
کتاب سوگ سودابه
معرفی کتاب سوگ سودابه
کتاب سوگ سودابه نوشتهی امیرحسین مصلی، مجموعهای از داستانهای کوتاه است که توسط انتشارات گیوا بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این کتاب با نگاهی تیزبین و بیپرده به زندگی روزمره، روابط خانوادگی، بحرانهای اجتماعی و روانی و تجربههای تلخ و شیرین انسان معاصر میپردازد. داستانها در فضایی واقعگرا و گاه تلخ روایت میشوند و شخصیتهایی را به تصویر میکشند که درگیر مسائل پیچیدهای چون افسردگی، فقر، خشونت، مهاجرت، تبعیض و بحران هویت هستند. روایتها اغلب با زبانی صریح و طنزی تلخ همراهاند و از زاویههای دید متنوعی بهره میبرند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سوگ سودابه
سوگ سودابه مجموعهای از داستانهای کوتاه است که امیرحسین مصلی در آن با رویکردی واقعگرایانه و گاه انتقادی، به لایههای پنهان و آشکار زندگی ایرانیان امروز سرک میکشد. کتاب در قالب داستانهایی مستقل اما همسو، به موضوعاتی چون افسردگی، فروپاشی خانواده، فقر، مهاجرت، خشونت خانگی، بحرانهای اجتماعی و روانی و تجربههای زنان و مردان در جامعهی معاصر میپردازد. هر داستان با زاویهی دید و لحن خاص خود، بخشی از واقعیتهای تلخ و گاه طنزآمیز زندگی را بازتاب میدهد. نویسنده در روایتها از عناصر بومی، زبان محاوره و جزئیات ملموس زندگی روزمره بهره گرفته است تا فضای داستانها را به واقعیت نزدیکتر کند. ساختار کتاب به گونهای است که هر داستان بهتنهایی قابل خواندن است، اما در مجموع تصویری چندلایه و متنوع از جامعه و انسان معاصر ارائه میدهد. سوگ سودابه با تمرکز بر تجربههای زنان و مردان، بهویژه زنان، تلاش کرده است صداهای خاموش و رنجهای پنهان را به تصویر بکشد و از خلال روایتهای شخصی، به مسائل جمعی و اجتماعی بپردازد.
خلاصه داستان سوگ سودابه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! کتاب با داستانهایی آغاز میشود که شخصیتهای اصلی آنها اغلب با بحرانهای روانی و اجتماعی دستوپنجه نرم میکنند. در داستان ابتدایی، راوی با طنزی تلخ از تجربهی افسردگی و بیخوابیهای شبانهاش میگوید و روابط پیچیدهی خانوادگی و خاطرات تلخ گذشته را مرور میکند. داستان «سوگ سودابه» به زندگی زنی میپردازد که درگیر سنتها و خشونتهای خانوادگی است و سرنوشتش با آتش و سوختن گره میخورد. در داستانهای دیگر، با شخصیتهایی روبهرو میشویم که هر یک در موقعیتی بحرانی قرار دارند: زنی که برای درمان فرزندش ناچار به فداکاریهای بزرگ میشود، مردی که در زندان با مرگ و خودکشی همبندش مواجه میشود، دختری که در ایستگاه مترو با خاطرات و زخمهای جسمی و روحیاش روبهروست و ... برخی داستانها با زاویهی دید دانای کل یا راوی اولشخص روایت میشوند و گاه روایت بهسمت طنز سیاه یا نقد اجتماعی میرود. موضوعاتی چون فساد، تبعیض، سرکوب، مهاجرت، فقر و بحران هویت در بستر روایتهای روزمره و گاه سوررئال بازتاب یافتهاند. داستانها اغلب پایانی باز دارند و مخاطب را با پرسشها و تردیدهای اخلاقی و انسانی تنها میگذارند. در مجموع، کتاب تصویری چندوجهی از جامعهی امروز ایران و انسانهایی ارائه میدهد که در کشاکش امید و ناامیدی، رنج و مقاومت، زیستن را تجربه میکنند.
چرا باید کتاب سوگ سودابه را بخوانیم؟
سوگ سودابه با روایتهایی صریح و بیپرده، تجربههای زیستهی انسان معاصر را به تصویر میکشد و به مسائلی میپردازد که کمتر در ادبیات رسمی مجال بروز مییابند. این کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون افسردگی، خشونت خانگی، فقر، بحران هویت و سرکوب اجتماعی، فرصتی برای مواجههی بیواسطه با واقعیتهای تلخ و پیچیدهی جامعه فراهم میکند. لحن طنزآمیز و گاه تلخ، روایتهای چندصدایی و پرداخت جزئیات زندگی روزمره، از ویژگیهای شاخص این مجموعه است. خواندن این کتاب میتواند به درک عمیقتر از وضعیت روانی و اجتماعی افراد در جامعهی امروز کمک کند و نگاه تازهای به تجربههای زنان و مردان در بستر تحولات اجتماعی و فردی ارائه دهد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای اجتماعی، کسانی که دغدغهی مسائل روانی، بحرانهای خانوادگی، فقر، مهاجرت و تجربههای زنان را دارند، دانشجویان و پژوهشگران علوم اجتماعی و علاقهمندان به روایتهای واقعگرایانه و انتقادی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب سوگ سودابه
«وقتی فهمیدم افسردگی هم بیماری است در یک روز سرد پاییزی، حولوحوش ساعت پنج عصر، همچون نوجوان سربههوای سریال «دایی جان ناپلئون» که در یک روز گرم تابستان، حدود ساعت سهوربع کم بعدازظهر فهمید که عاشق شده، منِ خانهخراب هم توی مطب دکتر اسماعیلی فهمیدم افسرده شدهام! خیلیها قبول ندارند افسردگی بیماری است، مثل آقاجانم که میگفت: «این قرتیبازیها دیگر چیست؟ بیماری یعنی سرطان! یعنی سکتهٔ قلبی!». راستش را بخواهید وقتی پسر وسطی عمهخانم با چند قرص خواب خودکشی کرد، من هم همینطور فکر میکردم؛ میگفتم، با آنهمه مال و مِکنت، دیگر چه مرگش بود؟ حتماً به قول آقاجان «کاه و یونجهاش زیادی کرده پسرهٔ جُعلق!». اما حالا دکتر اسماعیلی نشسته روبهرویم و میگوید بیماریات چیزی نیست جز افسردگی! - حالا باید چهکار کنم؟ چیزی نمیگوید؛ سرش را مثل گاو تکان میدهد و چیزهایی توی دفترچه بیمهام مینویسد. دستخطش مثل بقیهٔ دکترها خرچنگقورباغه نیست! منشی مطب، با یک لیوان سرامیکی و یک تکه کیک شکلاتی توی بشقاب، به اتاق میآید؛ بوی قهوه عقل از سرم میپراند، روده بزرگم میغرد و روده کوچک باد معده را پایین میدهد! یادم میافتد نه صبحانه خوردهام و نه نهار. باد معده را کنترل میکنم و آبدهانم را قورت میدهم. - دکتر چه چیزی برای من تجویز کردی؟ من نمیتوانم قرص خواب بخورم ها! - هنوز هم که زیاد سؤال میکنی پسر جان!»
حجم
۴۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۴۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه