دانلود و خرید کتاب صوتی شب
معرفی کتاب صوتی شب
کتاب صوتی شب نوشتهٔ وحید قربانی نژاد شلمانی است. حسین نصیری گویندگی این داستان کوتاه صوتی را انجام داده و انتشارات گیوا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی شب
در کتاب صوتی شب که یک داستان کوتاه است، شخصیت اصلی، خود را با پوچی زندگی روبهرو میبیند. او نویسندهٔ ناموفقی است که داستانهایش با اقبال چندانی مواجه نشدهاند و اکنون خود را در دورترین فاصله از رؤیاهایش میبیند؛ مرد بازندهای که از سراسر زندگیاش تنها ناکامیهایش را به خاطر میآورد. درست در یک شب زمستانی، تصمیم میگیرد فکری را که ۴ سال است او را درگیر خود کرده، عملی کند و از خانه و شهر به سرزمینی غریبه و دور کوچ کند. این تازه ابتدای ماجراست. در ادامهٔ داستان، اتفاقات عجیبی برای شخصیتهای کتاب صوتی شب رقم میخورد.
تابهحال به این فکر کردهاید که آدمهایی که عکسشان را در ستون گمشدگان روزنامهها میبینیم، به چه سرنوشتی دچار شدهاند؟ بعضی از آنها ممکن است در یک شب سرد زمستانی تصمیم گرفته باشند خانه و زندگیشان را بگذارند و به دیاری دیگر کوچ کنند؛ درست مانند نویسندهٔ داستان صوتی شب نوشتهٔ وحید قربانی نژاد شلمانی.
شنیدن کتاب صوتی شب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره وحید قربانی نژاد شلمانی
وحید قربانی نژاد شلمانی در تیر ماه ۱۳۶۴ چشم به جهان گشود. او از سال ۱۳۸۰ و از ۱۶سالگی به وبلاگنویسی روی آورد. در سال ۱۳۹۷ بود که موفق شد نخستین کتاب خود را منتشر کند: مجموعهای از داستانهای کوتاه با عنوان «تاریک، سرد و بینهایت طولانی». «شب قدارههای بلند» نام کتاب دیگر وحید قربانینژاد شلمانی است.
بخشی از کتاب صوتی شب
«مثل آدمی که به ته خط رسیده باشد، بلند شد. لباسها و وسایل شخصیاش را توی ساکش چپاند و از در خانه زد بیرون. تا صبح توی خیابانهای یخ زده قدم زد و اول صبح توی مینیبوس نشسته بود. توی یکی از کوهستانهای اطراف شهر آشنایی داشت؛ زمان بچگی چند بار با پدرش آنجا رفته بود، میدانست پیرمرد کلبه کوچکی دارد که گاهی به مسافرها اجاره میدهد. اگر پیدایش میکرد، شب را آنجا میگذراند. همین برایش بس بود. دوست نداشت فکر کند فردا چه خواهد شد، از همه این افکار پوچ خسته شده بود. مینیبوس با صدای قارقار و دود غلیظ مثل مریضی که توی سرما سرفه کرده و سینهاش خس خس میکند، به راه افتاد. مرد توی حال خودش بود. صدای اطراف برایش گنگ و نامفهوم بود. بوی دود گازوئیل و عرق تن مسافرها و صدای همهمه و جر و بحثها و فحشهای چارواداری را به روی خودش نیاورد و فقط چشمش را به منظره زمستانی بیرون دوخته بود. حس کسی را داشت که مدتها چیزی روی دلش سنگینی میکند، اما نه میتواند هضمش کند نه بالا بیاورد اما نهایتا انگشت کرده توی گلویش و شهر و خانواده و همه کسانی که میشناخته و نمیشناخته را قی کرده پشت سرش و به ناکجاآباد فرار کرده.»
زمان
۲۰ دقیقه
حجم
۱۴٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲۰ دقیقه
حجم
۱۴٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
اشتباه نوشتاری و تلفظی: فحش چاوداری!!! لغت صحیح: فحش چارواداری تلفظ غلط: موی معجد!!!! لغت صحیح: موی مجعد از قشر کتابخوان، نویسنده و فرهیخته انتظار چنین سوتی هایی نداریم
داستان جالبی بود ولی بی هدف بود،آخرش معلوم نشد که به کجا رسید.اما فضای تاریک داستان جذاب بود