محمدرضا سرشار | بیوگرافی، دانلود و خرید کتاب‌های الکترونیکی و صوتی

محمدرضا سرشار

زندگینامه و معرفی آثار محمدرضا سرشار

محمدرضا سرشار (Muhammad Reza Sarshar) که با نام رضا رهگذر نیز شناخته می‌شود، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی است. او سال‌ها گوینده‌ی برنامه‌ی رادیویی قصه‌ی ظهر جمعه بود.

بیوگرافی محمدرضا سرشار

محمدرضا سرشار در ۲۳ خردادماه ۱۳۳۲ در شهرستان کازرون، یکی از شهرهای استان فارس به دنیا آمد. او را در ادبیات معاصر ایران با عنوان «رضا رهگذر» می‌شناسند که فعالیتی طولانی و بسیار تاثیرگذار، از نویسندگی و پژوهشگری ادبی تا منتقدی و گویندگی رادیو دارد.

«قصه‌ی ظهر جمعه» برنامه‌ی خاطره‌انگیز رادیویی‌ که برای بسیاری از متولدین دهه‌ی ۶۰ و ۷۰، شناخته‌شده و پرمخاطب بوده و پای قصه‌های آن نشسته و با ادبیات و جهان داستانی زندگی کرده‌اند، با صدا و گویندگی خاص محمدرضا سرشار در یادها مانده است.

این نویسنده که در جوانی شیفتگی زیادی به ادبیات و نوشتن داشت، در همان اوایل تحصیل خود در رشته‌ی مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت، درس مهندسی را رها کرد و به تهران و دانشگاه هنرهای زیبا آمد تا ادامه‌تحصیل دهد. محمدرضا سرشار در سال ۱۳۸۵ از سوی شورای نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد اسلامی، گواهینامه‌ی درجه یک هنری را به پاس فعالیت‌های ادبی‌ای که داشت دریافت کرد. همچنین در سال ۱۳۸۵ زمانی که بزرگداشتی در جشنواره‌ی داستان‌های قرآنی، پیامبران و ائمه زیرنظر صداوسیما برای تجلیل و قدردانی از سال‌ها فعالیت مفید وی برگزار شد، رهبر انقلاب اسلامی در مورد محمدرضا سرشار گفت: آقای سرشار حق بزرگی بر ادبیات انقلاب دارند.

اولین کتاب او در سال ۱۳۵۵ منتشر شد که با محتوای سیاسی، در قالب داستانی برای کودکان بود. او پس از دستگیری در سال ۱۳۵۷ به دلیل فعالیت‌های سیاسی ضد رژیم شاه، آزاد شد. سرشار طی سال‌ها، ۱۳۳ کتاب منتشر کرد و ۳۱ جایزه‌ی کشوری دریافت کرد. او همچنین تجربه‌های زیادی در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری و سردبیری نشریات مختلف دارد و دو بار در جشنواره مطبوعات رتبه‌ی اول را کسب کرده است. همچنین، در زمینه‌ی تدریس در دانشگاه تهران فعالیت داشته و در سال ۱۳۷۳ به عنوان یکی از مشاهیر ایران معرفی شد.

آثار و فعالیت‌های محمدرضا سرشار

این نویسنده اولین اثرش را در سال ۱۳۵۲ در یک مجله‌ی هفتگی منتشر کرد. پس از آن کارش را جدی‌تر ادامه داد و در سال ۱۳۵۵ اولین کتاب خود را منتشر کرد. محمدرضا سرشار مثل بسیاری از نویسندگان با شکل‌گیری جریان انقلابی، مسیر فعالیتش با فضای روز سیاسی پیش رفت و می‌توان امروز کارنامه‌ی پرکارش را با حدود ۱۴۰ اثر گوناگون مورد بررسی و شناخت قرار داد.

«آنک آن یتیم نظر کرده» به گفته‌ی بسیاری از منتقدین معروف‌ترین و بهترین رمان نوشته‌شده به قلم سرشار است که به زندگی پیامبر اسلام (ص) می‌پردازد. کتابی شاعرانه که با رویای عبدالمطلب برای کندن چاه زمزم آغاز می‌شود و تا تولد محمد رسول الله (ص) و زندگی او ادامه پیدا می‌کند. این زندگی‌نامه علاوه بر آنکه با تکیه بر استنادهای تاریخی گردآوری شده، ذهن خلاق و تصویرگر سرشار آن را به اثری ویژه، با درون‌مایه‌ی داستانی و قابل توجه تبدیل کرده است. این کتاب به زبان عربی نیز ترجمه شده و در بیروت به انتشار در آمده است.

