دانلود و خرید کتاب صوتی زنانی که با گرگ‌ ها می‌ دوند

کتاب صوتی زنانی که با گرگ‌ ها می‌ دوند نوشتهٔ کلاریسا پینکولا استس و ترجمهٔ سیمین موحد است. کتایون اعظمی گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و واوخوان آن را منتشر کرده است. این اثر حاوی افسانه‌ها و قصه‌هایی دربارهٔ کهن‌الگوی زن وحشی است.

درباره کتاب صوتی زنانی که با گرگ‌ ها می‌ دوند

کتاب صوتی زنانی که با گرگ‌ ها می‌ دوند، در ۱۶ فصل نوشته شده است. نویسنده در هر یک از این فصل‌ها با پرداختن به اساطیر، باورهای عمومی و افسانه‌های سنتی تلاش کرده است بخشی از کهن‌الگوی زن آزاد را پیدا کند. این کتاب در سال ۱۹۹۲ میلادی نوشته شد و با سرعت به زبان‌های مختلف ترجمه شد و یک میلیون نسخه از آن در ایالات متحده به فروش رسید. نویسنده معتقد است یک زن آزاد به گرگ‌ها شباهت دارد. او نیرومند، زندگی‌بخش، شجاع، خلاق و وفادار است، اما فاصله‌گرفتن زنان از طبیعت باعث شده به‌مرور به موجودی ضعیف یا سست تبدیل شوند. کلاریسا پینکولا استس معتقد است دانش روان‌شناسی امروز علمی تقریباً مردانه است و به مسائل زنان نمی‌پردازد. او در این کتاب صوتی با تمرکز بر افسانه‌های قدیم و ارائهٔ تحلیل روان‌شناختی از زنان، مفاهیم تازه‌ای را در این حوزه مطرح کرده است. نویسنده در پیشگفتار کتاب به زندگی خودش و هم‌نسلانش اشاره کرده که برای رقصیدن یا شادی و آوازخواندن باید به جنگل یا محل دفن زباله‌ها می‌رفتند تا جامعه آن‌ها را سرزنش نکند. او توضیح داده است که در گذشته همواره تنبیه‌کردن و محدودکردن آزادی دختران امری عادی بود و همواره با زنان مانند مایملک رفتار می‌شد تا بتوانند زنان را از انتخاب و پیشرفت محروم کنند. او ادامه می‌دهد در دنیای امروز نیروهایی وجود دارد که زنان را مجبور می‌کند بر سر دوراهی جلو‌رفتن مطابق میل روح خود یا جلورفتن مطابق خواست اجتماع دست به انتخاب بزنند. این انتخاب نتایج وحشتناک‌تری دارد؛ چون دختران و زنانی که شدیداً محدود و تحت‌سلطه هستند، خوب خوانده می‌شوند و زنانی که دنبال آزادی هستند بد دانسته می‌شوند. این کتاب به زنان کمک می‌کند خودشان را بهتر بشناسند و مسیر متفاوتی انتخاب کنند. پس در درون هر زنی نیروی قدرتمندی زندگی می‌کند؛ آکنده از بصیرت، شور، خلاقیت و دانش بی‌زمان. او همان «زن وحشی» است که طبیعت غریزی زنان را نمایندگی می‌کند، اما این موجود به‌گونه‌ای در حال انقراض است. 

نویسنده در کتاب صوتی حاضر به‌سراغ تعدادی از افسانه‌ها و قصه‌های اسطوره‌ای پیرامون کهن‌الگوی زن وحشی رفته و آن‌ها را برای ما بازگو کرده است. او با روایت‌کردن این داستان‌ها، گویی ارواح زنان هزاران نسل پیش را در مقابل ما احضار کرده است؛ ارواحی سرکوب‌شده که حالا احتمالاً خشمگین‌تر از گذشته هستند؛ زنانی که با وجود سرکوب‌های هزاران‌‌ساله، مادامی که غرایز انسانی وجود دارد، زنده‌اند و جایی در اعماق شخصیت ما و در درونی‌ترین لایه‌های نهاد ما زندگی می‌کنند.

شنیدن کتاب صوتی زنانی که با گرگ‌ ها می‌ دوند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران روان‌شناسی زنان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب صوتی زنانی که با گرگ‌ ها می‌ دوند

«ما یک زمان انسانی داریم و یک زمان وحشی. من وقتی بچه بودم در جنگل‌های شمالی، قبل از این که بیاموزم سال چهار فصل دارد، فکر می‌کردم ده‌ها فصل هست. زمان رعدهای شبانه، زمان روشن کردن اجاق، زمان روشن کردن آتش در جنگل، زمان خون روی برف، زمان درختان یخ‌زده، زمان خمیده، زمان درختان گریان، درختان براق، درختان ریشه‌دار، درختانی که فقط قسمت بالایشان تکان می‌خورد، و زمان درختانی که میوه‌هایشان را می‌ریزند.

من فصول برف الماس‌گون، برف مه‌آلود، برف قژقژی و حتی برف کثیف و برف تگرگی را دوست داشتم. زیرا همه‌ی این‌ها بدین معنا بود که زمان شکوفه‌های کنار رودخانه در حال فرارسیدن است. این فصل‌ها همانند مهمانان مهم و مقدسی بودند که هر یک پیشاپیش نشانه‌ی ورود خود را می‌فرستادند. میوه‌های کاجی که باز می‌شود، میوه‌های کاجی که بسته می‌شود، بوی برگی که می‌پوسد، بوی بارانی که می‌آید، موی خشک‌شده، موی سیخ‌شده، موی ضخیم، درهای باز، درهای بسته، درهایی که اصلاً بسته نمی‌شود.

چارچوب پنجره‌هایی که با لایه‌ای از یخ پوشیده شده، چارچوب پنجره‌هایی که با گلبرگ‌های خیس گوشیده شده، چارچوب پنجره‌هایی که با گرده‌های زرد پوشیده شده، چارچوب پنجره‌هایی که صمغ درختی روی آن انباشته شده است. و پوست خود ما هم چرخه‌های خود را داشت.»