دانلود و خرید کتاب راهنمای ازخودمراقبتی برای زنان شاغل و پرمشغله سوزان فالتر ترجمه نازنین‌فاطمه سوداگر
تصویر جلد کتاب راهنمای ازخودمراقبتی برای زنان شاغل و پرمشغله

کتاب راهنمای ازخودمراقبتی برای زنان شاغل و پرمشغله

معرفی کتاب راهنمای ازخودمراقبتی برای زنان شاغل و پرمشغله

این کتاب یک راهنمای ازخودمراقبتی برای زنان شاغل و پرمشغله و نوشته سوزان فالتر است که راهکارهایی را به زنان شاغل برای مراقبت بیشتر از خودشان آموزش می‌دهد.

 درباره کتاب راهنمای ازخودمراقبتی برای زنان شاغل و پرمشغله

 زنان شاغل در بسیاری مواقع هیچ وقتی برای خودشان ندارند، کار بیرون از خانه، کارهای داخل خانه و رسیدگی به امور فرزندان دیگر وقتی برا رسیدگی به خود برایشان باقی نمی‌گذارد. یک زن شاغل خیلی وقت‌ها فکر می‌کند باید بتواند همه امور خارج و داخل خانه را باهم مدیریت کند وگرنه یک زن کامل نیست برای همین او با این تفکر خیلی وقت‌ها آسیب‌های زیادی به روح و روان و جسم خود می‌زند. چون دیگر خودی برای او وجود ندارد. نویسنده کتاب، سوزان فالتر درباره خودمراقبتی در زنان می‌گوید:

از هر طریقی که مبادرت به این عمل کنید، به محض اینکه مراقبت از خود را پیشه سازید و مشتاقانه به ندای درون خویش گوش بسپارید، زندگی هر آنچه که بایست در قدم بعدی انجام دهید را به مثابه جرقه‌هایی هرچند کوچک، اما واضح، به ذهنتان متبادر خواهد ساخت. حتی بعید نیست همین حالا هم منظور مرا درک کرده باشید، زیرا، پیکر و ذهنتان با تمام وجود دهان گشوده و با شما سخن گفتن را آغاز نموده‌اند.

درواقع قلب و روحتان شما را به آرامش فرامی‌خوانند، عملی که ممکن است کمی هراس‌آفرین باشد. اما در زندگی ما مردمانِ قرن بیست‌ویکم، حقایقی اجتناب‌ناپذیر وجود دارد:

عموم ما فراتر از ضرورت، فعالیت می‌کنیم.

 با خواندن راهنمای ازخودمراقبتی برای زنان شاغل و پرمشغله به خود فرصت استراحت، بازیابی و رفع خستگی بدهید و از خودتان به عنوان یک خانم شاغل، مراقبت بیشتری بکنید.

 خواندن کتاب راهنمای ازخودمراقبتی برای زنان شاغل و پرمشغله را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 همه زنان و مادران شاغل و پرمشغله، مخاطبان این کتاب‌اند.

بخشی از کتاب راهنمای ازخودمراقبتی برای زنان شاغل و پرمشغله

برخی از ما با «نه» گفتن در محیط کاری، کشمکش بسیار داریم. معمولاً به این دلیل که برای آن پیامدهایی منفی را قائل می شویم. اینجاست که درمی‌یابیم در حال دست زدن به انواع بازی‌ها و طفره رفتن‌ها هستیم.

ممکن است با وجود اینکه قلباً مایل نیستیم، تسلیم شویم و بله را بگوییم. یا اینکه برای مدّت طولانی آن را به تعویق بیندازیم، یا هر زمان که پیش رویمان ظاهر شدند، از در پشتی فرار کنیم! امکان هم دارد با حالی منفعل و پرخاش‌گر یا بی‌میل، درحالی‌که آه می‌کشیم، جواب مثبت را بدهیم، یا اساساً هنگام صحبت کردن در مورد آن، مدام موضوع را عوض کنیم.

بعید هم نیست مدام از ظاهر شدن پیش نظر طرف مقابل امتناع کنیم یا با شیوه‌ای ماهرانه در پروژهٔ مربوطه، کارشکنی کنیم.

یا به جهنم، تلفن کنیم و به بهانهٔ مریضی، مرخصی بگیریم.

