دانلود و خرید کتاب نگهبان زمان میچ آلبوم ترجمه مریم اصغرپور
تصویر جلد کتاب نگهبان زمان

کتاب نگهبان زمان

نویسنده:میچ آلبوم
انتشارات:پندار تابان
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نگهبان زمان

کتاب الکترونیکی «نگهبان زمان» نوشتهٔ میچ آلبوم با ترجمهٔ مریم اصغرپور در نشر پندار تابان چاپ شده است. این کتاب اثری دیگر از نویسندهٔ کتاب سه‌شنبه‌ها با موری است و داستان مردی را روایت می‌کند که نگهبان زمان است. این داستان ارزش زمان را دوباره به ما یادآوری می‌کند.

درباره کتاب نگهبان زمان

مخترع اولین ساعت جهان که برای اندازه‌گیری زمان تبعید شده است، سرانجام آزاد می‌شود ولی همراه با این آزادی، مأموریتی به او داده می‌شود: اگر بتواند معنای حقیقی زمان را به دو نفر بیاموزد، برای همیشه آزاد خواهد شد. او سفری را با دو هم‌سفر ناخوشایند شروع می‌کند: دختر نوجوانی که قصد دست شستن از زندگی دارد و تاجر پیر و ثروتمندی که می‌خواهد تا ابد زنده بماند. نگهبان زمان برای نجات خودش باید ابتدا این دو نفر را نجات دهد.

کتاب نگهبان زمان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌های مفهومی و دوستداران آثار میچ آلبوم پیشنهاد می‌شود.

درباره میچ آلبوم

میچ دیوید آلبوم ۲۳ می سال ۱۹۵۸ در نیوجرسی آمریکا به دنیا آمد. او نویسندهٔ آمریکایی و روزنامه‌نگار، فیلمنامه‌نویس، نمایشنامه‌نویس، مجری رادیو و تلویزیون و نوازنده است. کتاب‌های میچ آلبوم بیش از ۳۵ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته شده‌اند. میچ آلبوم را البته به‌خاطر داستان‌های الهام بخشش می‌شناسند. از آثار معروف او که به زبان فارسی ترجمه شده و از استقبال خوبی هم برخوردار شده، می‌توان به در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند، نفر بعدی که در بهشت ملاقات می‌کنید، سه‌شنبه‌ها با موری و به اولین تماس تلفنی از بهشت اشاره کرد. میچ آلبوم در حال حاضر به همراه همسر خود جینین سابینو در شهر دیترویت ایالت میشیگان زندگی می‌کند.

بخشی از کتاب نگهبان زمان

«صدای پای گریس را روی کاشی‌های کفپوش خانه می‌شنود. می‌شنود که شمارهٔ کسی را می‌گیرد و می‌گوید: «روت، منم.» روت، خواهر گریس است.

گریس صدایش را پایین می‌آورد و می‌گوید: «تازه از مطب دکتر اومدیم ...»

ویکتور تنها روی صندلی‌اش نشسته است و برای روزهای کم باقیماندهٔ عمرش حساب و کتاب می‌کند. نفس شکسته‌ای از سینه‌اش بیرون می‌آید، انگار کسی راه نفسش را بسته است. صورتش درهم می‌رود و چشم‌هایش پر از اشک می‌شوند.»

بچه ها در زمان بزرگ شدن، به سمت سرنوشتشان کشیده می‌شوند.

برای دُر، نیم و آلی، سه بچهٔ روی تپه هم همین اتفاق افتاد.

نیم قدبلند و چهارشانه شد.

او برای پدرش که بنّا بود، آجر جا به جا می‌کرد. خوشش می‌آمد که از پسرهای دیگر قوی‌تر است. او شیفتهٔ قدرت شد.

آلی بزرگ و زیباتر شد.

مادرش به او تذکر می‌داد همیشه موهایش را ببافد و سر به زیر باشد تا مبادا زیبایی‌اش باعث بیدار شدن هوا و هوس مردان شود. تواضع و فروتنی، پیلهٔ محافظ این پروانه زیبا شد.

