دانلود و خرید کتاب صوتی برای اینکه در محله گم نشوی
معرفی کتاب صوتی برای اینکه در محله گم نشوی
کتاب صوتی «برای اینکه در محله گم نشوی» نوشتهٔ پاتریک مودیانو با ترجمهٔ لیلا سبحانی و گویندگی یاسین طیب نعیمی در واوخوان به چاپ رسیده است. کتاب صوتی برای اینکه در محله گم نشی داستانی از نویسنده برنده نوبل ادبی سال ۲۰۱۴، پاتریک مودیانو است. نام کتاب «برای اینکه در محله گم نشوی» از جملهای گرفته شده که آنی استراند روی یادداشتهایش برای ژان میگذاشت و حالا تبدیل به خاطرهای کمرنگ در دوردستها شده است. در طرح معماگونه مودیانو، با جهش از گذشته به حال و از حال به گذشته ژان، خواننده تکههایی از روزهای زندگی از یادرفته او را بیرون میکشد و کنار هم میچیند تا پازل هویت گمشده قهرمان را کامل کند.
درباره کتاب صوتی برای اینکه در محله گم نشی
نویسنده افسرده و میانسالی به اسم ژان درگان مدتی است که دیگر نه کتابی مینویسد و نه با کسی ارتباط دارد. او از ترس رویارویی با اندوهی که آمیخته با گذشتهاش است از پرداختن و فکر کردن به آن زمان اجتناب میکند. تا اینکه روزی مردی به اسم ژیل تلفن میکند و ادعا میکند که دفترچه تلفن درگان را که مدتی پیش گم شدهبود، پیدا کرده و میخواهد قرار ملاقاتی برای پس دادن دفترچه با او بگذارد. اما ژیل هدف دیگری هم دارد. او میخواهد از ژان درباره یکی از اسامی دفترچه تلفن، به اسم «تورستل» سوالاتی بکند؛ کسی که با قتلی در حدود ۵۰ سال پیش در ارتباط است. درگان سالها است که گذشته را فراموش کرده اما این سوال او را به دنیای رنگارنگ خاطرات کودکی و جوانیاش میبرد. دنیایی که در آن زنی مرموز به اسم آنی استراند برای ژان کودک نقش مادر و برای ژان جوان نقش محبوب را داشته است. زنی مرموز در خانهای مشکوک، با رفتوآمدهای مشکوکتر.
کتاب صوتی برای اینکه در محله گم نشی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی را به شنیدن این اثر دعوت میکنیم.
درباره پاتریک مودیانو
پاتریک مودیانو ۳۰ ژوئیه ۱۹۴۵ در فرانسه به دنیا آمد. او نویسنده و فیلمنامهنویس قرن بیستم میلادی اهل فرانسه و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۴ است. مودیانو یکی از چهرههای مهم ادبی فرانسه محسوب میشود که علاوه بر نوبل، جوایز بسیار دیگری مانند جایزه بزرگ آکادمی فرانسه، جایزه گنکور و جایزه دلدوکای فرانسه را هم از آن خود کرده است. از میان آثار او میتوان به تصادف شبانه، جوانی، ویلای دلگیر، سیرکی که میگذرد و خیابان بوتیکهای خاموش اشاره کرد.
بخشی از کتاب برای اینکه در محله گم نشی
اگر غریبه تلفن نزده بود، برای همیشه گمشدن دفترچه را فراموش میکرد. سعی کرد اسامیای را که در دفترچه بود به خاطر بیاورد. هفته گذشته نیز خواسته بود همین کار را بکند. سعی کرده بود روی صفحهای سفید فهرستی بنویسد. لحظه آخر کاغذ را پاره کرده بود. هیچ نامی نبود که در زندگیاش به حساب بیاید، هرگز مجبور نبود آدرسها و شماره تلفنها را بنویسد. همه را از بر بود. در دفترچه هم چیزی جز «رابطههای کاری» نبود، و چند آدرس فرضی که بیش از یک بازی نامها ارزش نداشت، و تعداد زیادی از شمارهها که باید حذف میشدند، چون بهروز نبودند. تنها چیزی که پس از گم شدن دفترچه جالب بود، اسم و آدرس خودش در آن بود. مطمئنا میتوانست اعتنا نکند و بگذارد طرف در خیابان لارکاد، شماره ۴۲، بیخود منتظر بماند. اما بعد همیشه چیزی برای شک و تهدید باقی میماند و اغلب در دلِ برخی از بعدازظهرهایِ در انزوایش، خواب میدید تلفن زنگ میزند و صدایی ملایم قرار ملاقاتی با او میگذارد. عنوان کتابی را که خوانده بود به یاد آورد: زمان ملاقاتها.
دراژان از راننده تاکسی خواست به مادولین5 برساندش. گرما کمتر ازروزهای دیگر بود و اگر کسی پیادهروهای سایهدار را انتخاب میکرد میتوانست قدم بزند. تهی و ساکت زیر آفتاب در طول خیابان لارکاد راه میرفت.
مدت مدیدی به این محلهها نیامده بود. مادرش را به خاطر آورد، در تئاتری در همین حول و حوش بازی میکرد و پدرش در دفتری در بلوار اوسمان6، انتهای خیابان، سمت چپ، شماره ۷۳، کار میکرد. از اینکه هنوز شماره ۷۳ را به یاد داشت، تعجب کرد. اما گذشته در زمان حال شفاف شد... مثل بخاری که زیر نور خورشید محو میشد.
کافه در بلوار اوسمان، و نبش خیابان بود. سالن خالی بود، و وسایلی که روی قفسهها در ردیفی طولانی چیده شده بود، مثل سلف سرویس یا ویمپی7 قدیمی بود.
زمان
۳ ساعت و ۲۳ دقیقه
حجم
۱۸۶٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳ ساعت و ۲۳ دقیقه
حجم
۱۸۶٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتابی معمایی که کشش لازم را دارد بسیار عالی ❤️