درواقع به همهٔ راه‌های طفره رفتن، متوسل می‌شویم تا اینکه واژهٔ لعنتی «نه» را به زبان نیاوریم. هرچه نباشد مگر نه اینکه همواره حق با مشتری / کارفرما / هیئت‌رئیسه و مسئولین مافوق ماست؟ آیا نباید بتوانند هرچه را که اراده می‌کنند در هر زمانی که صلاح می‌دانند از ما طلب کنند؟!

پاسخ درواقع «خیر» است؛ «نه همیشه!»

از همین روی برخی از ما به دلیل باور غلطی که داریم، همیشه و همیشه درخواست‌ها را می‌پذیریم. باور غلطی که می‌گوید ما حق نه گفتن نداریم. گمان می‌کنیم زمین و زمان از ما می‌خواهند که به میز کار خود دوخته شده باشیم و درمورد هیچ موضوعی، اظهارنظر نکنیم. تازه خود را مجاب می‌کنیم که حتماً فقط من هستم که می‌توانم کار را به نحو احسن صورت دهم! یا اینکه توجیه می‌کنیم که انجام این کار فوریت دارد و باید هرچه سریع‌تر اجرایی شود.

بله، گاهی ممکن است انجام کار حقیقتاً فوریت داشته باشد، ولی گاهی هم تنها پای دلیل‌تراشی‌های ذهنی ما در میان است.

خدمت به خلق و خوش‌رفتاری ضمن اینکه نیکوست، می‌تواند مبدّل به یک پیش‌فرض قطعی و مسلّم شود و ما را وادار کند که بیش از حد توان خویش، کار انجام دهیم و به مرور، سلامتمان را به خطر بیندازد.

کار کردن در آخر هفته‌ها، یک مثال بارز از این امر است. برخی از ما بدون لحظه‌ای سنجش، به این کار مبادرت می‌ورزیم. خود را مجاب می‌کنیم که بایست جمعه را نیز به کارم اختصاص دهم، اگر نه کار از پیش نخواهد رفت! به خود القا می‌کنیم که چقدر سکوت دفتر کارمان را در روزهای تعطیل دوست داریم و انجام هرچه بیشتر کارها، تا چه میزان ما را به وجد می‌آورد!!

اینها در حالی‌ست که روان ما، بی‌صدا فرسوده و فرسوده‌تر می‌شود و چشم‌انتظاری فرزندانمان در منزل ادامه می یابد و نیاز مفرط به یک استراحت عمیق در ما مزمن‌تر می‌شود.

واقعاً چه می‌شد اگر روزهای تعطیل درِ دفتر کارتان را می‌بستید و بر روی آن اعلانی با مضمون «مزاحم نشوید!» می‌زدید؟ چه می‌شد اگر یک نفر دیگر می‌بود که به انبوه آن تماس‌های تلفنی پاسخ می‌داد، یا دست‌کم اجازه می‌دادید در صندوق پیام‌های صوتی ذخیره شوند تا در زمان مناسب به آنها پاسخ گویید؟ تصور کنید چه میزان کار را می‌توانید در طول ساعات کاری خود، پیش ببرید.

چه می‌شد اگر می‌توانستید در طول هفته نیز، ساعات کاری مشخصی برای خود تعریف کنید که همکاران و ارباب رجوع بتوانند درخواست‌های خویش را مطرح کنند؟ یا اینکه طرحی بریزید تا بتوانید از منزل یا هر جای دیگری که هستید، به درخواست‌ها رسیدگی کنید.

اگر روال کاری خویش را اینچنین طرح‌ریزی کنید، آن همکارتان یاد می‌گیرد برای درخواست خود، اندکی منتظر بماند. همچنین تمام کارهایی که به نظر می‌رسد فوریت اجرایی دارند نیز، در نوبت مناسب صورت خواهند گرفت. دقّت کنید که همکاران شما می‌توانند در نزدیکی دفتر کارتان تجمع کنند، یا بدتر از آن، در دفتر کار شما وقت‌کشی کنند. اینها نیز نشانه‌هایی هستند که بر در دسترس بودن بیش از اندازهٔ شما دلالت دارند.

