دانلود کتاب صوتی رازهایی که یک مادر موفق باید بداند با صدای رامونا شاه + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی رازهایی که یک مادر موفق باید بداند

دانلود و خرید کتاب صوتی رازهایی که یک مادر موفق باید بداند

معرفی کتاب صوتی رازهایی که یک مادر موفق باید بداند

کتاب صوتی رازهایی که یک مادر موفق باید بداند نوشته هریت گلد هور لرنر پزشک و نویسنده آمریکایی است که با ترجمه زهرا غفاری و صدای رامونا شاه منتشر شده است. 

درباره کتاب رازهایی که یک مادر موفق باید بداند

فرزند شما چه دوساله باشد، چه بیست ساله، شما با مرور گذشته ممکن است از نقش مادری خود ناراحت باشید و فکر کنید که کارتان درست نبوده است. اگر جزو این دسته از مادران هستید می‌توانید از این کتاب استفاده کنید و لذت ببرید. این کتاب به شما کمک می‌کند مادر بهتری باشید و از مادر بودن لذت ببرید. 

دکتر هریت لرنر، در زمینه روان‌شناسی زنان و ارتباطات خانوادگی، شهرت و مقبولیتی بین‌المللی دارد. او در کلینیک منینگر در آمریکا، روان‌شناس، روان‌کاو، سخنران و مشاور برجسته و هدایت کننده‌ی بحث‌ها و کارهای گروهی است.

در این کتاب او توجه عموم را به این مطالب جلب می‌کند که کودکان ما، ما را با وجود همه‌ ضعف‌های‌مان دوست دارند. بنابراین ما نیز باید آن‌ها را با تمام کمبود‌های‌شان دوست داشته و برای راهنمایی آن‌ها در تمام مراحل زندگی‌شان بکوشیم. 

شنیدن کتاب رازهایی که یک مادر موفق باید بداند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام مادران پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب رازهایی که یک مادر موفق باید بداند

نمی‌توانستم جلوی نگرانی‌ام را بگیرم. وقتی پنج ماهه حامله بودم، یک شب من و استیو سرگرم تماشای فیلمی درباره‌ی گروهی از افراد که در آسانسور ساختمان بلندی‌گیر افتاده بودند بودیم، بدنه‌ی آسانسور از کابل‌های استیل نگه‌دارنده‌ی آن جدا می‌شد، افراد داخل آسانسور وحشت زده بودند، زندگی آن‌ها فقط به یک طناب بستگی داشت با خودم فکر کردم چه موضوع احمقانه و خسته کننده‌ای! چند دقیقه بعد نفسم بند آمد. به استیو گفتم دارم غش می‌کنم یا دچار حمله‌ی قلبی می‌شوم. او وحشت کرد و به دکتر تلفن زد. وقتی که حالم بهتر شد و توانستم حالاتم را برای دکتر توصیف کنم، گفت اضطراب باعث شده سریع‌تر از معمول تنفس کنی و مقدار زیادی دی‌اکسید‌کربن از دست بدهی، و توصیه کرد که داخل یک پاکت کاغذی تنفس کنم. وقتی فهمیدم زنده می‌مانم، از اینکه دکتر را نیمه شب از خواب بیدار کرده بودیم شرمنده شدم. برنامه‌ی تلویزیونی باعث شده بود من نگران اتفاقی که در درونم می‌افتاد بشوم. تصور گروهی از افراد اسیر در آسانسور با طنابی که با پاره شدنش آن‌ها را به کام مرگ می‌برد، مدت‌ها فکر مرا مشغول کرده بود. من این بچه را با تمام وجودم می‌خواستم و هر وقت مادری را با نوزادش می‌دیدم به گریه می‌افتادم. 

نمی‌توانستم پیش‌بینی کنم از دست دادن جنین چه اثر مخربی روی من می‌گذاشت اما با ناامیدی زیادی بچه را می‌خواستم و احساس ترس و عدم امنیت داشتم. به من گفتند که ممکن است زایمانم زودتر از موعد و به صورت سزارین باشد ولی من با امید و توکل به خدا در بیمارستان محلی و در کلاس زایمان طبیعی ثبت نام کردم. بقیه‌ی شرکت کنندگان در کلاس زوج‌هایی بودند که حاملگی و زایمان‌های طبیعی داشتند. معلم کلاس با لحنی که با بچه‌ها یا افراد پیر صحبت می‌کنند، با ما صحبت می‌کرد. او هیچ‌گاه از کلمه‌ی زن استفاده نمی‌کرد، بلکه به جای آن از کلمه‌ی خانم استفاده می‌کرد. مثلاً می‌گفت: یک خانم ممکن است در شروع درد متوجه شود که مایع لزج خون آلودی از بدنش خارج می‌شود. دستم را بلند کردم و پرسیدم: از کجا بفهمیم درد دارد شروع می‌شود و اینکه انقباضات شروع زایمان چگونه احساس می‌شود. معلم جواب داد: ”بعضی خانم‌ها می‌گویند که دردشان، شبیه دل درد‌های قاعدگی است“. با این پاسخ، احساس ترس کردم. چون نمی‌توانستم مطمئن باشم که خودم و بچه، هر دو سالم بمانیم.  

نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۶ ساعت و ۱۰ دقیقه

حجم

۳۴۴٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۶ ساعت و ۱۰ دقیقه

حجم

۳۴۴٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۹۸,۰۰۰
۵۸,۸۰۰
۴۰%
تومان