کتاب هجوم دریا
معرفی کتاب هجوم دریا
کتاب هجوم دریا داستانی از ژول ورن است که بازتابی از دغدغههای زیست محیطی، فرهنگی و سیاسی او است. داستانی که نبرد طبیعت و انسان را به تصویر کشیده است. این کتاب را مجید ریاحی برای نوجوانان به فارسی ترجمه و بازنویسی کرده است.
درباره کتاب هجوم دریا
هجوم دریا، اثری از ژول ورن است که اولین بار در سال ۱۹۰۵ منتشر شد. نوشته شدن این داستان و انتشار آن همزمان شد با زمانی که کندن و ایجاد کانالهای ارتباطی میان دریاها، بخشی تأثیرگذار از راهبردهای سیاسی، اقتصادی و نظامیِ ابرقدرت های جهان بود.
او در این داستان ماجرای ساخته شدن کانالی را بیان میکند که به جای متصل کردن دو دریا به هم، دریایی در دل صحرای آفریقا ایجاد میکند. دریایی که زندگی مردم قبایل آفریقایی را به هم میریزد و باعث میشود آنها اعلام جنگ بکنند. اما به نظر میرسد این جنگ فقط به دست خود طبیعت پایان میگیرد.
کتاب هجوم دریا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
هجوم دریا داستانی جذاب است که برای دوستداران کتابهای ماجراجویانه کتابی جالب است.
درباره ژول ورن
ژول گابریل ورن، پدر ادبیات علمی تخیلی، ۸ فوریه ۱۸۲۸ در فرانسه متولد شد. او به ادبیات و نمایشنامه نویسی علاقهمند بود اما برای راضی کردن خانوادهاش در رشته حقوق تحصیل کرد. دوباره با ذوق به ادبیات روی آورد و با کمک نمایشنامهها و کتابهای علمی تخیلی که نوشت مشهور شد. او آثار بسیار زیادی دارد اما کتابهای سفر به مرکز زمین، دور دنیا در هشتاد روز، بیست هزار فرسنگ زیر دریا، پنج هفته در بالن، میشل استروگف و سفر به ماه او را مشهور کردند.
ژول ورن بعد از آگاتا کریستی دومین نویسندهای است که آثارش به تمام زبانها ترجمه شده است و بعد از او شکسپیر در مقام سوم قرار دارد. او در ۲۴ مارس ۱۹۰۵ در ۷۷ سالگی در امیان، فرانسه از دنیا رفت.
بخشی از کتاب هجوم دریا
احمد منطقه را به خوبی میشناخت و هر چه خیابانها برق یا گاز نداشتند و کاملا تاریک بودند، احتیاط حکم میکرد که مردم متوجه حضور جما و پسرش نشوند و به همین علت آنها را از راههای فرعی میبرد. مقامات محلی قبه، جما را می شناختند چون چند بار بعد از دستگیری پسرش به زندان مراجعه کرده و برای نجات او تلاش کرده بود. همچنین میدانستند که قبیله طوارق به یک اشاره او سر به شورش برمیدارد. آنها از خدا میخواستند که مادر را هم دستگیر کرده و در کنار پسرش زندانی کنند اما جما زنی نبود که به این سادگی دستگیر شود. هر چند این بار دلش راضی نشده و تصمیم گرفته بود در نقشه فرار پسرش شرکت کند. قرار بود آنها با اسبهایی که در انتظارشان بودند از طریق صحرا فرار کنند و بعد هم علیه استعمارگران فرانسوی قیام نمایند. به کوچه مقابل برج ِ رسیده بودند که مردی سر راه شان را گرفت و گفت: احمد جلوتر نرو...
مادر با دلواپسی پرسید: - چه شده؟
- سربازها به قهوه خانه آمدند و ما مجبور شدیم بیرون بیاییم.
- کسی هم چیزی فهمیده؟
- نه ... نگهبان های برج چیزی نمی دانند. دنبال من بیایید.
آنها در پی مرد از نخلستان گذشته، به طرف قلعه حرکت کردند. در سر راه خود به چند سرباز منگ برخوردند و احمد از آن ها خواست که پشت سرش به ساختمان مدرسه ای در آن حوالی بروند و مخفی شوند. آن ها پشت یک چاه مخفی شدند و صدای یکی از سربازها را شنیدند که میگفت:
- آه خدای من، چاه آب! من که واقعا تشنهام.
دیگری میگفت: - پس چرا معطلی؟
- چه بخورم؟ آب؟
- نه، شربت.
- خدا از دهنت بشنود.
مشغول شوخی بودند که صدای سروان و ستوانی را از سر کوچه شنیدند. جما سروان را می شناخت و زیر لب غرید. استوار از میان سربازها بیرون آمد و سلام نظامی داد و گفت: - جناب سروان هاردیگان؟
- بله، خودم هستم.
ستوان ویلت افزود: - ما همین الان از تونس آمدهایم.
سروان افزود: - مأموریتی بر عهده ماست که تو هم باید باشی نیکل.
استوار گفت: - اطاعت می شود جناب سروان
- با برادرت در چه حالی؟ همین طور با اسبت؟ هنوز هم سگ و اسبت همان قدر به هم علاقه دارند؟ در این مأموریت آن ها را هم با خود می بریم.
- خیلی ممنونم جناب سروان وگرنه هردو دق میکردند.
ناگهان صدای انفجاری از طرف دریا شنیده شد..
حجم
۳۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
حجم
۳۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
نظرات کاربران
ژول ورن یکی از دو نویسنده با استعدادیه که دنیا به خودش دیده.( اون یکی هم ریک ریوردان).
👍👍