در این صورت باید دوباره از خود جویا شوید که آیا دارم بیش از حدّ مورد نیاز تلاش می‌کنم که همیشه در دسترس باشم؟ آیا می‌توانم با اختصاص دادن مدت‌زمان کافی به کار، زندگی خود را سهولت بیشتری بخشم؟

یک ازخودمراقبتی کارساز با تقویت توانمندی‌های شما آغاز می‌شود. ارزش نهادن به خود را بیاموزید تا بتوانید پیش از هر چیز، نیازهای خود را مرتفع کنید. قصد من ابداً رواج خودخواهی نیست، بلکه صیانت نفس مراد نظر است.

به‌عنوان مثال اگر شما صاحب یک کسب‌وکار هستید و یکی از مشتری‌ها فقط می‌تواند در زمان تعطیلی شما، قرار ملاقات بگذارد، می‌توانید یک مبلغ اضافی را نیز، با احتساب بهای زمان تعطیلات خود، در نظر بگیرید. این کار قطعاً انگیزهٔ بیشتری به شما می‌دهد. یا اینکه او را به یک هم‌صنفی دیگر خود که آخر هفته‌ها نیز کار می‌کند، ارجاع دهید. همچنین می‌توانید زمان‌بندی ساعات کاری و استراحت خود را تغییر داده و زین‌پس براساس آن حرکت کنید.

اگر کارفرما از شما درخواست می‌کند که «همراه با تیم حرکت کن» و از این‌رو کار بیشتری از شما می‌کشد، باید به روال کاری معمول در محل کار خویش به دیدهٔ تردید بنگرید. آیا از شما هم همان انتظاراتی را دارند که از بقیه طلب می‌کنند، هر چند که این امر موجبات اعصاب‌خوردی شما را فراهم می‌کند؟ و آیا به نظر می‌رسد این الگوی ناسالم کاری، در حال مبدل شدن به یک تهدید و تجاوز دائمی‌ست؟ یا اینکه الساعه عملاً این‌گونه شده است؟

اگر چنین است جهت صورت دادن یک کنش مناسب برای مراقبت از خویشتن، می‌توانید با رئیس خود بنشینید و در راستای معین نمودن حدومرزها، مکالمه‌ای را ترتیب دهید. این‌گونه درمی‌یابید که حرفهٔ شما تا چه میزان با شخصیت قاطع و قدرتمند شما، همخوانی دارد. آیا چنین شغلی را با این حجم از فشار کاری، می‌توانید تاب بیاورید؟ آیا لذّت ناشی از کار کردن بر دیگر هزینه‌های آن، تفوق می‌یابد؟



نجمه
۱۴۰۰/۰۱/۰۸

کتاب بدی نبود. می تونه به خانم های پر مشغله تلنگر بزنه و پیشنهاد هایی ارائه بده که بیشتر مراقب خودشون باشن. همچنین پرسش نامه هایی داره که می تونه به خود شناسی و درک نیاز واقعی کمک کنه. هر

