کتاب پانزده زندگی اول هری آگوست
معرفی کتاب پانزده زندگی اول هری آگوست
کتاب پانزده زندگی اول هری آگوست داستانی جذاب از کلر نورث با ترجمه مهرآیین اخوت است. این داستان درباره زندگی هری آگوست است. مردی که باید تلاش کند تا دنیا را از نابودی سریعش نجات دهد.
درباره کتاب پانزده زندگی اول هری آگوست
هری آگوست متولد شد. زندگی کرد و یک روز هم از دنیا رفت. اما دوباره متولد شد. اینبار از تمام گذشته خودش خبر داشت. سازمان کرونوس با او تماس گرفت و هری فهمید تنها کسی نیست که این شرایط را دارد. سازمان مراقب زندگی هری بود و هری بارها و بارها به دنیا آمد. تنها تفاوتی که هری آگوست با بقیه دارد این است که حافظه او ترمیم یا پاک نمیشود. او میتواند همه چیز را به خاطر بیاورد. تمام اطلاعاتی که از زندگیهای قبلی داشته و چیزهای بسیاری دیگر. یکبار که به مرگش در پایان یازدهمین زندگیاش نزدیک میشود دختری سر میرسد و پیغامی برای هری میآورد.
دنیا در حال نابود شدن است. همه چیز با سرعتی باورنکردنی نابود میشود و از بین میرود و تنها کسی که میتواند این پیغام را به سازمان برساند، هری است. او وظیفه دیگری هم دارد. باید تلاش کند تا دنیا را از نابودی نجات دهد.
کتاب پانزده زندگی اول هری آگوست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از مطالعه رمانهای علمی تخیلی لذت میبرید، خواندن کتاب پانزده زندگی اول هری آگوست لذتی عمیق به شما هدیه میدهد.
بخشی از کتاب پانزده زندگی اول هری آگوست
او لباسِ مدرسه آبیِ روشن پوشیده بود با کلاهِ نمد فرانسوی. از پهلو روی تختم نشست و پاهایش را آویزان کرد و به چشمهایم خیره شد. به دستگاهِ نوارِ قلب که به سینهام وصل بود و خودم آژیرش را خاموش کرده بودم نگاه کرد و نبضم را گرفت و گفت: «یککم دیرتر رسیده بودم مرده بودی، دکتر آگوست.»
زبانِ آلمانیاش را با لهجه برلینیِ رسمی حرف میزد، اما به هر کدام از زبانهای جهان که با من صحبت میکرد کارش کماکان محترمانه قلمداد میشد. پشتِ پای چپش را خاراند؛ معلوم بود بارانِ بیرون باعث شده جورابهای ساقبلندِ سفیدش نمناک شود و پایش را اذیت کند. موقعِ خاراندن گفت: «باید یک پیغامی به زمانِ گذشته بفرستم. اگر البته بشه گفت که زمان اهمیتی داره. الان که بالاخره میمیری، ازت میخوام این پیغام رو به باشگاههای خاستگاهت برسونی؛ همونطور که پیغام از آینده به من رسیده.»
خواستم چیزی بگویم، اما کلمات توی دهانم نمیچرخید و در هم میآمیخت. چیزی نگفتم.
گفت: «دنیا به آخر میرسه. پیغام از کودک به بالغ و از کودک به بالغ رسیده و از نسلهایی که هزاران سال در زمان جلوتر هستند به عقب اومده. دنیا به پایان میرسه و ما هم نمیتونیم مانعش بشیم. در نتیجه، حالا همهچیز به تو بستگی داره.»
متوجه شدم زبانِ تایلندی تنها زبانی بود که به شکلی منسجم بر زبانم جاری میشد و تنها کلمهای که انگار توانست بر زبانم بیاید این بود که چرا؟
بلافاصله اضافه کردم نه اینکه چرا دنیا به آخر میرسد.
اصلاً چرا این مسأله اهمیت دارد؟
لبخند زد؛ لازم نبود بگوید که منظورم را فهمیده است. به جلو خم شد و در گوشم زمزمه کرد: «دنیا به آخر میرسه؛ مثلِ همیشه. اما سریعتر از قبل.»
این آغازِ پایان بود.
حجم
۴۶۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۵۶۲ صفحه
حجم
۴۶۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۵۶۲ صفحه
نظرات کاربران
با هری آگوست بارها و بارها در قرن بیستم زندگی میکنین ولی این کار هیچوقت تکراری نمیشه چون هربار سراغ یه ماجراجویی میره طوریکه تو طول کتاب تقریبا اکثر اتفاقات مهم قرن بیستم رو به چشم میبینیم. ولی این رو
کتاب عالیه ولی طاقچه ناقص گذاشته. دو فصلش کمه. باید 82 فصل باشه ولی 80 فصله. پایانش هم به همین دلیل گنگ و ناقصه و با پایان اصلی فرق داره.
این کتاب را در طاقچه نخواندم و از کیفیت نسخه دیجیتالی بی اطلاعم اما داستان بسیار جذاب و گیرا و به یادماندنی است. به کتابخوان واقعی حتما توصیه میکنم
در یک جمله: این کتاب بینظیره حتما بخونید
فوق العاده بود *_* داستان در مورد مردیه که هر بار میمیره، دوباره متولد میشه و از ابتدا همون زندگی قبلی رو زندگی میکنه (تناسخ)، با این تفاوت که به این قضیه آگاهه و خاطرات همه زندگیهای قبلش رو به همراه
بسیار زیبا و خاص. کتابی که بعد از اتمام مطالعه هم ذهن شما رو درگیر میکنه همچنان
فوق العاده بود🪷 دیالوگ ها و توضیح های علمی ، نوع دوستی هری با وینسنت. قسمت دوم کتاب به شدت گیرا و جذاب خواننده رو با خود همراه میکنه، بارها و بارها صفحات آخر این کتاب رو خوندم، هیچ مقدار از
این کتاب داستانی هیجان انگیز و خلاقانه ای داره. کشش داستان زیاد هست و شما رو تا به آخر با خودش میکشه. ترجمه هم خوب و روان هست. ولی چیزی که برام جالب بود، به نظر من شاید نویسنده در
کتاب خوبی بود پایان قشنگی هم داشت
من این کتاب رو از تاقچه خوندم. آخرش برام نامفهوم بود. آیا داستان تمام شد؟ آیا قرار دنباله ای بر اون نوشته بشه؟ کتاب خیلی خوبیه ولی آخرش برام گنگ بود! داستان در اوج به نظرم سکته زد.