دانلود و خرید کتاب در پایتخت فراموشی محمدحسین جعفریان
تصویر جلد کتاب در پایتخت فراموشی

کتاب در پایتخت فراموشی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۲۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب در پایتخت فراموشی

کتاب «در پایتخت فراموشی» خاطرات محمدحسین جعفریان است که در اولین سالگرد احمدشاه مسعود به همراه بهروز افخمی و تعدادی از مقامات افغانی در کشور افغانستان حاضر بوده است. جعفریان در مقدمه این کتاب نوشته است: پیامد ترور مسعود،‌حادثه ۱۱ سپتامبر رخ داد و پس از آن آمریکا به افغانستان حمله کرد آمریکا و هم پیمانانش تومار طالبان را در هم پیچیدند و در کنفرانس بن مقرر شد حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان شود. در شهریور ماه ۱۳۸۱ دولت افغانستان و بنیاد تازه‌تاسیس احمدشاه مسعود نخستین سالگرد شهادت او را در مراسمی باشکوه گرامی داشتند؛ در جایی که تنها چند ماه از استقرار حکومتی جدید در کابل می‌گذشت و این مراسم در سالهای بعد هم ادامه یافت.
محمدمهدی سمیعی فرد
۱۳۹۹/۰۱/۰۴

عاشق افغانستان زبان و فرهنگشان هستم و با خواندن این کتاب دوست داشتم بیشتر آن را بشناسم گرچه کتاب خوبی است ولی بیشتر حول یک بزرگداشت تمرکز شده است و من را سیراب نکرد!

ب. قاسمی
۱۳۹۹/۰۴/۱۲

به جانستان کابلستان امیرخانی نمیرسید. نویسنده چرا اینقد از خودش تعریف کرده بود؟!!! کلا شرح استقبال ملت افغان بود از نویسنده... خیلی کم به افعانستان و فرهنگ و مردمش پرداخته بود

Maryam Kazemi
۱۳۹۹/۰۴/۳۰

۴۰ درصد کتاب تعریف های نویسنده از خودشه ۴۰ درصد دیگه شرح تعریف افغان ها از نویسنده کتابه 😐 ۲۰ درصد هم شرح سفرش برای شرکت در سالگرد شهادت احمد شاه مسعود ب افغانستان پرداخته و در کل چیز خیلی خاصی

- بیشتر
mhghafoori
۱۳۹۴/۰۳/۱۴

کتاب را تا نصفه به زور خاندم، به نظرم آقای جعفریان با این همه تجربه ای ک در مورد افغانستان دارند یک سرگذشتی از حودشان می نوشتند خیلی بهتر بود از شرح یک همایش چند روزه با حضور افخمی.

رشيدحيدري
۱۳۹۴/۰۲/۲۴

ممنون.عالی بود

وحید
۱۳۹۴/۰۱/۲۷

من نثر ایشون رو بسیار دوست دارم...

راهله غفاری
۱۴۰۱/۱۱/۱۴

کتاب سفرنامه بود ولی جوری نوشته شده بود که خواننده رو تشویق میکرد بیشتر درباره احمد شاه مسعود مطلب بخونه در مجموع کتاب قشنگی بود

علیرضا
۱۴۰۱/۰۶/۲۹

نگاهم را به افغانستان بسیار تغییر داد

جلیلی
۱۴۰۰/۰۶/۰۹

سلام ، کتاب بیشتر در مورد تعریف و تمجید نویسنده از خود و دیگران از ایشان بابت ساخت یک فیلم و شعری که سروده اند و کمتر مطلب مفیدی در اختیار خواننده قرار میده.

zahra mostofi
۱۳۹۹/۰۳/۰۷

نوشته ای صادقانه ، قابل باور و دوست داشتنی از کشور و مردم افغانستان در جریان یک سفر برای بزرگداست احمد شاه مسعود. فکر می کنم دلیلش علاقه وافر نویسنده به افغانستان است.

چند جوان محجوب که مهارتهای فیلمسازی را در تهران و اغلب با مساعدت «نادر طالب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زاده» آموخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، حال اینجا خود سرگرم کار تولیدند و از شبکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف در ایران و افغانستان سفارش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرند. امکاناتی اندک دارند و همتی بزرگ. می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویند: محسن مخملباف هم با دخترش، سمیرا در کابل بوده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و به آنها نیز سری زده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. بنا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود من و بهروز افخمی نیز تا آنجا که کاری از ما ساخته است، کمکشان کنیم. در دل یاد نادر طالب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زاده را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنم و به پشتکار و دوراندیشی آرام و به دور از هیاهوی او آفرین می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویم. بذرهای هنری او حالا کیلومترها دورتر از «باغ فردوس» تجریش، در یکی از محلات فقیرنشین کابل، جوانه زده است. زنده باشی نادر!
صدف
دکتر «عبدالسمیع حامد» شاعر خوش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ذوق افغان چه زیبا وصف آن قربانیان و آن جنگها و این رهبران را در یک دوبیتی زیبا آورده است: دو عسگر (= سرباز) مانده در بین دو سنگر دو رهبر خفته در روی دو بستر دو رهبر پشت میز صلح و خندان دو بیرق بر سر گور دو عسگر
ghased ruzan abri
چه آرزوهایی که زیر این آسمان تکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تکه و مدفون شدند.
مصطفی سیدزاده
در سفری که با «رضا برجی» به افغانستان رفته بودم، راهنمای ما به هرکس که می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواست ما را معرفی کند می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفت: ـ ای دوتا مرتکه از اران (=ایران) آمدن. ژورنالیست (=خبرنگار) استند!
علیرضا
میهماندار افغانی هواپیما می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید و از ما می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد صندلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را ترک کرده و به سالن عمومی هواپیما برویم. علت را که می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پرسیم خیلی صادقانه و بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تکلف می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوید: ـ این قسمت از برای میهمانان است. از برای کسانی است که کمتر (= مقداری) شخصیت دارند... و من غش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنم از خنده. به بهروز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویم بلند شو بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شخصیت
علیرضا
یکی از مشکلات جمهوری اسلامی ایران با بزرگواران افغانی، رنگین بودن سیاست ما در قبال آنها بوده است، بدین معنی که بدبختانه طی سالهای متوالی، مسؤولان بزرگوار امور افغانستان در ایران، هزار و یک نوع استراتژی در قبال گروههای افغانی داشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و لذا آنها حتی تا امروز سر در گم مانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند که تهران بالاخره دوست آنهاست یا دشمنشان! هرگز هم به ما از در اعتماد ننگریسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. حق هم دارند!
ۅصـــــاݪ
ما دو باره شهر خوده جور می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنیم. همه افغانها از سرتاسر جهان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیند و کابله آباد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند! و من بلند می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویم؛ انشاءالله! در حالی که در دل به این حرف خودم و او چندان امیدی ندارم. از جنگهای در راه، از تعصبات، از طالبان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسم.
مصطفی سیدزاده
و می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد از داخل هواپیما فیلم بگیرد که طرف هم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زند توی ذوقش: ـ هو بیادر! بسیار ببخش! منع است!
علیرضا
باز هم با صمیمیت و احترام با من مواجه شود و به دیگران معرفی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام کرد؛ جعفریان صاحب، اندیوال (=رفیق) آمر صاحب و جانباز افغانستان است. پای از ای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یا (=ایشان) در مُلک (=مملکت) ما شهید (=مجروح) شده است.
علیرضا

حجم

۱۸۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴۶ صفحه

حجم

۱۸۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴۶ صفحه

قیمت:
۷۳,۰۰۰
۳۶,۵۰۰
۵۰%
تومان