قتل عام مجموعه اشعار شاعر معاصر ایرانی، حامد بشارتی است که در انتشارات حکمت کلمه به چاپ رسیده است.

 درباره کتاب قتل عام

این مجموعه که ۴۳ قعطه از شعرهای بشارتی را در خود دارد. مضامین اشعار بشارتی بیشتر اجتماعی‌اند اما نگاه هنری و زیباشاناسانه وی را نیز به وضوح آشکار می‌کنند. او در اشعارش از زبان کارگران می‌گوید و دغدغه های آنانن را با زبان شعر بیان می‌کند. صدای انسان امروز مخصوصاً صدای سوخته‌ی کارگری به گونه‌ای در شاهرگ شعر بشارتی جاری است. صدایی که از ژرفای رنج و اندوه بر می‌خیزد. بر این اساس راوی شعر بشارتی انسان دردمند معاصر است و دغدغه و عواطف و احساسات انسان امروزی را دارد. تخیل نیز از ویژگی های برجسته شعر بشارتی است که در بیشتر آثارش به چشم می‌آید.

 حامد بشارتی خود درباره مجموعه شعر قتل عام گفته است: «مجموعه شعر قتل عام روایت قلبی است که می‌خواست در قلبی دیگر پنهان شود، روایت زخمی است که می‌خواست در زخمی دیگر پنهان شود، روایت مرگی است که در من نمی‌میرد و مردگانی که نمی‌توانم در خودم دفن کنم.»

 خواندن کتاب قتل عام را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به شعر معاصر مخاطبان این کتاب‌اند.

در کافه‌ها

زیباییت به تکه‌های مساوی تقسیم می‌شود

و هر زیبایی

پشت یک میز

قهوه را هم می‌زند

چگونه پشت همهٔ این میزها بنشینم

و پشت همهٔ این میزها

انگشت‌هایم با انگشت‌های زیباییت حرف بزنند؟

تو هجوم کشتزارهای آفتابگردان در باد را ندیده‌ای

و ندیده‌ای وقتی موهای تو را

در کوهستانی از باد نوشتم

چگونه هزاران کبوتر وحشی

انفجار یک مزرعهٔ گندم را تماشا می‌کردند

لبخند می‌زنی

زنی یک‌دامن گل سرخ از ایوان خانه به حیاط پرتاب می‌کند

زیباییت به تکه‌های مساوی تقسیم می‌شود

و من چگونه در کافه‌ها و هجوم گل سرخ از ایوان خانه

با انگشت‌های زیباییت حرف بزنم؟

*****

پرندهٔ سفال‌ها

درخت سفالی با شاخه‌های سنگین انار؟

رودخانه‌ای سفالی؟

آسمان سفالی؟

از من چه می‌خواست چشم‌های این پرندهٔ سفالی؟

ـ آوازهای گمشده‌ام لابه‌لای بادهای سفالی نبود

در انگشت‌هایی که بال‌هایم را شیار می‌زد.

تو را به خانه می‌برم

کنج کتاب‌خانهٔ قدیمی

بین «صد سال تنهایی» و «دلبرکان غمگین من» می‌نشیند

به اشیایی که در من است خیره می‌شود

به سنگ‌هایی که در دلم ریخته‌اند

در خرابه‌هایم

و در رگ‌هایم پرواز می‌کند

تا آن پرندهٔ زخمی را بیرون بیاورد.

******

خال قرمز

کنار رودخانه

پایش را در آب...

با سنگریزه‌هایم بازی می‌کند

ـ این سنگ‌ها سبز نیستند

و سطحی از خزه روی آنها را پوشانده است

این سنگ‌های شکستهٔ کوچک

بقایای سنگ‌هایی بزرگند

که هر سال شکسته‌تر شده‌اند

گاهی از آبشاری پرتاب می‌شوند

و گاهی در آفتاب

دو ماهی در چشم‌هایش بازی می‌کنند

پولک‌های نقره‌ای دور و نزدیک می‌شوند.

ـ چشم‌هایت را نبند!

ما از یاد پرستوها کوچ کرده‌ایم

و تنهایی ما جایی در گوشه‌های این شهر زندگی می‌کند

چه چیزی می‌تواند من را از کودکی که

از بالای «تلار» سمت حیاط خم شده است بپوشاند؟

و تو را از تابیدن ماه بر صخره‌های سنگی؟

صدای رودخانه از لابه‌لای انگشت‌ها عبور می‌کند

در استخوان‌هایش می‌پیچد

سرد می‌شود

و کودک از بالای «تلار» به خانه باز می‌گردد

ـ صدای رودخانه فریاد آب است یا سنگ؟

زنی که پاهایش در رودخانه جامانده است

برای صید قزل‌آلا آمده بود.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

حجم

۳۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان