کتاب روایتی از تاریخ پزشکی دفاع مقدس
معرفی کتاب روایتی از تاریخ پزشکی دفاع مقدس
کتاب روایتی از تاریخ پزشکی دفاع مقدس اثری از سید عباس فروتن است که در انتشارات سوره مهر منتشر شده است. این کتاب با نگاهی روایی، به مرور وقایعی میپردازد که در طول دوران دفاع مقدس، رخ داده است.
درباره کتاب روایتی از تاریخ پزشکی دفاع مقدس
سید عباس فروتن در کتاب روایتی از تاریخ پزشکی دفاع مقدس، با مرور تاریخ و فعالیتهای پزشکی این دوران و با نگاهی روایی، پزشکی در دوران دفاع مقدس را با تمام سختیها و فراز و نشیبهایش بررسی میکند. او در کتاب به مرور خاطراتش از رویدادهای پزشکی دفاع مقدس میپردازد. اسامی و داستانهایی کوتاه و بلند از زندگی بیش از صدوبیست شهید و جانباز را مرور میکند و اطلاعات پزشکی حوادث را نیز به صورت دست نخورده بیان میکند. از همین رو، این کتاب برای مخاطبان گروه پزشکی نوشته شده است.
همچنین این اثر دربردارنده مطالبی کامل است که در کتاب دیگر فروتن، تحت عنوان جنگ شیمیایی عراق و تجارب پزشکی آن، آمده است.
کتاب روایتی از تاریخ پزشکی دفاع مقدس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب روایتی از تاریخ پزشکی دفاع مقدس را به تمام پزشکان و علاقهمندان به مطالعات پزشکی پیشنهاد میکنیم. این اثر همچنین برای علاقهمندان به مطالعه پیرامون تاریخ دفاع مقدس، مناسب است.
بخشی از کتاب روایتی از تاریخ پزشکی دفاع مقدس
به نزدیکیهای رودخانه کارون رسیدم، دیدم مردم با هر وسیلهای که در دسترسشان بود در حال حرکت و دور شدن از غرب به سمت شرق رودخانه بودند. با وانتبار، با دوچرخه، پشت وانت، کامیون و با پای پیاده درحالیکه دست بچههای خود را گرفته بودند میدویدند و از منطقه دود و آتش خود را دور میکردند. سروصدای مهیب انفجار یک لحظه قطع نمیشد و شیشههای زیادی به دنبال هر انفجار میشکست و بر زمین میریخت. در آسمان ذرات سیاه معلق و دود مشاهده کردم که سطح شهر را فراگرفته و به پایین میآمد.
این سروصداها و دود و غبار خاص بسیار شبیه صحنههای آتشفشانی کوهها بود. در نزدیکی پل معلق سر یک پیچ، بساط یک دستفروش را دیدم که تعدادی ظروف و صنایع دستی را برای فروش روی زمین چیده بود، یک پنکه روشن کار میکرد و یک کاسه که مقداری پول در آن بود در کنار بساط مشاهده میشد ولی کسی در آن اطراف نبود.
به تدریج هوا رو به تار یکی میرفت و ترس شدیدی بر دلها حاکم بود که چه اتفاقی افتاده است؟ هنوز هیچ خبر خاصی در این زمینه از رادیو پخش نشده بود و شایعات زیادی مطرح بود. انسان در چنین لحظاتی بیچارگی خود را به وضوح احساس میکند. اگرچه افراد زیادی شهر را ترک میکردند اما نوجوانان کم سن و سال بسیجی را هم دیدم که با ساحهای قدیمی برنو شروع به پاسداری از شهر و کوچه و محلهها نمودند، در آن شرایط هیچ نیروی نظامی و انتظامی دیگری به جز این برادران بسیج به چشم نمیخورد و در آنجا بود که معنی بسیجی را فهمیدم.
من به جمع برادران و خواهران جهاد در سالن بزرگ زیرزمینی جهاد استان پیوستم، وقت نماز مغرب بود. در آن شرایط نگران کننده و در تار یکی شب همه در نمازخانه از صمیم قلب به راز و نیاز با خدا پرداختند و با حال زاری با او پیمان بستند. پس از چند ساعت به تدریج سروصدای انفجارها خفیفتر شد. هنوز کسی نمیدانست دقیقا چه اتفاقی افتاده و چه باید کرد؟ به همراه دوستان به کمیته پزشکی جهاد برگشتم. شهر چهره آشوبزدهای داشت، شب جمعه بود و صدای دلنواز دعای کمیل به گوش میرسید. سرانجام رادیو اهواز سکوت را شکست و اعلام کرد: «مردم اهواز، نگران نباشید، انفجارات مربوط به بمباران زاغههای پادگان و انفجار مهماتی بوده که در حال جابهجایی مورد اصابت قرارگرفته است».
حجم
۳۸٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه
حجم
۳۸٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه