دانلود و خرید کتاب صوتی چادر کردیم رفتیم تماشا
معرفی کتاب صوتی چادر کردیم رفتیم تماشا
کتاب صوتی چادر کردیم رفتیم تماشا را رسول جعفریان گردآوری کرده است این کتاب صوتی که با صدای نگار اسماعیلی منتشر شده است سفرنامههای عالیه خانم شیرازی در دوران قاجار است که با زبانی جزئی جذاب تمام خاطراتش را مکتوب کرده است.
درباره کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا
صد سال پیش وقتی وسایل ارتباطجمعی فراگیر نبودند، سفرنامه رسانه مهمی به حساب میآمد. عیار هر سفرنامه را هم نه تنها مسیر و مقصد و ماجراها بلکه دقت سفرنامهنویس تعیین میکرد. میزان کنجکاوی ذاتی مسافر و اینکه چقدر در نوشتن جزئیات وقت و حوصله صرف کرده، در ماندگاری متن مؤثر بود. سفرنامههایی که در آنها قلم نویسنده ریزترین اتفاقات را ثبت کرده، مرجع شناخت و قضاوت آیندگان شده است.
یادداشتهای عالیه خانم از او تصویر زنی شجاع، مستقل و جسور را ساخته که بدون همراهی شوهر و فرزندان عازم سفری سخت و طولانی شده، برای به دست آوردن آنچه میخواسته گاهی با مردان جنگیده، گاهی وارد مذاکره شده و گاهی راهش را جدا کرده است. عالیه خانم شیرازی با بزرگان و افراد سرشناس آشنایی داشته و در سفرش با آنها دیدار کرده است. در سامرا به خانهٔ میرزای شیرازی میرود و در تهران مهمان ناصرالدینشاه میشود. جنگیشاه، پسر آقاخان محلاتی در بمبئی، برایشان گاری میفرستد و نصیرلشکر در کرمانشاه از او پذیرایی میکند.
گفتمان زنانه در دوران قاجار، توجه به جایگاه زنان در ساختار حکومت و چگونگی حضورشان در بازی قدرت، بررسی فضای مدیریت کشور و بطالت حاکم بر آن، سهم وجه نمایشی دینداری در فعالیتهای روزمرهٔ دربار و بررسی میزان استقلال و اقتدار زنان درون کلیشههای فرهنگی حاکم موضوعات قابل تأملی هستند که در مجموعهٔ «سفرنامههای قدیمی زنان» میتوانند مورد مطالعه و پژوهش قرار بگیرند.
چادر کردیم رفتیم تماشا سفرنامهٔ عالیه خانم شیرازی همزمان با حکومت ناصرالدینشاه نگاشته شده است. در بخش اول نویسنده در مورد شروع سفرش از کرمان، رفتن به بمبئی و سختیها و ماجراهای سفر حج و عتبات مینویسد. در بخش دوم با پایان سفر حج و رسیدن به تهران نوع نگارش سفرنامه تغییر میکند. در تهران نویسنده مدتی طولانی در دربار ناصری میماند. روزنگاریهای دقیق نویسنده به عنوان یک غریبه از دربار ناصری، تصویر خواننده از وضعیت حاکمیت در آن دوره را کامل میکند. اطلاعات ما از زندگی پادشاهان قاجار به طور معمول از نوشتههای نزدیکان شاه به دست میآید اما نویسندهٔ این سفرنامه از آشنایان دور خانوادهٔ شاه بوده و به خاطر سکونت در کرمان مراودهٔ زیادی با آنها نداشته است. به همین دلیل آنچه در این برخورد از دربار و حرمسرای ناصرالدین شاه دیده و نوشته، با روزنگاریهای دیگری که خواندهایم، متفاوت است.
شنیدن کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به تاریخ معاصر و سفرنامه و سفرنامه نویسی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا
امروز که روز سهشنبه است دو ساعت از روز گذشته وارد کشکوئیه۲ شدیم. باز هم نخلستان زیادی آنجا بود. در زیر درخت بزرگی منزل کردیم. میگویند درخت جم، مثل گردوهای بزرگ چتر انداخته، برگهای آن خیلی کشیده و بلند و خیلی سبز خوشرنگ. الان بهار کرده. میگویند میوهٔ سیاهی دارد به قدر سنجد، مزهٔ انار میدهد. وقت یک بر میوهٔ آن را میخورند. درخت سپستان هم دارد. این ده و ده پیش حناکار هم دارند ولی آنچه نگاه میکنی همه نخل خرما است. ظهری هم نان آبگوشت خوردیم. عصری شبگیر روانه تخت شدیم. سه ساعت از شب گذشته وارد تخت شدیم. ولی شب است. به جز نخل و کَرَک زیادی، چیز دیگر مشاهده نشد. در پهلوی نهر آبی منزل کردیم. شام خوردیم، خوابیدیم. سحر بار کرده، روانه شدیم.
اول آفتاب روز چهارشنبه رسیدیم به کربلایی قاضی. دهی است که تمام زراعت این ده به آبِ گاوگرد، آب میشود. هر چند قدم راه یک گاوگردی است. چرخی دارند و خیکی اما به همان یک خیک آب بالا میآورند. زراعت تنباکوی زیادی دارند، نخلستان زیادی. این راه هم خوب بود اما چه نویسم از ارزوئیه تا منزل پیش چقدر راهها بد بود. کوه و کتل و گدارهای سخت و کوههای غریب عجیب بود، این منزل راه صاف و خوب بود و چرخها صداهای غریب عجیب میدهند. تمام این ده صدای چرخ گاوگرد است. از ارزوئیه تا اینجا تمام همه نخلستان، همه به هم بسته. در بیابانها هم همه درخت گز و کهور و گیش مثل جنگل، تا آنجا رسیدیم. آدمهایشان همه لباس سیاه، یک شلوار مشکی، پیراهن بلندی، مقنعهای روی سرشان انداخته، مردهاشان مثل هندوها لنگی به کمرشان بسته، لخت و برهنه. مختصر کلام، ناهار خوردیم، خوابیدیم. عصری انشاءالله روانه باغو خواهیم شد. دو ساعت به غروب مانده سوار شدیم. سه ساعت از شب گذشته وارد باغو شدیم. همهٔ راه جنگل بود. از قبیل گز و کَرَک خیلی داشت. نخلستان زیادی تا اصل بندر، شب شام خوردیم، خوابیدیم. کلیتاً از کرمان تا بندر هشتاد فرسخ است.
زمان
۸ ساعت و ۶ دقیقه
حجم
۴۴۵٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۸ ساعت و ۶ دقیقه
حجم
۴۴۵٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب سفرنامه یک خانم کرمانی است که به حج میره وبعدش برمیگرده تهران ویک مدت اونجا می مونه.اقوام وآشنایانش تو تهران هستند واز اعیان هستند وتو دربار.ماجراهای دربار رو تعریف می کنه که از لحاظ تاریخی جالبه. کلماتی داره که ممکنه
من به همراه خانواده ام(همسرم وپسرم ودخترم)شبهای زمستان امسال دورهم خوندیم خیلی ازخوانش این کتاب لذت بردیم وبرایمان جالب بود
سفرنامه جالبیه با جزئیات از سال ۱۲۷۰ اولاش ممکنه براتون خسته کننده باشه ولی در کل نکات جالبی میگه .ولی اخرش انگار ناتموم می مونه
من نسخه چاپی را خواندم خیلی خوب بود