کتاب نعش ستاره
معرفی کتاب نعش ستاره
نعش ستاره مجموعه اشعار شاعر معاصر ایرانی، مهدی رستمی است که در انتشارات هنگام به چاپ رسیده است.
در این کتاب ۷۲ قطعه شعر نو از این شاعر را میخوانید که درونمایههای عاشقانه و اجتماعی دارند.
خواندن کتاب نعش ستاره را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به شعر معاصر مخاطبان این کتاباند.
«زیبا سلام»
زیبا! سلامِ خسته از روحِ خسته می آید.
چندی است زیبا! به کلبۀ دلتنگی مان سری نمی زنی.
دیر زمانی نیست که دیگر...
از این غریبِ مرده بر ساحلِ تنهایی،
در شبان سردِ بی کسی،
یادی نمی کنی؟
زیبا! حتی به خشم نمی آیی در هوایِ یادهایِ کمرنگ،
چندی ندیدمت در حضورِ سرکشِ دایمِ گناه،
حتی به ذهنِ هرزه گری به یادی پوچ اسیر،
یا باز حتی دلی شکسته به گریه های مکررِ بی ثمر،
فرض کن: من اسیر یادهای بی رنگم.
فرض کن: من در هوایِ روسپی عجوز دایم مستم.
فرض کن: من نگاهِ نازنینِ لطف را هیچ نمی شناسم.
فرض کن: نه می دانم گل چیست و نه دردِ شلاق فقر را در کودکان می فهمم.
... و اشک هیچ یتیمی را در گرمایِ حزن و هرمِ نگاه نمی خوانم.
من، اصلاً زادۀ بی خیالی ام...!؟
تو مستم کن.
****
«صدا»
من این تک درختِ رسته بر ساحلِ غریبِ درد،
من این حقیر ذره به گردابِ عشق او اسیر،
من این جویندۀ گوهرِ تابانِ زندگی،
به روزگاری نه چندان دور، نه چندان دیر:
«به کودکی»
به صدایِ دلنوازِ تار، می گفتم صدا.
به گریه هایِ مکررِ از تنبیهِ بچه هایِ کلاس، می گفتم صدا.
به واگویه هایِ مهربانیِ مادر، می گفتم صدا.
صدا، صدا ... صدا،
در گوشم، طنینِ محکمِ عادی سازی، ساز کرده بود.
روزی ...
صدای خوفِ اشک،
و روزی ...
صدای هولِ هیاهویِ فقر،
دیدم و ناگهان،
حدیثِ غریبِ تنهایی،
آن زمزمۀ مرموزِ زمزم را نوشیدم.
و همان شد که من!
برادرِ هرچه نغمۀ غم است از صدایِ حزن،
و همان شد که من!
گدایِ لبخندِ اشک، بر صورتِ نازنین فقر،
و همان شد که پیرِ نگاهِ ساده و بی پیرایۀ دخترِ یتیم،
در سرم، موی را به تاراجِ غمانِ ایام برده است.
می ترسم از لحظۀ نگاهِ گفتن،
از نگاهِ غریب،
از صدایِ نگاهِ منتظر.
حجم
۴۲۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۴۲۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه