محمدرضا شفیعی کدکنی
محمدرضا شفیعی کدکنی نامی آشنا و چهرهای درخشان در دانش و هنر معاصر فارسی است. او نهتنها شاعر، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی است، بلکه استادی است که به عیار تعلیم در عصر حاضر بدل شده و همین امر، جمعیتی از دانشپژوهشان و شیفتگان زبان و ادبیات فارسی را، با اشتیاقی وصفناشدنی به کلاسهای درس او میکشاند.
شفیعی در آثار خود به عمد و آگاهانه، گونهای خاص از تاریخنگاری را برگزیده است که ریشهی انتخاب آن را میبایست نه در تاریخزدگی، که در احساس مسئولیت نسبت به تاریخ دانست؛ مسئولیتی که به بهانههای مختلف آن را در قالب واژگان رنگین و آراسته متجلی میسازد. او میکوشد با بهکارگیری آرایههای ادبی سخنان خود را بیاراید، اما زیرساخت عمیق و اندیشهی سهمگینی که بر دوش این واژگان مینهد به کشاکشی میان عریانی تاریخ و سترت ادبیات بدل شده و هنگامهای زیبا به پا میکند. فارغ از تفسیر ایماژهای این کشاکش، در نهایت این روح جریحهدار ایران است که در پشت واژگان خمیدهی شفیعی، جان را صفا داده و دوباره در یادها زنده میشود.
در ادامهی این نوشتار به مرور زندگینامه محمدرضا شفیعی کدکنی، این استاد فرهیخته و دانشمند و بررسی آثار او میپردازیم.
بیوگرافی دکتر شفیعی کدکنی
محمدرضا شفیعی کدکنی در ۱۹ مهر سال ۱۳۱۸ هـ.ش در روستای کدکن – که امروزه شهری است در نزدیکی نیشابور و از توابع تربت حیدریه- در خانوادهای عالم که کشاورزی پیشه کرده بودند، به دنیا آمد.
محمدرضا هرگز به دبستان و دبیرستان نرفت و از آغاز کودکی نزد پدر خود، میرزا محمد شفیعی کدکنی -که روحانی بود- و محمدتقی ادیب نیشابوری، ملقب به ادیب نیشابوری دوم، به فراگیری زبان و ادبیات عرب پرداخت، بهنحوی که در هفتسالگی تمام الفیهی ابن مالک را از بر بود. او همچنین یادگیری فقه، کلام و اصول را نزد شیخ هاشم قزوینی -معروف به فقیه آزادگان- آغاز کرد و ظاهراً هشت سال بیشتر سن نداشت که به حوزهی علمیهی نیشابور رفت و در کنار همکلاسیهایی که به لحاظ سنی بسیار بزرگتر بودند، به فراگیری علوم حوزوی مشغول شد. او پس از مرگ شیخ هاشم قزوینی، در کلاس درس «سید محمد هادی میلانی» حاضر و مراحل درس خارج فقه را نزد وی به پایان رساند.
فارغ از مجالس درس و وعظ، محمدرضا شفیعی کدکنی که از همان آغاز هوش و حافظهی بسیار خوبی داشت، به حفظ اشعار بزرگان رغبت پیدا کرد و بخش بزرگی از منظومهی «ملا هادی سبزواری» را در همان سنین کم به خاطر سپرد. نقل است که مادرش نیز با وجود اینکه نوشتن نمیدانست، اشعار بسیاری را از حفظ بود و به غریزه شعر میگفت و ظاهراً حافظهی خوب پسر، میراثی از این بانو است. شفیعی کدکنی از مادرش «فاطمه» اینگونه تعریف میکند:
«تمام کتابهای خانهی ما را با حافظهی وحشتناکش خوانده بود و به خاطر داشت، اشعار خیلی خوبی هم میسرود؛ در مدح امام حسین (ع) و... او به من میگفت و من با خط بچهگانهام مینوشتم. او نوشتن بلد نبود و با اینکه سواد فارسی و عربی خوبی داشت، نوشتن نمیدانست».