کتاب دیگری از محمدرضا سرشار که جوایز متعدد ادبی را دریافت کرد، «مهاجر کوچک» نام دارد که روایت پسرکی جنگ‌زده است که تمام زندگی و خانواده‌اش را در دل خشونت جنگ از دست داده و حالا با خانواده‌ای دیگر زندگی‌ای تازه را در پی گرفته است. این رمان که بر اساس زندگی واقعی پسری به نام عباس نوشته شده است، این‌طور خلق شده که محمدرضا سرشار به طور اتفاقی در اداره‌ی آموزش و پرورش، عباس را به همراه مردی جاافتاده می‌بیند که با گذشت چندسال دوری از تحصیل، می‌خواهد او را در مدرسه ثبت‌نام کند. این رمان جایزه‌ی لوح زرین و دیپلم افتخار اولین جشنواره‌ی کودک و نوجوان را دریافت کرده است.

«شهری که مردم آن با زانو راه می‌رفتند» عنوان دیگری از رمان‌های محمدرضا سرشار است که با الهام از یک داستان فولکلور جنوبی نوشته شده، این داستان به روایت یک جهانگرد می‌پردازد که سفری ماجراجویانه‌ او را به شهری عجیب می‌رساند که تمام مردمش با زانوی خویش راه می‌روند، به شکلی که قد همگی کوتاه‌تر از واقعیت دیده شده و بنای خانه‌ها و عبور و مرور شهری نیز بر همین قانون وضع شده و شکل گرفته است. پرس‌وجوی جهانگرد من‌باب این موضوع او را به کشفی می‌رساند در رابطه با حاکم جادوگر شهر که قد کوتاهی داشته و قانون وضع کرده که کسی حق ندارد از او بلندقامت‌تر باشد، وگرنه پاهایش قطع خواهند شد. این کتاب بدون آنکه به صراحت به نصیحت بپردازد، در مذمت چاپلوسی و در ستایش آزادگی نوشته شده است.

عناوین متعددی از آثار محمدرضا سرشار، به داستان‌های قرآنی و زندگی ائمه (علیهم‌السلام) برای نوجوانان تعلق می‌گیرد. کتاب‌هایی که پندآموز بوده و برای آشنایی بچه‌ها با فرهنگ اسلامی نوشته و تدارک دیده شده‌اند و بسیاری از آن‌ها برای ترویج این نگرش و فرهنگ به زبان‌های دیگر ترجمه شده و مورد توجه خوانندگان علاقه‌مند به این حوزه در دیگر کشورها قرار گرفته‌اند.

این نویسنده همچنین به آثار برجسته‌ی ادبی جهان توجه ویژه‌ای داشته و درباره‌ی آن‌ها، از جمله اثر جاودان و بلند لئو تولستوی، «جنگ و صلح»، کار مهمی از نویسنده‌ی شهیر روس پرداخته است. محمدرضا سرشار این اثر را تلخیص کرده و در پی آن تمام اجزای داستانی از جمله شخصیت‌ها، ساختار، نثر و پرداخت را مورد نقد و بررسی قرار داده است.

محمدرضا سرشار با توجه به اینکه علاقه و باور قلبی به انقلاب اسلامی و آیت‌الله خامنه‌ای داشته، آثاری را به منظور آشنایی بیشتر نوجوانان با حال‌وهوای انقلاب اسلامی و شکل‌گیری حکومت اسلامی در ایران نوشته است. کتاب‌هایی هم‌چون «امام آمد» و «همه گفتند مرگ بر شاه» از جمله آثار او در این زمینه است که از انتشارات سوره‌ی مهر منتشر شده و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

