کتاب زبان
معرفی کتاب زبان
کتاب زبان داستانی از شیا اولو گوا که با ترجمه صبا راستگار میخوانید. این کتاب داستانی جالب دارد که از یاد گرفتن زبان و روایت کردن ماجراها میپردازد.
تکههای نیک، ترجمهی مجموعهی و ینتیج مینی انتشارات پنگوئن، حاوی تکه خوراکهای کوچکی است از متون ادبی. این مجموعه بزرگترین نویسندگان دنیا را گرد هم جمع آورده که نقطهی مشترکشان نوشتن دربارهی تجاربی است که از ما انسان میسازند.
درباره کتاب زبان
راوی کتاب زبان، در حینی که ماجراهای خود را تعریف میکند، از سیر آموزش زبانش میگوید.
هر بخش کتاب با یک کلمه از زبان جدید آغاز میشود. او کلمه را معنی میکند و بعد از آن از درباره تجربهاش از آن کلمه میگوید. هر بخش از کتاب یک داستان جالب دارد. داستانی که در عین استقلال به کامل کردن پازل کلی داستان میپردازد.
تکههای نیک، ترجمه مجموعه وینتِیج مینی انتشارات پنگوئن، حاوی تکه خوراکهای کوچکی است از متون ادبی. این تکه خوراکها بر خلاف یک وعده غذایی کامل، اندکی گرسنگی را برطرف میکند، ولی بیشک گرسنه را سیر نمیکند. هر کدام از تکههای نیک نمونهای از یک وعده غذایی بزرگتر و کاملتر است که از طعم و بوی آن وعده اصلی خبر میدهد و تازه با پایین دادنشان است که شعله اشتیاق به آن وعده بزرگتر در دل روشن میشود.
کتاب زبان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از ادبیات داستانی ترجمه لذت میبرید، خواندن کتاب زبان را به شما پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زبان
خوابگاه (hostel) (اسم): ساختمانی که محل اقامت گروه خاصی از افراد مثل دانشجویان، مسافران، افراد بیخانمان و غیره است.
اولین شب در «خوابگاه». دیشکنری فشرده چینیـــ انگلیسی میگه که «خوابگاه جایی برای افرادی مثل دانشجویان، مسافران و افراد بیخانمان است.» بعضی وقتا دیکشنری من کاملاً درسته. من دانشجوام و بیخانمانم و دنبال یه جایی برای موندنم. اونا چطوری دقیقاً از موقعیت من خبر دارن؟
هزاران کلمه و عبارت اضافی بازگوکننده اختراعات تکنولوژی و علمی است، به علاوه تغییر در سیاست، فرهنگ و جامعه. به طور خاص، کلمهها و اصطلاحات جدید زیادی در کنار کاربرد و معنی در نتیجه سیاست باز چین در دهه اخیر وارد زبان چینی شدهاند که شامل بخش چینیـــ انگلیسی دیکشنری هم میشود.
این یک جمله از پیشدرآمد است. همه جملات پیشدرآمد مثل این بلند هستند و اصلاً نمیشه فهمیدشون، اما من باید این سبک انگلیسی رو یاد بگیرم، چون این یه انگلیسی با استاندارد بالا از صاحبان قدرته. این دستور پدر و مادرم به من که تو انگلیس یاد بگیرم که چطور انگلیسی حرف بزنم و بنویسم، بعد برگرد چین توی بخش دولتی یه کار بگیر و برای کارخونه کفششون با روابط تجاری بینالمللی کلی پول دربیارم. پدرا و مادرا فکر میکنن عمر نوح دارن، اما با پولی که تو این چند سال اخیر پسانداز کردن من با تحصیلات غربی زندگی بهتری میسازم.
به هر حال، اسم خوابگاهم «ناتیگنتون هاوس» بود تو خیابون براون نزدیک خیابان ادوارد و بِیکر. همه اسمها رو با دقت توی دفترچهام مینویسم. گم شدن نه. خیابان براون با اون ساختمونای آجری که همه جاش هست واقعاً قهوهایه. مثل زندان. هر تخت هر روز ۱۶ پوند. با شونزده پوند میتونم تو چین تو یه هتل عالی با سرویس بهداشتی شخصی بمونم. حالا باید حساب کتاب یاد بگیرم و برای خودم و بقیه خساست کنم. خدای من.
اولین شب تو انگلیس سردرد است.
چمدان بزرگ دستساز ساخته چین را به طرف خوابگاه میبرم، وقتی جلوی در میرسم چرخ دومش میافتد. (اولین چرخش وقتی چمدان را از قسمت بار فرودگاه گرفتم شکسته بود. این یه چمدان معمولیه که تو یه کارخونه تو وِن شو تو شهرم ساخته میشه. شهر من تو چین بزرگترین شهر در صنعت محصولات خانگیه. آنجا رختآویز، تشتهای شستوشو، لباس، کمربندهای چرمی و کیفهای چرم مصنوعی، اجزای کامپیوتر و غیره میسازیم. در شهر من، هر خانوادهای یه کارخونهست. کارخونههای بزرگ محصولاتشون رو به همه جای دنیا صادر میکنن، مثل پدر و مادر من که از ژاپن، سنگاپور و اسرائیل سفارش میگیرن. حالا به هر حال، با یه سفر برونمرزی من همه چرخامو از دست دادم. قسم میخورم که دیگه هیچ وقت از محصولات شهرمون چیزی نخرم.
وسط اتاق ایستادم و حس عجیبی دارم. اینجا غربه. کنار پنجره پردههای قرمز آویزونه که سوراخ داره. زیر پام یه فرش قرمز کهنه است که لکههای مشکوک کثیفی داره. تختخوابها هم با پتوی قرمز پوشیده شدن. همه چیز یه جور لعنتیای قرمزه.
اتاق بوی کهنگی و موندگی میده. یکهو بدنم احساس میکنه که کهنه شده. معلما تو مدرسه به ما میگن که «انگلیسیا به تاریخ مثل ما نگاه نمیکنن.» درسته، تو چین ساختمونای قدیمی بیشتر از ده سال عمر ندارن و اونا هم اونقدری کهنه شدن که خرابشون کنیم.
با کنجکاوی فراوان شب پیاده به خیابون میرم. در کل این بیست و سه سال زندگیم، این اولین شبیه که از خونه دورم، همه چی منو میترسونه. زمستون دیروقت و سرد. باد مییاد و سرده. احساس میکنم میتونم برای هر نوع موقعیتی تو هر ثانیه بمیرم. تو این کشور هیچ امنیتی نیست، فکر میکنم این حس عدم امنیت از این مییاد که هیچی در مورد این کشور نمیدونم. خودم خودم رو با یه خر بزرگ میترسونم.
حجم
۸۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۸۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
نظرات کاربران
از ادبیات استفاده شده در کتاب توسط نویسنده لذت بردم و همینطور از ترجمه خوب و روان کتاب... اما کاش کل کتاب رو میذاشتن... این نسخه یجور خلاصه ای از کل کتابه که بنظرم خیلی حیفه... بعضی صفحات هم خالی