کدکنی به پیشنهاد دکتر علیاکبر فیاض در دانشگاه فردوسی مشهد نامنویسی کرد و در کنکور آن سال رتبهی اول را به دست آورد و به دانشکدهی ادبیات رفت. او پس از دریافت مدرک کارشناسی در رشتهی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه فردوسی، در ادامه به کسب مدرک دکتری در همین رشته از دانشگاه تهران نائل آمد.
محمدرضا شفیعی کدکنی مدتی در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانهی مجلس به کار اشتغال ورزید و سپس به عنوان استاد دانشکدهی ادبیات تهران در رشتهی سبکشناسی و نقد ادبی مشغول به کار شد. نقل است که بدیعالزمان فروزانفر زیر برگهی پیشنهاد استخدام وی نوشته بود «احترامی است به فضیلت او». شفیعی از جمله دوستان نزدیک مهدی اخوان ثالث، شاعر خراسانی، بهشمار میرفت و هرگز دلبستگی خود را نسبت به اشعار این شاعر بزرگ پنهان نکرده است. نگارش کتاب «حالات و مقامات م. امید» را میتوان حاصل این قرابت و ارادت دانست.
وی در سال ۱۳۴۹ هـ.ش وقتی ۳۱ ساله بود ازدواج کرد. همسرش فارغالتحصیل رشتهی حقوق و از شیفتگان شعر بود و حاصل این زندگی سه فرزند است.
شفیعی کدکنی که سرودن شعر را از جوانی به شیوهی کلاسیک آغاز کرده بود، پس از چندی به سبک نو منتسب به نیما یوشیج روی آورد و نام مستعار «م. سرشک» را برای خود برگزید. آثار پرشمار او را میتوان در سه گروه «مجموعه اشعار»، «آثار انتقادی» و «آثار نظری» طبقهبندی کرد. در میان مجموعه اشعار این شاعر نوگرا، «در کوچهباغهای نیشابور» آوازهی بیشتری دارد و «هزارهی دوم آهوی کوهی» از نابترین آنها به شمار میآید. ترتیب کتابهای شعر منتشرشدهی استاد کدکنی به شرح زیر است:
زمزمهها (۱۳۴۴)
شبخوانی (۱۳۴۴)
از زبان برگ (۱۳۴۷)
در کوچهباغهای نیشابور (۱۳۵۰)
مثل درخت در شب باران (۱۳۵۶)
از بودن و سرودن (۱۳۵۶)
بوی جوی مولیان (۱۳۵۷)
هزاره دوم آهوی کوهی (۱۳۷۶)
آیینهای برای صداها (۱۳۷۶)
طفلی به نام شادی (۱۳۹۹)
آثار انتقادی این ادیب و شاعر بزرگ معاصر، تصحیح آثار کلاسیک فارسی و نگارش مقالاتی در حوزهی نظریهی ادبی را شامل میشود. تصحیحات شفیعی کدکنی، تصحیح انتقادی متن است و از میان آنها میتوان به «اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابیسعیدمحمدبن منور»، «حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر ابوروح لطفاللهبن ابیسعید» و «الهینامه»، «اسرارنامه»، «مصیبتنامه»، «اسرارنامه» و «تذکرةالاولیاء» از عطار نیشابوری اشاره کرد.
در حوزهی نظری و نقد ادبی نیز، از استاد محمدرضا شفیعی کدکنی کتابهای بسیار ارزشمندی به جای مانده است که امروزه از کتابهای مرجع نقد ادبی به شمار میروند. از مهمترین این کتابها میتوان از «موسیقی شعر»، «این کیمیای هستی»، «در هرگز و همیشه انسان»، «با چراغ و آینه در جستوجوی ریشههای تحول شعر معاصر ایران»، «صور خیال در شعر فارسی»، «رستاخیز کلمات»، «زمینههای اجتماعی شعر فارسی»، «ادبیات فارسی از عصر جامی تا روزگار ما» و «زبان شعر در نثر صوفیه» نام برد.
