دانلود و خرید کتاب صوتی نگهبان زمان

کتاب صوتی «نگهبان زمان» نوشتهٔ میچ آلبوم با ترجمهٔ مریم اصغرپور و گویندگی گروهی از گویندگان نشر پندار تابان منتشر شده است.

درباره کتاب صوتی نگهبان زمان

این کتاب اثری دیگر از نویسندهٔ کتاب سه‌شنبه‌ها با موری است و داستان مردی را روایت می‌کند که نگهبان زمان است. مخترع اولین ساعت جهان که برای اندازه‌گیری زمان تبعید شده است، سرانجام آزاد می‌شود ولی همراه با این آزادی، مأموریتی به او داده می‌شود: اگر بتواند معنای حقیقی زمان را به دو نفر بیاموزد، برای همیشه آزاد خواهد شد. او سفری را با دو هم‌سفر ناخوشایند شروع می‌کند: دختر نوجوانی که قصد دست شستن از زندگی دارد و تاجر پیر و ثروتمندی که می‌خواهد تا ابد زنده بماند. نگهبان زمان برای نجات خودش باید ابتدا این دو نفر را نجات دهد. این داستان ارزش زمان را دوباره به ما یادآوری می‌کند.

کتاب صوتی نگهبان زمان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌های مفهومی و دوستداران آثار میچ آلبوم پیشنهاد می‌شود.

درباره میچ آلبوم

میچ دیوید آلبوم ۲۳ می سال ۱۹۵۸ در نیوجرسی آمریکا به دنیا آمد. او نویسندهٔ آمریکایی و روزنامه‌نگار، فیلمنامه‌نویس، نمایشنامه‌نویس، مجری رادیو و تلویزیون و نوازنده است. کتاب‌های میچ آلبوم بیش از ۳۵ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته شده‌اند. میچ آلبوم را البته به‌خاطر داستان‌های الهام بخشش می‌شناسند. از آثار معروف او که به زبان فارسی ترجمه شده و از استقبال خوبی هم برخوردار شده، می‌توان به در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند، نفر بعدی که در بهشت ملاقات می‌کنید، سه‌شنبه‌ها با موری و به اولین تماس تلفنی از بهشت اشاره کرد. میچ آلبوم در حال حاضر به همراه همسر خود جینین سابینو در شهر دیترویت ایالت میشیگان زندگی می‌کند.

بخشی از کتاب صوتی نگهبان زمان

«سارا نوجوانی در دوران ماست. او روی تختخوابش دراز کشیده است و به عکسی در گوشی موبایلش نگاه می‌کند: عکس پسری خوش‌قیافه و خوش‌تیپ با موهای قهوه‌ای‌رنگ.

قرار است امشب او را ببیند. امشب ساعت هشت و نیم. او با هیجان پیش خودش تکرار می‌کند هشت و نیم، هشت و نیم، و فکر می‌کند چه بپوشد. جین مشکی؟ تاپ آستین‌حلقه‌ای؟ نه. از فرم بازوهایش متنفر است. لباس آستین حلقه‌ای، نه.

سارا می‌گوید: «وقت بیشتری می‌خوام.»

ویکتور دِلامونت۲ صاحب یکی دیگر از این صداهاست.

او که مرد هشتاد و چندسالهٔ ثروتمندی است همراه با همسرش در مطب دکتر نشسته است. تخت معاینه با ملحفهٔ کاغذی سفید پوشانده شده است.

دکتر با ملایمت صحبت می‌کند و می‌گوید: «کار زیادی از دستِمون برنمی‌آد.» ماه‌ها درمان تأثیری نداشته است و تومورهای کلیه‌های او از بین نرفته‌اند.

همسر ویکتور سعی می‌کند حرفی بزند، ولی صدا در گلویش می‌شکند. ویکتور که انگار همان احساس همسرش را دارد، گلویش را صاف می‌کند.

«گِرِیس۳ می‌خواد بپرسه ... چقدر وقت دارم؟»

کلمات او و همسرش، سارا، به آن غار دوردست و مرد ریشدار تنهایی که در آن نشسته است می‌رسند. این مرد نگهبان زمان است.

شاید فکر کنید او یک افسانه است، یک شخصیت کارتونی روی کارت تبریک‌های سال نو ـ پیرمردی نحیف از دوران باستان، پیرتر از هر انسان دیگری روی این کرهٔ خاکی، که ساعت شنی در دست دارد.

ولی نگهبان زمان، حقیقت دارد؛ و درواقع پیر نمی‌شود. زیر ریش‌های نامرتب و موهایش که مثل آبشار روی شانه‌هایش ریخته‌اند و نشانهٔ زندگی هستند نه مرگ، بدنی لاغر و پوستی بی‌چین و چروک دارد که در برابر چیزی که تحت فرمان اوست، ایمن هستند.»