کتاب بدرود دوست من
معرفی کتاب بدرود دوست من
کتاب بدرود دوست من اثر احسان لامع، مجموعهای از اشعار شاعران بزرگ جهان و شعر شاعرانی است که جام مرگ را سر کشیدند! این کتاب زندگینامه شاعران را نیز در بردارد.
درباره کتاب بدرود دوست من
احسان لامع در کتاب بدرود دوست من، مجموعهای از زیباترین اشعار را از میان آثار منتخب بزرگترین شاعران جهان انتخاب کرده است. شاعرانی که دیگر در کنار ما نیستند اما کلماتشان، زنده و جاودانه است و صدایشان هنوز خاموش نشده است. او در این کتاب به معرفی و ارائه زندگینامه شاعران پرداخته است. از آثار و فعالیتهای آنان در طول دوران حیاتشان صحبت کرده است و نمونههایی از اشعارشان را نیز آورده است.
کتاب بدرود دوست من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن شعر شاعران جهان لذت میبرید، کتاب بدرود دوست من لذتی عمیق را به شما هدیه میکند.
بخشی از کتاب بدرود دوست من
توماس چاترتون که او را اولین شاعر رمانتیک انگلیسی میدانند، در ۲۰ نوامبر ۱۷۵۲ در برستون انگلیس به دنیا آمد. در دوران کودکی اش کاملا بی استعداد مینمود و حتی تا شش سالگی به دیدە یک خنگ او را نگاه میکردند؛ چون چیزی در مغزش فرو نمیرفت، چیزی یاد نمیگرفت، با همتاهای خود بازی نمیکرد و بیش تر وقتها لب به سخن باز نمیکرد. تا این که در کلاس اول به دلیل این که شاگرد بسیار کودنی بود از مدرسه اخراج شد.
اما یک سال بعد، وضع به کلی برگشت و توماس در سن هفت سالگی دچار تحول عجیبی شد. داستان از این قرار است که روزی مادرش تکه کاغذهایی از اوراق موسیقی را پاره میکرده است __ و آن طور که مادرش میگوید __ او ناگهان شیفتە حروف بزرگ و درخشان شده و علاقه اش تحریک میشود.
مادرش از این فرصت استفاده میکند و با خواندن آن نسخهها به او آموزش میدهد. اگر این حکایت درست باشد، نشان میدهد که توماس علاقهای ذاتی به هنر قرون وسطایی داشته است و این اطرافیانش بودهاند که نتوانسته بودند استعداد او را کشف کنند.
وقتی ده ساله شد، سرودن شعر را آغاز کرد. ابتدا شعرهای مذهبی سرود، اما به زودی به قالب طنز روی آورد. در سال ۱۷۶۷ ،مدرسه را ترک کرد و پیش جان لامربت، وکالت را آموخت. این اولین گام او برای ورود به عرصە تجارت بود؛ عرصهای که تقریبا به همان اندازە مدرسە هاسپیتال ظالمانه بود. در آن زمان بریستول شهری پرجمعیت و صنعتی بود که خیابان ها و ساختمانهایش اثری از دوران قرون وسطی نداشت؛ درواقع دنیای مدرن در آن جا شکل گرفته بود.
پسری تنومند بود کلین جوان
محروم از لذت آرمیدن با کسی
حکایت خویش بیهوده گفت
بر زن چشم سیاهی
آه، از چه روی شبان فریاد می زد
گریان آیا تنها منم که از تبسمهایت
محرومم؟ بیهوده حکایت میکنم
داستانم را بر زن چشم سیاه
کلین صادق بگفت، زن خندان
تو آتشت را تنها با ناله شعلهور میکنی
دیگران حکایت خویش را با آه رسمی دهند
بر این زن سیاه چشم.
او بفهمید و راه خویش بگرفت
حجم
۵۰۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۴ صفحه
حجم
۵۰۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۴ صفحه