دانلود و خرید کتاب صوتی فارست گامپ
معرفی کتاب صوتی فارست گامپ
کتاب صوتی فارست گامپ نوشته وینستون گروم است که با ترجمه سمانه فلاح و صدای غلامرضا صادقی منتشر شده است.
درباره کتاب صوتی فاریت گامپ
این کتاب داستان پسری با ضریب هوشی ۷۰ است و او را در گروه افراد کندذهن قرار میدهد. زندگی او با آزار و اذیت هممدرسهایهایش شروع میشود و کمکم او را در مسیر متفاوتی قرار میدهد.
قسمتهایی از مغز فارست به خوبی کار میکنند و به همین خاطر گامپ در بعضی از موارد یک نابغه محسوب میشود. البته خود فارست هم به این موضوع اشاره میکند که میتواند موضوعات مختلف را خوب متوجه شود و فقط در بیان و یا نوشتن مشکل دارد و عموما کار را خراب میکند. در طول خواندن رمان نیز میتوان به این موضوع پی برد.
فارست گامپ دنیای سادهای دارد. به همهچیز به سادهترین شکل ممکن و همان طور که هست نگاه میکند. حرفها و واژهها را همان طور که هستند میشنود و کنایه پشت آنها را متوجه نمیشود. هر دستوری که بشنود اجرا میکند و به خطرات موجود کاری ندارد. حتی اگر در میدان جنگ باشد.
ساده دل بودن قهرمان داستان، باعث میشود که او همهچیز را قبول کند و به همه چیز پاسخ مثبت بدهد و با بله گفتن از خودش یک قهرمان فوتبال، قهرمان پینگ پنگ، قهرمان جنگ و… میسازد.
فیلم ساخته شده بر اساس داستان فارست گامپ یک موفقیت عظیم تجاری بود به طوری که در مجموع توانست ۶۷۷ میلیون دلار در گیشه جهانی کسب کند و تبدیل به پرفروشترین فیلم آمریکا در آن سال شود. فارست گامپ نامزد دریافت ۱۳ جایزهٔ اسکار شد و از این تعداد ۶ جایزه را شامل جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین جلوههای ویژه، بهترین کارگردانی و جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای تام هنکس را بدست آورد.
شنیدن کتاب فارست گامپ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فارست گامپ
مادرم واقعاً باهوش و مهربان بود و نظر همۀ مردم دربارۀ او همینطور بود و پدرم هم قبل از اینكه من به دنیا بیایم، كشته شده بود و بنابراین من آن را نمیشناختم. او كارگر اسكله بود. روزی یک جرثقیل در حال جابهجا كردن بار موز از اسكله به داخل یک قایق بود كه ناگهان بارها روی پدرم ریختند. بار موز آنقدر سنگین بود كه پدرم مانند یک كیک روی زمین له شد و زیر آن خفه شد و مرد. از كس دیگری شنیده بودم كه او در محل دیگری زیر نیم تن بار موز خفه شد و مرد. با این وجود من احساس بدی نسبت به موز نداشتم و حتی پودینگ موز را بسیار دوست میداشتم. مادرم از مركز باربری میوه در اسكله مبلغی را بعنوان مستمری میگرفت و توانست در حاشیۀ شهر یک خانه اجاره كند. در آن زمان وضعیت نسبتاً خوبی داشتیم. وقتی كه من كوچک بودم، مادرم مرا در داخل خانه نگه میداشت تا بچهها نتوانند مرا اذیت كنند. در بعدازظهرهای فصل تابستان، هنگامی كه هوا بسیار گرم بود، او مرا در اتاق نشیمن كه بسیار خنک بود، میبرد و برایم شربت آبلیمو درست میكرد. سپس با من دربارۀ موضوعات مختلف زندگی صحبت میكرد. او طوری با من حرف میزد كه انگار با گربه یا یک سگ حرف میزند. او همه چیز را به وضوح برایم توضیح میداد. من صحبتهای او را دوست داشتم و صدای او برایم آرامبخش بود.
هنگامی كه بزرگتر شدم، مادرم اجازه میداد كه در خارج از خانه با بچهها بازی كنم، اما او متوجه شد كه بچهها باز هم مرا مسخره میكنند. روزی او دید كه پسر بچهای با یک چوب بلند به دنبال من میدود و میخواهد مرا بزند. پس از آن روز، او به من گفت كه دیگر نمیتوانم با پسر بچهها بازی كنم. من فقط اجازه داشتم با بعضی از دخترها بازی كنم، اما آنها نیز از من میترسیدند و فرار میكردند.
زمان
۶ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۳۷۸٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۶ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۳۷۸٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
نظرات کاربران
مترجم تلاش خوبی کرده بود که این کتاب را نابود کند..
به نظرم فیلمش خیلی جذابتر از کتابشه
خیلی جالبه که یک احمق با نگاه احمقانه چقدر زندگی خوبی رو سپری میکنه و اصلا سخت نمیگیره ... فیلم که فوق العاده است ولی گوش دادن به این کتاب صوتی هم خالی از لطف نیست ... اگه کتاب دیگه ای