کتاب از تحلیل گری سهام تا شیشه شویی فاصله زیادی هست
معرفی کتاب از تحلیل گری سهام تا شیشه شویی فاصله زیادی هست
کتاب از تحلیل گری سهام تا شیشه شویی فاصله زیادی هست نوشته افشین علاف صالحی است. او در این کتاب به زندگینامهٔ هاروکی موراکامی، نویسنده محبوب ژاپنی میپردازد.
درباره کتاب از تحلیل گری سهام تا شیشه شویی فاصله زیادی هست
افشین علاف صالحی در کتاب از تحلیل گری سهام تا شیشه شویی فاصله زیادی هست به زندگی هاروکی موراکامی پرداخته است. نویسنده محبوب و مشهور ژاپنی که آثارش در سراسر دنیا خوانده میشود و طرفداران بسیاری دارد. او در کودکی کتابهای فرانتس کافکا، گوستاو فلوبر، چارلز دیکنز، کورت وونهگات، فیودور داستایوفسکی، ریچارد براتیگان و جک کرواک را میخواند و همین موضوع سبب شده بود تا داستانهایی جذاب و تاثیرگذار خلق کند. درست مانند نویسندگان محبوبش. البته اینکه موفق شده است جایزه جهانی فانتزی، جایزه بینالمللی داستان کوتاه فرانک اوکانر، جایزه فرانتس کافکا و جایزه اورشلیم را از آن خود کند هم عجیب نیست. هرکسی که نوشتههای او را خوانده باشد، ولو یکی از داستانهایش را، متوجه دنیای جادویی او و قدرت قلمش در پردازش داستان و شخصیتها میشود و این افتخارات را به حق میداند.
در این کتاب میتوانیم با زندگی این هنرمند مشهور و محبوب آشنا شویم. نویسندهای که با داستانهایش ما را به دنیایی دیگر میبرد و تجربه متفاوتی را برایمان رقم میزند. کتابی که پیش رو دارید، کتابی تاثیرگذار از زندگی یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان سراسر دنیا است.
کتاب از تحلیل گری سهام تا شیشه شویی فاصله زیادی هست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب از تحلیل گری سهام تا شیشه شویی فاصله زیادی هست را به تمام کسانی که آثار موراکامی را خوانده و دوست داشتند، پیشنهاد میکنیم. این کتاب آنها را با نویسنده محبوبشان آشنا میکند.
بخشی از کتاب از تحلیل گری سهام تا شیشه شویی فاصله زیادی هست
هاروکی موراکامی نویسنده محبوب ژاپنی و خالق آثار بی نظیری چون کافکا در کرانه و جنگل نروژی است. تنها یکی از رمانهایش، در اولین سال انتشار، ۵/۳ میلیون نسخه فروش رفته. خودش خبر ندارد چرا این همه مردم دوستش دارند، اما میداند محبوبیتش بیربط به عجیب بودن اتفاقات قصه هایش نیست: ماهی هایی که از آسمان میبارند و گربههایی که در خیابان گم میشوند. میگوید «در رمان نوشتن نباید خیلی چون و چرا کرد، من به تاریکیِ ناخودآگاهم میروم و با دست پُر از آنجا برمیگردم. نتیجه اش میشود رمان هایی که نوشتهام».
هاروکی موراکامی، تولد و کودکی
موراکامی متولد سال ۱۹۴۹ در کیوتو ژاپن است. او تنها فرزند خانواده ای سه نفره بود. دوران کودکی موراکامی در شهرهای مختلفی چون نیشی نومیا، آشیا و کوبه سپری شد. پدر و مادر هاروکی هر دو استاد ادبیات ژاپنی بودند. پدر موراکامی از سربازان جنگ دوم امپراتوری ژاپن و چین بود و در طی این درگیری ها به شدت دچار جراحت شده بود.
موراکامی از دوران کودکی، شیفته ادبیات و موسیقی غربی بود. دوران کودکی و نوجوانی او با مطالعه آثار نویسندگان برجسته اروپایی و آمریکایی و روسی سپری شد. شاید بتوان گفت یکی از دلایلی که بسیاری از منتقدان و خوانندگان معتقدند که نوشته های او سبک غربی دارد در این باشد. علاقه موراکامی به ادبیات و موسیقی غربی بیشتر به این دلیل بود که او در فضایی بزرگ شده بود که بیشتر ادبیات ژاپنی در خانه متمرکز بود. خود موراکامی در مصاحبه ای با روزنامه سانفرانسیسکو گفت: «چون پدرم استاد ادبیات ژاپنی بود، دلم میخواست یک کار دیگر انجام بدهم. به همین دلیل آثار کافکا و داستایوفسکی و تولستوی را خواندم. از داستان های این نویسندگان خیلی خوشم آمد. داستایوفسکی هنوز هم قهرمان ادبی من است.» علاقه او به ادبیات غربی و تاثیر آن در نوشته هایش، یکی از ویژگی هایی است که آثار او را از سایر نویسندگان ژاپنی متمایز می کند.
زندگی هاروکی موراکامی قبل از نویسندگی
یادداشتی را که موراکامی برای «تلگراف» نوشته میخوانید:
اکثر مردم ژاپن مدرسه را تمام می کنند، کار پیدا کرده و بعد از مدتی ازدواج می کنند. با این که من هم در اصل قصد داشتم چنین الگویی را در پیش بگیرم، یا حداقل تصور میکردم باید اینطور باشد، اول ازدواج کردم، بعد شروع به کار کردم و در آخر موفق شدم به نحوی فارغ التحصیل شوم. به زبانی دیگر، ترتیبی که من دنبال کردم کاملاً برعکس آنچه بود که عادی تلقی میشد.
چون از کار کردن برای یک کمپانی متنفر بودم، تصمیم گرفتم کسب و کار خودم را راه بیاندازم، جایی که مردم بتوانند در آن به موسیقی جاز گوش دهند و قهوه و اسنک بخورند. ایده ای ساده، اما خوش بینانه بود. فکر می کردم داشتن چنین شغلی به من اجازه می دهد با خیال راحت از صبح تا شب به موسیقی مورد علاقه ام گوش دهم. مشکل اینجا بود که ما در حالی ازدواج کردیم که هنوز دانشگاه را تمام نکرده بودیم. بنابراین پولی نداشتیم. در نتیجه سه سال اول من و همسرم مثل برده ها کار کردیم، انواع کارها را انجام دادیم تا در حد توانمان پسانداز کنیم. بعد از آن، دوره افتادم و پول اضافی دوستان و فامیل را قرض گرفتم. بعد هم پولی را که به سختی جمع کرده بودیم گذاشتیم تا کافیشاپ کوچکی را در کوکوبونجی راه بیاندازیم. پاتوقی دانشجویی در حومه غربی توکیو.
حجم
۵۳۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۵ صفحه
حجم
۵۳۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۵ صفحه