دانلود و خرید کتاب صوتی پسر خوب

کتاب صوتی «پسر خوب» نوشتهٔ جونگ یو جونگ با ترجمهٔ بهاره صادقی و گویندگی ناهید یعقوبی، سلماز اسرافیلی، ساناز امامیه، پارسا شکوفه و مهدی فریدمهر، توسط نشر دانش‌آفرین منتشر شده است. این اثر در ژانر تریلر روان‌شناختی قرار می‌گیرد و داستانی پرتعلیق و رازآلود را روایت می‌کند که در بستر جامعهٔ معاصر کره جنوبی شکل گرفته است. «پسر خوب» با تمرکز بر روابط خانوادگی، هویت و مرزهای واقعیت و توهم، مخاطب را به دنیایی پر از ابهام و تردید می‌برد. نسخه‌ی صوتی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب پسر خوب

«پسر خوب» اثری داستانی و تریلر روان‌شناختی است که توسط جونگ یو جونگ، نویسندهٔ اهل کره جنوبی، نوشته شده است. این کتاب با روایتی اول‌شخص و فضایی پرتنش، به زندگی جوانی به نام «یوجین» می‌پردازد که با اختلالات عصبی و روانی دست‌وپنجه نرم می‌کند. داستان در فضای شهری و خانوادگی کره جنوبی معاصر می‌گذرد و با نگاهی موشکافانه به روابط پیچیدهٔ مادر و پسر، مرزهای واقعیت و خیال را به چالش می‌کشد. ساختار کتاب مبتنی بر روایت ذهنی شخصیت اصلی است و مخاطب را در جریان افکار، خاطرات و توهمات او قرار می‌دهد. این اثر با بهره‌گیری از عناصر معمایی و روان‌شناختی، فضایی پرابهام و تعلیق‌آمیز خلق کرده است که تا پایان، خواننده را درگیر پرسش‌های بی‌پاسخ و تردیدهای عمیق نگه می‌دارد. «پسر خوب» در قالب رمان بلند نوشته شده و با توجه به سبک روایت و مضمون، در دستهٔ آثار جنایی-روان‌شناختی قرار می‌گیرد.

خلاصه کتاب پسر خوب

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «پسر خوب» با بیدارشدن «یوجین» در اتاقش آغاز می‌شود؛ جایی که بوی خون شدید او را از خواب می‌پراند و به‌زودی متوجه می‌شود لباس‌ها و اتاقش غرق در خون است. او که سابقهٔ حملات صرع و اختلالات روانی دارد، نمی‌تواند به‌درستی به یاد بیاورد شب گذشته چه اتفاقی افتاده است. مادرش را در آشپزخانه، غرق در خون و با گلوی بریده پیدا می‌کند و شوک و وحشت سراسر وجودش را فرا می‌گیرد. یوجین در حالی که میان واقعیت و توهم سرگردان است، تلاش می‌کند بفهمد چه کسی مسئول این قتل است: آیا دزدی وارد خانه شده؟ آیا خواهرخوانده‌اش هه‌جین نقشی داشته؟ یا خودش، بی‌آنکه بداند، مرتکب این جنایت شده است؟ در طول روایت، خاطرات کودکی، رابطهٔ پیچیده با مادر و برادر از دست‌رفته، و تجربه‌های تلخ و رازآلود گذشته، لایه‌لایه بر ذهن یوجین سنگینی می‌کند. او مدام میان فرضیه‌های مختلف دربارهٔ قتل مادرش در نوسان است و هر بار با شواهد تازه‌ای روبه‌رو می‌شود که او را بیشتر به تردید و اضطراب می‌اندازد. روایت کتاب، ذهن آشفته و پر از شک یوجین را به تصویر می‌کشد و مخاطب را تا مرزهای جنون و حقیقت پیش می‌برد، بی‌آنکه پاسخی قطعی به معمای قتل بدهد.

چرا باید کتاب پسر خوب را بشنویم؟

«پسر خوب» با فضاسازی پرتعلیق و روایت ذهنی شخصیت اصلی، تجربه‌ای متفاوت از یک تریلر روان‌شناختی ارائه می‌دهد. این کتاب به‌جای تمرکز صرف بر معمای قتل، به لایه‌های روانی شخصیت‌ها و روابط خانوادگی می‌پردازد و مخاطب را با پرسش‌هایی دربارهٔ هویت، حافظه و مسئولیت روبه‌رو می‌کند. برای کسانی که به داستان‌هایی با روایت غیرخطی، شخصیت‌پردازی عمیق و فضای رازآلود علاقه دارند، این اثر می‌تواند تجربه‌ای چالش‌برانگیز و تأمل‌برانگیز باشد.

شنیدن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های جنایی، تریلر روان‌شناختی و داستان‌هایی با محوریت اختلالات روانی و روابط پیچیدهٔ خانوادگی مناسب است. همچنین کسانی که به روایت‌های ذهنی و داستان‌هایی با فضای معمایی و پرابهام علاقه دارند، از شنیدن این کتاب لذت خواهند برد.

بخشی از کتاب پسر خوب

«بوی خون مرا از خواب بیدار کرد. آنقدر شدید بود که انگار تمام بدنم داشت آن را استنشاق می‌کرد. بویی که درونم پیچید و پخش شد. صحنه‌های عجیبی از ذهنم می‌گذشت - نور مبهم و زرد رنگ ردیفی از چراغ‌های خیابان مه‌آلود. گرداب زیر پایم، چتر قرمزی که در امتداد جاده‌ی خیس و بارانی غلت می‌خورد. تارپولین ضدآبی که روی سقف منطقه‌ی ساخت و ساز زده بودند و با وزش باد صداهای گوشخراشی ایجاد می‌کرد. جایی در دوردست مردی آواز می‌خواند و شعرش را هم بریده بریده ادا می‌کرد. از دختری می‌خواند که نمی‌توانست فراموشش کند. از قدم زدن آن دختر زیر باران. طولی نکشید که متوجه شدم در اطرافم چه می‌گذرد. هیچکدام از این صحنه‌ها؛ نه واقعی بود و نه ریا. سیگنالی بود که مغزم به بدنم می‌فرستاد. همینطور بی‌حرکت بمون. از جات تکون نخور. این تاوانی که باید به‌خاطر نخوردن داروهات بپردازی. نخوردن داروهايم حکم بارش باران در صحرای زندگی‌ام را داشت. حتی اگر پیامدش یک حمله‌ی صرع باشد. اوهاماتی که حالامشاهده می‌کردم، از طوفانی قریب‌الوقوع خبر می‌دادند. هیچ پناهگاه امنی هم وجود نداشت. فقط باید منتظر رسیدن این طوفان می‌ماندم.»