کتاب آدمکش حرفه ای (کتاب سیزدهم)
معرفی کتاب آدمکش حرفه ای (کتاب سیزدهم)
آدمکش حرفهای رمانی تخیلی برای نوجوانان از یو وو، نویسنده چینی است که از متن انگلیسی آن با عنوان kill no more ترجمه شده است. این داستان جلد دهم از یک مجموعه دنباله دار ۱۳جلدی است. این جلد نابودی قلب اژدها نام دارد.
درباره کتاب آدمکش حرفهای؛نابودی قلب اژدها (کتاب سیزدهم)
لیولا هنگام فرار از تشکیلات آدمکشی، به طور تصادفی وارد دنیای دیگری میشود. او در این دنیای بینظم تلاش میکند تا یک زندگی معمولی و به دور از کشتار داشته باشد، اما اتفاقاتی رخ میدهد که لیولا درگیر ماجراهای بسیاری میشود. در این جلد بالاخره همه چیز به پایان خود نزدیک شده است و شما سرنوشت همه چیز را میخوانید.
خواندن کتاب آدمکش حرفهاینابودی قلب اژدها ( کتاب سیزدهم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای نوجوانانی که تازه کتابخوان شدهاند بسیار مناسب است. نثر جذاب و حوادث داستان آنها را به خواندن علاقهمند میکند.
بخشی از کتاب آدمکش حرفهای؛نابودی قلب اژدها
دیلایت دورتر ایستاده بود. با قدرتی که او داشت، شکست دادن ییژو کار سادهای بود! اما او هیچ نمیخواست به کسی که بهخاطر هیپنوتیزم امپراتور اژدها نمیتواند طور دیگری رفتار کند، آسیب بزند. پس تنها مجبور بود تا جاخالی بدهد. با اینکه قدرت دیلایت خیلی از ییژو بالاتر بود! ولی امکان نداشت که در حال جاخالی دادن حملهها، هیچ آسیبی به او وارد نشود. طی مدت کوتاهی، یک سری زخم روی بدن دیلایت ایجاد شد. گرچه! آنها زخمهای سطحی بودند. اما تعدادشان کمابیش زیاد بود که منجر به خونریزی از بدن دیلایت شده بودند. منظره دلخراشی بود!
پس از شکست خوردن تلاشهای ییژو برای پیروز شدن، چشمهای او قرمز شد و حملههای بیرحمانهای را شروع کرد. جاخالی دادن برای دیلایت سخت و سختتر میشد. او سرانجام در یکی از حملهها، مرتکب یک اشتباه مهلک شد!
خیلی سریع چرخید و قوزک پایش پیچ خورد. بدنش از کنترلش خارج شد و در همان حال نزدیک بود یک ضربه مستقیم از سمت ییژو دریافت کند ...
لیولا که همچنان به دنبال راهی برای هوشیار کردن ییژو میگشت. وقتی دید دیلایت در معرض خطر است، بهسرعت جلوی حمله را گرفت. عصای نقرهفام در مقابل سینه لیولا بود. اما زمان زیادی گذشت و هیچ صدایی از برخورد سلاحها شنیده نشد. دیلایت سرش را از پشت لیولا بیرون آورد و متوجه شد که شمشیر ییژو درست قبل از برخورد با عصای نقرهفام متوقف شده است!
خود ییژو هم انگار که کاملاً خشکش زده بود.
دیلایت با کنجکاوی پرسید.
«چه بلایی سرش آمده؟»
لیولا سرش را تکان داد. او هم نمیدانست چرا ییژو ناگهان متوقف شده است؟
«ول ... جانشین ... سرورم ...»
ییژو بهسختی و با لکنت سخن میگفت و شمشیرش بهآهستگی از لیولا فاصله گرفت و به نظر میآمد که میخواست به جانشین سلام شوالیهای بدهد. اما چون با دست راستش یک شمشیر را گرفته بود، نتوانست سلام بدهد. اگر شمشیرش را روی زمین میگذاشت، برخلاف دستوری بود که امپراتور اژدها به او داده بود. بیچاره در شرایط سختی قرار گرفته بود و ذهنش درگیر این بود که باید چهکار کند. اما لیولا متوجه این درگیری ذهنی ییژو نشد. از نظر او انگار که ییژو فراموشی گرفته بود. گویی دست راستش هنوز حرکت میکرد. در یکلحظه به نظر میآمد که میخواهد بجنگد! اما در لحظه بعد، انگار که میخواست شمشیر را زمین بگذارد. این شرایط لیولا را کاملاً گیج کرد.
در آن لحظه، دیلایت که قوزک پایش بهتر شده بود، آهسته ازروی زمین بلند شد. او هم داشت به رفتارهای عجیب ییژو نگاه میکرد. گرچه! دیلایت هیچگاه برای هیچکس سوگند وفاداری یاد نکرده بود اما باتوجهبه آموزشهایی که بیشتر عمرش در مدرسه شوالیهها دیده بود، بلافاصله فهمید که ییژو میخواهد چهکار کند.
حجم
۱۱۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه
حجم
۱۱۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خوبی بود از مترجم انتظار نداشتم ته داستان اینطوری ترجمه کنه فصل اخر یا سانسوری داشت یا نویسنده کم کاری کرد در کل میشد فهمید چی به چیه ولی انتظار سانسور و ممیزی فصل آخر نداشتم خوندن سیزده کتاب خوب
داستان عالی بود؛ ولی از آقای دیانتمهر خواهش میکنم که حرفهی ترجمه رو بذارن کنار.
عالی واقعآ عالی بود به راحتی میشه گفت یک اثر چندگانه فوق العاده بود بعضی جاها خنده دار بعضی جاها ناراحت کننده بعضی جاها غیر قابل پیش بینی به شدت پیشنهادش میکنم این کتاب رو به هیچ وجه از دست
همه چیزش خیلی جالب بود ادم رو جذب خودش میکرد و داستان پردازی خیلی خوبی داشت ولی در اخر پایانش رو خیلی جالب تموم نکردن شاید از نظر کس دیگه ای خوب تموم شده باشه ولی من به شخصه فکر
عرررر انیمهههههههههههه
عالی بود عالی حتماً کل ۱۳ جلد را بخوانید من که میخوام حالا یک بار دیگه کل ۱۳ جلد رو پشت سر هم بخونم