دانلود و خرید کتاب سیلاب‌های خروشان (دَلی کر) اسماعیل شیخلی ترجمه محمد خلیلی
تصویر جلد کتاب سیلاب‌های خروشان  (دَلی کر)

کتاب سیلاب‌های خروشان (دَلی کر)

معرفی کتاب سیلاب‌های خروشان (دَلی کر)

اسماعیل شیخلی(۱۹۹۶-۱۹۱۹)، نویسنده اهل جمهوری آذربایجان است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «سلاطین دست به سینه به تیرک ایوان تکیه داده بود و در حالی که به باران سیل‌آسای بهاری چشم دوخته بود، در افکار خویش غوطه می‌خورد. شامخال به خانه بازنگشته بود. هیچ کس نمی‌دانست که کجا رفته است. سلاطین در این چند روزه، هم از ترس پدر و هم از ترس وراجی و پشت هم‌اندازی زنان روستا، از خانه بیرون نرفت. مادرش هم از جا تکان نمی‌خورد. خانه مثل آسیابِ از کارمانده و بی‌آب، سوت و کور بود. جهاندار تصمیم گرفته بود که خانواده خود را به آنسوی کر، به یورت بفرستد؛ امّا زرنگار در پاسخ او گفته بود: اهه، هر وقت پشت گوشت را دیدی، این را هم می‌بینی، می‌خواهی ما را از سرت وا کنی و با ملک در خانه تنها بمانی؟ نخیر، نمی‌توانی! جهاندار با اینکه خشم گلویش را فشرده بود، بی‌هیچ عکس‌العملی از خانه بیرون رفته بود. سلاطین احساس می‌کرد که پدرش در ناراحتی بسر می‌برد و از عملی که انجام داده، پشیمان است. امّا روغنِ ریخته را نمی‌تواند جمع کند! ملک نیز در وضع بدی قرار گرفته بود. او فردای آن روزِ پر هیاهو! به اتاق زرنگار رفت. قبل از ورود به اتاق، سلاطین او را دید که پاکشان و ترسان، همانند کسی که به سوی مرگ می‌رود، به سوی اتاق مادرش به راه افتاده است. تمام پیکر ملک به لرزه افتاده بود. مثل کسی بود که تازه از بستر بیماری برخاسته باشد. سلاطین از هراس اینکه مبادا آنان دوباره درگیر شوند، در پی ملک وارد اتاق شد. زرنگار تا هووی خود را دید از جا جهید و نشست و مثل پلنگی که به ناگهان محاصره شده باشد، برای هجوم آماده شد. ملک پرّه‌های لرزان بینی، نوسان قفسه سینه و مردمک گردان چشم‌های زرنگار را مشاهده کرد، امّا هیچ نگفت و دو سه گام دیگر پیش رفت و در برابر زرنگار ایستاد. پس از لحظه‌ای سکوت، سلاطین غرّش آرام مادرش را شنید: ـ سرت را بالا بگیر!»
ali asadi
۱۳۹۸/۰۹/۱۹

عاااااالی جذابترین رمانی که تا حالا خوندم

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۱۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۵۴۲ صفحه

حجم

۵۱۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۵۴۲ صفحه

قیمت:
۱۲۱,۰۰۰
تومان