دانلود و خرید کتاب صوتی مزه مزه کردن خون
معرفی کتاب صوتی مزه مزه کردن خون
کتاب صوتی مزه مزه کردن خون نوشتهٔ فرزاد عزیزی کدخدایی است. حسین نصیری گویندگی این داستان کوتاه صوتی ایرانی را انجام داده و انتشارات گیوا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی مزه مزه کردن خون
کتاب صوتی مزه مزه کردن خون از افرادی میگوید که عمری خود را به نشنیدن و ندیدن میزنند و نسبت به اتفاقات جامعه بیتفاوت هستند، اما ناگهان طوفانی فرا میرسد که حتی آنها را هم درگیر و مجبورشان میکند سکوت خود را بشکنند. نویسنده در این داستان کوتاه در قالب تمثیل، فضای سیاسی جامعه را ترسیم میکند و به انتقاد از مسائل اجتماعی میپردازد. میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
شنیدن کتاب صوتی مزه مزه کردن خون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی مزه مزه کردن خون
«کشیشی ردای بلندش را مرتب کرد و بالای سر مرد ایستاد. کتابی را باز کرد و گفت: پسرم اگر گناهی انجام دادهای اعتراف کن!
مرد موهای جوگندمی فرش را تکان داد و گفت: اول برام بگو ببینم گناه چی هست؟
کشیش سکوت کرد. مرد سرش را بالا گرفت، او را نگاه کرد و تُفی بر زمین انداخت. شمش مثل بید لرزید و زیرلب گفت: م... من... و بعد سکوت کرد.
کشیش صلیبش را بوسید و دور شد. مردی که چکمههای چرمش زیر نور آفتاب برق میزد و کمی دورتر نشسته بود، برخاست و رو به مردم گفت: هی مردم شنیدین؟! این شورشی حتی نمیدونه گناه چی هست!
صدای همهمهای بلند شد. مرد دیگری سر طناب را باز کرد. شمش بهسرعت پایین رفت و موهای فرفری به همراه صورت و نصف گردن مرد پرت شدند روی خاک. خونی سرخ و داغ از گردن مرد فواره کشید. مرد چکمهپوش دستی بر سبیلش کشید و با خودش گفت: هوممم... چه خوب میبری گیوتین!»
زمان
۱۴ دقیقه
حجم
۱۹٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۴ دقیقه
حجم
۱۹٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
قابلیت انتقال
ندارد