دکتر کدکنی در ترجمه نیز دستی بر آتش دارد و آثاری چون «تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا» نوشتهی رینولد ا. نیکلسون، «تاریخ نیشابور» اثر ابوعبدالله حاکم نیشابوری، «دفتر روشنایی» از میراث عرفانی بایزید بسطامی اثر محمدبنعلی سهلگی و «رسوم دارالخلافه» نقش آیینهای ایرانی در نظام خلافت اسلامی از ابوالحسن جلالبن محسن صابی و تصحیح و حواشی میخائیل عواد را در کارنامهی خود ثبت کرده است.
او در کنار تحقیق و تألیف و سرودن شعر، بیش از نیمقرن را به تعلیم و تربیت اختصاص داده و کلاسهای روز سهشنبهاش در طبقهی چهارم دانشگاه تهران، میزبان جمع کثیری از دانشپژوهان مشتاق از سراسر ایران میشود. سهشنبههای دوستداشتنی با حضور شاگردانی مشتاق از سراسر ایران به سرعت برق و باد طی میشود، در حالی که پیش از آن چنین استقبالی را تنها از کلاسهای استاد مسلم ادبیات، مرحوم «بدیعالزمان فروزانفر» میشد دید و امروز شاگرد و جانشین خلف ایشان، بر کرسی هدایت دانشجویان نشسته است.
شفیعی کدکنی را باید در زمرهی شاعران اجتماعی دانست. او در اشعار خود تصویری از جامعهی ایران در دههی ۴۰ و ۵۰ خورشیدی ارائه میدهد و ضمن نمایاندن آن دوران به خواننده، دلبستگی و گرایش فراوان خود را به آیین و فرهنگ ایرانی و بهخصوص منطقهی خراسان نشان میدهد. او از معدود محققین تاریخ و ادب فارسی است که به تاریخ کرامیه پرداخته و کتابی منقح در این باب فراهم کرده است.
محمدرضا شفیعی کدکنی روز پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸ هـ.ش تهران را به مقصد آمریکا ترک کرد که این سفر بازتاب وسیعی در مطبوعات ایران داشت. او برای استفاده از یک فرصت مطالعاتی به مؤسسهی مطالعات پیشرفتهی پرینستون رفت تا در باب تاریخ و تطور فرقهی کَرامیه تحقیق کند، و پس از ۹ ماه دوری از میهن، به ایران بازگشت و بلافاصله بر سر کرسی تدریس خود در دانشگاه تهران حاضر شد.
شعر «سفر به خیر» از دکتر کدکنی، که به مجموعهی «در کوچه باغهای نیشابور» تعلق دارد بهعنوان اولین شعر فارسی در فهرست آثار فرهنگی و هنری شهر «لیدن» هلند قرار گرفته است. لیدن از شهرهای علمی و دانشگاهی در هلند است که پیش از این شعر، ۱۱۰ شعر و جمله از شاعران و نویسندگان سراسر دنیا روی دیوارهای آن نوشته شده بود و این شعر، صدویازدهمین اثری است که در این حرکت فرهنگی به ثبت رسیده است. این طرح به همت «اصغر سید قراب»، استاد دانشگاه علوم انسانی و رئیس بخش فارسی دانشگاه لیدن، اجرایی شد و با حضور استاد شفیعی و امضای ایشان ذیل این اثر، در ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۴ هـ.ش به ثبت رسید.
در مهر ۱۳۹۸ هـ.ش، در هفتمین دورهی جشنوارهی بینالمللی هنر برای صلح، «نشان عالی هنر برای صلح» به سببِ بیش از نیم قرن تلاش در راستای اعتلای فرهنگ و ادب پارسی به محمدرضا شفیعی کدکنی اهدا شد.
دکتر شفیعی، با اینکه از اساتید سرشناس و متبحر ادبیات معاصر و از محققین بزرگ این عرصه به شمار میرود و همانطور که گفته شد در نقد شعر و ادب فارسی صاحبنظر و در شعر و شاعری صاحبسبک است، غالباً در انزوای اهل ادب به سر برده و بهندرت در محافل ادبی ظاهر میگردد.