دُر چه شد؟

کار دُر اندازه‌گیری همه چیزهای دور و اطرافش شد. سنگ‌ها را نشانه‌گذاری می‌کرد، چوب‌خط می‌کشید، ترکه، سنگریزه و هر چیزی را که می‌توانست بشمارد، روی زمین جمع می‌کرد. بیشتر وقت‌ها در رؤیا فرو می‌رفت و به اعداد فکر می‌کرد. وقتی او در خیال و رؤیا بود، برادران بزرگ‌ترش به شکار می‌رفتند و او را جا می‌گذاشتند.

او به جای رفتن به شکار، با آلی روی تپه می‌دوید. ذهنش جلوتر از خودش می‌رفت و او را به دنبال خود می‌کشاند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
هیچ چیز دیگری در اطرافتان توجهی به زمان ندارد. پرنده‌ها دیرشان نمی‌شود. هیچ سگی به ساعتش نگاه نمی‌کند تا ببیند ساعت چند است. آهوها نگران فراموش کردن روز تولد بقیه آهوها نیستند. فقط انسان است که زمان را می‌سنجد. فقط انسان است که حساب ساعت‌ها را دارد. و به همین دلیل، فقط انسان است که از ترس فلج‌کننده‌ای رنج می‌برد که هیچ موجود دیگری تاب تحملش را ندارد. ترس از تمام شدن وقت.
HANNAH
«هیچ وقت خیلی زود یا خیلی دیر نیست. هر چیزی در زمان خودِش اتفاق میفته.»
HANNAH
حوضچهٔ صداها از اشک‌های دُر ایجاد شد. ولی او فقط اولین نفری بود که گریه کرد و بعد از او افراد زیادی گریه کردند. وقتی ذهن انسان مشغول زمان شد، غم زمان از دست‌رفته، حفره‌ای دائمی در قلبش ایجاد کرد. مردم بابت فرصت‌های از دست‌رفته و روزهایی که به بطالت می‌گذشتند، غصه خوردند. آن‌ها همیشه نگران بودند که عمرشان چقدر خواهد بود، چون شمارش لحظه‌های زندگی ناچار به شمارش معکوس روزهای باقیمانده می‌رسد.
HANNAH
دُر با قدرتی که برای کنترل زمان داشت می‌توانست هر چیزی را که دلش می‌خواست از این دنیای جدید به دست بیاورد؛ ولی برای انسانی که بتواند همه چیز داشته باشد، بیشتر چیزها ارضاکننده نیستند. و انسانی که خاطره نداشته باشد، مثل پوسته‌ای خالی است.
HANNAH
«همهٔ ما حسرت چیزهایی رو می‌خوریم که از دست دادیم؛ ولی بعضی وقت‌ها فراموش می‌کنیم چه چیزهایی داریم.»
HANNAH
برای چی شب و روزها رو اندازه می‌گرفتی؟ برای این‌که بدونم. نگهبان زمان، در حالی که بر فراز شهر نشسته بود فهمید که دانستن یک چیز با فهمیدن آن فرق دارد.
HANNAH
زمانی که احساس تنهایی فرد دیگری را می‌پذیریم و در آغوش می‌کشیم، همان زمانی است که بیشتر از همیشه احساس تنهایی می‌کنیم.
HANNAH
آسیب رساندن به خودمان برای به درد و رنج کشاندن دیگران، فقط فریاد دیگری برای گدایی عشق و محبت است.
HANNAH
دُر گفت: «سال‌های زیادی از عمرِت مونده بود.» - «نمی‌خواستمِشون.» - «ولی اونا تو رو می‌خواستن. زمان چیزی نیست که پس بِدی. ممکنه یک لحظه بعد، جواب دعای تو باشه. رد کردنِش یعنی دست کشیدن از مهم‌ترین قسمت آینده.» - «مهم‌ترین قسمتِش چیه؟» - «امید.»
HANNAH
«خیلی متأسفم. فقط احساس کردم به آخر خط رسیدم.» - «پایان برای دیروزه، نه فردا.»
HANNAH

حجم

۱۸۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۱۸۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۶۷,۰۰۰
تومان