- بیشتر
می‌پرسید چطور می‌توانید تشخیص دهید حدومرزتان از کجا آغاز می‌شود؟ این امر به سطح تشویش و اضطراب شما بستگی دارد. زمانی که از شما درخواستی می‌شود، به واکنش بدن خویش دقّت کنید. مانند بسیاری از افراد که در موقعیت مشابه شما قرار دارند، درحالی‌که ذهنتان پاسخ مثبت می‌دهد، بدن شما فریاد نه گفتن سر می‌دهد. همین امر نشان‌گر حدومرزی‌ست که شایسته است به آن احترام بگذارید.
Mina
«بی‌دریغ سخاوتمند باش، آنچه بخشیده‌ای، هرگز به کارت نخواهد آمد.»
Mina
از نظر دور ندارید شخصی که از او درخواست می‌کنید، هیچ الزامی به پذیرفتن آن ندارد. درخواستی که صادقانه مطرح می‌شود، هم می‌تواند پاسخ مثبت بگیرد و هم پاسخ منفی. پاسخ هرچه که باشد، باید متوجه بود که آن را شخصی برداشت نکنید. در اغلب موارد ما قادر نیستیم آنچه که در ذهن دیگران می‌گذرد را ذرّه‌ای درک کنیم و اکثر دلایل آنها کوچک‌ترین ارتباطی با شخص خود ما ندارند.
Mina
اکثر مردمان خود را غرق در مشغله‌ها می‌سازند تا واقعیت‌های ناخوشایند را از نظر دور بدارند. شاید به همین دلیل است که بیش از هفتاد درصد آمریکایی‌ها فربه هستند زیرا گاهی یک قطعه چیزکیک مرهم خوبی بر روی زخم‌هاست. زندگی بس دشوار است و این واقعیت، غیرقابل انکار است؛ امّا به جای پذیرفتن و سازگاری یافتن با آن، عموم ما با فرو رفتن در مشغله‌ها، از این امر طفره می‌رویم. به این نتیجه می‌رسیم که با سخت‌کوشی توان‌کاه، می‌توانیم استادانه بخش‌های ناخوشایند زندگی را تحت‌الشعاع قرار دهیم. با همهٔ سخت‌کوشی، نمی‌توانید از واقعیت بگریزید. دیر یا زود خانهٔ کاغذی شما فرو خواهد ریخت. پس روی فرو رفتن در مشغله‌ها حساب باز نکنید. خبر خوش اینکه خود شما می‌توانید تعیین‌کننده باشید که به آن نقطه برسید یا نه و نیک‌بختانه همواره می‌توانید از کمک برخوردار شوید.
Mina
کار من در حاشیهٔ زندگی و مراقبت از خویشتن در جریان بود، زیرا خودم این‌طور خواسته بودم.
Mina
در این دنیا فردی باش که عاشق مهرورزی به خویشتن است!
habibi
بدن تو به مثابه یک معبد مقدس است. مواد شیمیایی ناسالم، داروهای سمّی و شکر سفید را به آن سرازیر نکن. با مصرف مواد غذایی طبیعی و ورزش کردن برای او حرمت قائل شو. بگذار به وی ثابت شود که حقیقتاً او را مقدس می‌دانی.
Mina
ممکن است نیاز باشد در ابتدای راه، چند تغییر مختصر ایجاد کنید و تعدادی روال تازه، به زندگی خود بیفزایید. این تغییرات به این معناست که برای مدت‌زمان کوتاهی، از حاشیهٔ امن خود فاصله می‌گیرید.
Frida
ما همواره رنج را برمی‌گزینیم، زیرا با آن آشنایی داریم. با این وجود همواره می‌توان به گزینش رنج پایان داد. همیشه فرصت داریم شیوه‌ای از زندگی را برگزینیم که سهولت، آزادی و رضایت خاطر بیشتری را به دست دهد و به‌جای رنج، آسایش و فرصت تازه کردن نفس را به ما ارزانی دارد. ما همواره می‌توانیم ذهن خویش را برای پذیرش اموری کاملاً متفاوت، بازگذاریم. به خاطر داشته باشید ابهام و گمی سنگری مناسب برای پنهان کردن خویش است. چه قادر نباشیم تصمیمی اخذ کنیم که به کجا برویم و چه در صورت توان تقبّل هزینه‌ها، ندانیم با تعطیلات و مرخصی خویش چه کنیم، فرقی نمی‌کند، محتوا یکی است، با منجمد شدن در این حالت هرچه رشته بوده‌ایم را پنبه کرده‌ایم و حس خوشایند ناشی از قدرت تصمیم‌گیری را زایل نموده‌ایم.
Mina
زمانی که مراقبت از خویشتن را پشت گوش می‌اندازیم، به این دلیل است که درمورد خود، دقت‌نظر کافی نداریم. در عوض تمام توجهمان معطوف به دیگران است و امان از دیگران که خواسته‌هایشان تمامی ندارد
Mina