دیگر فعالیت‌ها؛ قصه‌ی ظهر جمعه و گویندگی رادیو

قصه‌ی ظهر جمعه قدیمی‌ترین برنامه‌ی رادیویی ایرانی است که از سال ۱۳۱۹ شروع به کار کرده و همواره ادامه داشته است. این برنامه که یک ماه بعد از تاسیس رادیو ایران بنیان‌گذاری شد، با هدف قصه‌گویی برای مخاطبین شکل گرفت و گویندگان بسیاری تاکنون در این برنامه با صدایشان قصه‌های تاثیرگذاری را خوانده‌اند و در اذهان مردم به یادگار گذاشته‌اند. محمدرضا سرشار ماندگارترین راوی‌ و قصه‌گوی داستان‌ها بوده که رکورد قابل ملاحظه‌ای از خود به جای گذاشته است. از ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۰ تا ۱۵ مهرماه ۱۳۸۴، به مدت ۲۴ سال وی گوینده‌ی این برنامه بوده و زمانی از برنامه خداحافظی کرد که اعتقاد داشت باید قبل از آنکه مخاطب از برنامه‌ای سیر شود یا آنکه از آن روی‌گردان شود، آن را کنار گذاشت. بسیاری از اشخاص معروف و دولت‌مردان وقتْ ابراز علاقه و توجه ویژه‌ای به این برنامه که پرمخاطب‌ترین برنامه‌ی رادیویی بعد از صبح جمعه با شما بود، داشتند. صدای دل‌نشین و گرم محمدرضا سرشار که با صداقت و ظرافت منحصربه‌فردی داستان‌ها را روایت می‌کرد و به جای شخصیت‌ها و لحن‌های گوناگون قرار می‌گرفت و آن را به نمایش می‌گذاشت، همواره در یادها مانده و از آن به زیبایی یاد می‌شود.

با توجه به آشنایی و شناخت غنی‌ای که این پژوهشگر ادبی از داستان‌ها، حکایت‌ها و وقایع تاریخی اسلامی ایران داشته است، او را می‌توان گردآورنده‌ی بخش مهمی از این فرهنگ قلمداد کرد. محمدرضا سرشار علاوه بر داستان‌نویسی و گویندگی، در دیگر رسانه‌ها از جمله سینما و اقتباس‌های سینمایی دست داشته و آثار فرهنگی‌ای را در قالب فیلم‌نامه‌هایی با مضامین دینی، اخلاقی و داستانی برای انیمیشن و حوزه‌ی تولید برنامه برای کودک و نوجوان گردآوری کرده است. از جمله‌ی این آثار اقتباسی که به‌صورت انیمیشن ساخته شده‌اند، می‌توان به «بچه‌های ساختمان گل‌ها»، «شهرزاد دختر مشرقی» و «قصه‌های عمو رحمان» اشاره کرد که هرکدام داستان‌هایی دلنشین و جذاب را برای کودکان و نوجوانان روایت می‌کنند.

معرفی کتاب‌های محمدرضا سرشار

الفبای قصه‌نویسی

سرشار در این کتاب الفبای قصه‌گویی را شرح داده و سعی می‌کند به خوانندگان آموزش دهد که چگونه قصه بنویسند.

کک به تنور

این کتابْ بازنویسی محمدرضا سرشار از یک افسانه‌ی قدیمی ایرانی است. این داستان درباره‌ی یک مورچه و یک کک است که برای رفع گرسنگی تصمیم می‌گیرند نان بپزند، اما وقتی تنور گرم می‌شود، کک به آن می‌افتد و می‌سوزد. مورچه که ناراحت می‌شود، شروع به شیون می‌کند و دیگر حیوانات هم هرکدام به نحوی واکنش نشان می‌دهند. این داستان با بازی‌های زبانی جذاب برای کودکان، به تقویت مهارت‌های کلامی‌شان کمک می‌کند. همچنین، تصاویر زیبای رضا مکتبی به جذابیت بیشتر کتاب افزوده است.

جایزه

این کتاب شامل سه داستان کوتاه برای نوجوانان است: ساعت طلا، جایزه و دوستان. در ساعت طلا، دو دوست با ازدست دادن یک ساعت گران‌قیمت مواجه می‌شوند و به دنبال مقصر می‌گردند. جایزه درباره‌ی پسری است که از پدرش خواسته برای موفقیت در امتحانات نهایی دوچرخه بخرد، اما به دلیل مشکلات مالی پدر، این خواسته برآورده نمی‌شود. دوستان نیز داستان پسری مهاجر است که در مدرسه‌ی جدید با چالش‌های پیداکردن دوست و برقراری ارتباط روبه‌رو می‌شود.

اصیل آباد

این کتاب داستان روستای کوچکی به همین نام را روایت می‌کند که در ابتدا زندگی مردمش آرام و خوشحال است، بچه‌ها پرانرژی و خانه‌ها گرم و پررونق‌اند. اما با ورود یک پیله‌ور به روستا و آوردن شهر فرنگی، همه چیز تغییر می‌کند. این نمایش‌های جذاب به‌تدریج اهالی روستا را تحت تاثیر قرار داده و شیوه‌ی زندگی آن‌ها را دگرگون می‌کند.

اگر بابا بمیرد

در این کتاب داستان اسماعیل، پسری روستایی از «شکورکندی» روایت می‌شود. در یک زمستان سخت، پدر اسماعیل بیمار می‌شود و برف سنگینی باعث بسته‌شدن راه‌ها می‌شود. اسماعیل که تنها امید خانواده است، باید به شهر برود تا نسخه‌ای که پزشک نوشته را بیاورد. با کمک دوستش برجعلی، آن‌ها با گاری به شهر می‌روند، اما در راه برگشت با مشکلات زیادی مواجه می‌شوند. این داستان پایه‌گذار فیلم سینمایی «جاده‌های سرد» به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی شد که موفقیت زیادی در جشنواره‌های خارجی کسب کرد.

داش آکل؛ حواشی و تبعات

این کتاب نقد و بررسی داستان کوتاه «داش آکل» از صادق هدایت است. این داستانْ یکی از مشهورترین آثار هدایت و اولین داستانی است که توسط مسعود کیمیایی به فیلم سینمایی تبدیل شد. «داش آکل» بخشی از مجموعه «سه قطره خون» است که در سال ۱۳۱۱ منتشر شد. سرشار در این نقد، داستان را از جنبه‌های فنی و ادبی بررسی کرده و تأثیرات آن را مورد تحلیل قرار می‌دهد.

پشت دیوار شب

این کتاب شامل ۱۲ داستان است که نگاه نویسنده به وقایع انقلاب و دفاع مقدس را به تصویر می‌کشد. عنوان کتاب از یکی از داستان‌های مجموعه گرفته شده است.

معرفی کتاب‌های صوتی محمدرضا سرشار

شهری که مردم آن با زانو راه می‌رفتند

این کتاب صوتی با صدای گرم محمدرضا سرشار و نوشته‌ی خود او، داستانی درباره‌ی شهری عجیب است که مردم آن به دلیل فرمان جادوگری کوتاه‌قد، مجبورند با زانو راه بروند. یک جهانگرد وارد این شهر می‌شود و از این وضعیت تعجب می‌کند، تا اینکه با جادوگر روبه‌رو می‌شود و در تلاش است تا جانش را نجات دهد. این داستان آزادگی را تحسین و چاپلوسی را نکوهش می‌کند.

قصه‌های ببر

این کتاب صوتی نوشته‌ی لیلا مجومدار و ترجمه‌ی محمدرضا سرشار و با صدای او، شامل یازده داستان طنزآمیز است که ببرها به‌عنوان شخصیت‌های اصلی در آن‌ها حضور دارند. این داستان‌ها در منطقه‌ی بنگال غربی هند رخ می‌دهند و ارتباطی عمیق بین زندگی ببرها و انسان‌ها برقرار می‌شود. در این کتاب، ببرهای بزرگ و کوچک در نزدیکی روستاها زندگی می‌کنند و گاوها و گوسفندها را شکار می‌کنند و گاهی انسان‌ها نیز در معرض خطر آن‌ها قرار می‌گیرند. داستان‌ها فضای شاعرانه و بکر طبیعت را به‌خوبی به تصویر می‌کشند و جذابیت خاصی برای مخاطبان دارند.

کتاب صوتی … If Dad dies

این کتاب صوتی نوشته‌ی محمدرضا سرشار و با صدای محمد تاج‌دین است، داستان اسماعیل، پسر نوجوانی است که در روستای سرد و دورافتاده شکورکندی زندگی می‌کند. زمانی که پدرش بیمار می‌شود و داروهای لازم باید از شهر تهیه شوند، اسماعیل به رغم برف شدید و راه‌های بسته، تصمیم می‌گیرد به شهر برود. او با کمک دوستش گاری می‌یابد و به سفر پرخطر خود می‌رود، اما در بازگشت با مشکلاتی روبه‌رو می‌شود. این داستان در سال ۱۳۶۳ به فیلمی با عنوان جاده‌های سرد تبدیل شد که در جشنواره‌های خارجی موفقیت‌هایی کسب کرد.