اشک در چشمانمان حلقه می‌زند و می‌گوییم: «به خدا سرم خیلی شلوغ است.» و دقیقاً نقطهٔ بازدارندهٔ ما همین مسئله است. بله، سر همگی ما شلوغ است و این مسئله انکارشدنی نیست. برنامه‌ریزی‌های کاری مبدل به یک اسلحه می‌شوند و خود ما را نشانه می‌گیرند و از این‌رو و نیز از روی اجبار و الزام، به انباشتن هرچه بیشتر مسئولیت‌ها روی شانه‌های خود، تن در می‌دهیم. در نهایت هم مبحث مراقبت از خویشتن را یا کاملاً حذف می‌کنیم، یا آن را به آخرین فعالیت در فهرست کارهای روزانهٔ خود نزول می‌دهیم (که صد البته هرگز آن را عملی هم نمی‌سازیم).
Mina
لحظه‌ای که ایبوپروفن را می‌بلعید، به این نکته توجه کنید؛ شاید پشت‌دردتان تلاش دارد مطلبی را به شما تفهیم کند؛ اینکه نیازهای خود را نادیده می‌انگارید. خصوصاً اگر اخیراً زمین‌خوردگی، پیچ‌خوردگی، فشار ناگهانی یا ورزش سنگینی نداشته‌اید که باعث بروز این درد شده باشد. درصدی از احتمال هم وجود دارد این درد به خودیِ خود ارتباطی با پشت شما نداشته باشد، بلکه از این عضو بدن شما به‌عنوان بلندگویی برای ابراز وجود بهره می‌جوید. این امر درمورد بسیاری از بیماری‌های مزمن ناشی از اضطراب نیز صادق است؛ بیماری‌هایی چون اگزما، بی‌خوابی، انواع دل‌درد، مشکلات قلبی، دردهای مزمن اسکلتی - عضلانی یا حتی تبخال. هر زمان به ناگاه دچار حملهٔ چنین دردهایی می‌شوید، زمان مناسبی‌ست که کمی آرام بگیرید و از خود یا عضو ناخوش بپرسید: «به چه چیزی نیاز داری؟»
Mina
او با نکته‌بینی خاصی افزود: «گاهی واقعاً به سختی کار می‌کنم، ولی آموخته‌ام مراقبت از خود، بازده کاری‌ام را چند برابر می‌کند و در نهایت باعث افزایش درآمدم می‌شود.» از این حرف‌های او حقیقتاً شاخ‌هایم درآمد. مدتی طول کشید تا بتوانم واقعیتی که در دل حرف‌های او بود را هضم کنم، امّا نرم‌نرم پیام او را گرفتم. براساس آنچه ماریان با من در میان گذاشت، می‌توان بدون اینکه خود را متحمل فشارهای توان‌فرسا کرد، خویشتن را اولویت اول قرار داد و به توانایی‌های خود اعتماد داشت و آرزوها را تحقق بخشید، نکته‌ای اساسی که من از آن غافل مانده بودم.
Mina
نکته‌ای که از آن غافل بودم این بود که اگر میان کارها لختی استراحت می‌کردم، می‌توانستم راحت‌تر به اهدافم دست یابم. با غرق کردن خود در مشغله‌های زندگی، یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های مراقبت از خویشتن را از قلم انداخته بودم: استراحت و فاصله انداختن میان کارها.
Mina
زندگی فی‌نفسه باشکوه است، بی‌آنکه به زرق و برق اضافی نیازی داشته باشد. در طی روزهای آتی فرا گرفتم که جان کلام مراقبت از خود، خودِ بودن است؛ به سادگی بودن؛ عملی دلپسند و مطبوع. الزاماً نیازی نیست که مفید واقع شد، اثرگذار بود، سامان یافته و با برنامه‌ریزی حرکت کرد، بلندپرواز یا حتی خوب بود! به این معنا که می‌باید به انبوه مشغله‌ها پایان داد و اجازه داد که جریان زندگی پیرامون ما روان باشد و همسو با خود ما را به حرکت درآورد، درحالی‌که تک‌تک نیازها و خواسته‌های خود را مد نظر قرار می‌دهیم.
Mina
عقاید دیگران کاملاً بر باورهای خودم ارجحیت داشت، حتی زمانی که پای تمایلات و رفتارهای جنسی‌ام به میان آمد. به علاوه خود را در کارم غرق کرده بودم، زیرا مجالی برایم فراهم می‌کرد که بر ناخرسندی کلّی خویش از وضعیت، سرپوش بگذارم. اگر بخواهم به زبان ساده بازگو کنم، نمی‌دانستم که من هم مطرح هستم. فرضم بر این بود که باید به موجودی توسری‌خورده، کم‌دان، عصبی و مضطرب در این دنیا بدل شوم. گمان می‌کردم که باید با سخت کار کردن و تقلاهای غیرمعمول، به بی‌نقص‌ترین، برجسته‌ترین و همه‌چیزتمام «ترین»های ممکنه، مبدل شوم.
Mina

حجم

۳۰۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۷ صفحه

حجم

۳۰۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۷ صفحه

قیمت:
۱۶,۰۰۰
تومان