دانلود و خرید کتاب ضیافت افلاطون ترجمه محمدعلی فروغی | کتاب کوله پشتی
تصویر جلد کتاب ضیافت

کتاب ضیافت

معرفی کتاب ضیافت

کتاب ضیافت افلاطون، یا سخن در خصوص عشق رساله‌ای زیبا و خواندنی از افلاطون است که به نوعی زادگاه عشق افلاطونی نیز به حساب می‌آید. ضیافت افلاطون را محمدعلی فروغی به فارسی برگردانده است.

درباره‌ کتاب ضیافت افلاطون

ضیافت افلاطون، روایت داستانی زیبایی از تعریف افلاطون از عشق است. عشق افلاطونی که در حقیقت به عشق افسانه‌ای و اسطوره‌ای و فراتر از جنبه‌های ظاهری اشاره دارد، برگرفته از همین ضیافت افلاطون است. ماجرای کتاب ضیافت افلاطون میان تعدادی از ادیبان آتن اتفاق می‌افتد. آنان در یک مهمانی دور هم جمع شده‌اند. میهمانان این ضیافت فایدروس، پاوسانیاس از اعضای گارد سلطنتی، اروکسیماخوس پزشک، آریستوفانس، آگاتون شاعر و سقراط فیلسوف هستند. در این ضیافت، میهمانان تصمیم می‌گیرند که برخلاف رسم ضیافت‌های دیگر، در آن مهمانی شراب کمتری بنوشند. اما در عوض آن هر کدام سخنی درباره‌ی عشق بگویند....

خواندن کتاب ضیافت افلاطون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر دوست دارید درباره‌ی عشق افلاطونی بدانید و با نظر افلاطون درباره‌ی عشق آشنا شوید، کتاب ضیافت افلاطون را انتخاب کنید. کتاب ضیافت افلاطون برای دوست‌داران فلسفه نیز کتابی جذاب و شنیدنی محسوب می‌شود. گفتنی است کتاب ضیافت افلاطون با ترجمه محمدابراهیمی امینی‌فرد و با پیش‌گفتار محمدعلی فروغی نیز منتشر شده است. 

درباره‌ افلاطون

افلاطون، فیلسوف بزرگ آتنی در عصر کلاسیک یونان است. افلاطون، شاگرد سقراط و استاد ارسطو بوده است. نام واقعی او را آریستوکلس می‌دانند و فرض بر این است که به‌خاطر هیکل درشت و تنومندی که دارد، نامش را افلاطون گذاشته‌اند. افلاطون دو نظریه‌ی مهم فلسفی دارد: نظریه‌ی مثل و نظریه فیلسوف شاه. او همچنین یک مکتب فلسفی در آتن ایجاد کرد که به نام آکادمی مشهور است.

بخشی از کتاب ضیافت افلاطون

دیروز هنگامی که از فادرون به شهر خود باز می‌گشتم، در راه یکی از رفقایم به ناام گراگون که من را از پشت‌سر دیده بود، از دور به شوخی صدایم کرد و مرا نزد خود خواند. پس من ایستادم تا او رسید و گفت: از فادرون، آیا ممکن است لحظه‌ای ایستاده و از گفتگوهایی که درباره‌ی عشق از خانه‌ی آگاتون و با حضور سقراط و چند نفر دیگر انجام شد، برایم تعریف کرده و مرا از آن آگاه سازی؟ من بسیار مشتاقم که حرف‌هایی را که درباره‌ی عشق گفته شده، بشنوم. زیرا رفیق من فونیک پسر فیلیپوس، از آن باخبر بوده و به من اظهار داشت و گفت که تو می‌توانی آن داستان را واضح و به‌طور مشروح، بازگویی. پس لطف خود را از من دریغ مدار و شرح آن ماجرا را برایم حکایت کن چرا که من تو را در نقل اخبار دوستانت، راستگو یافته‌ام. اما به جان من بگو بدانم که آیا تو، خودت هم در آن مهمانی حضور داشتی؟ و آیا آن گفتگوها را به گوش خود شنیدی یا از زبان دیگری؟

در جوابش گفتم: هر آنکس که این خبر را به تو داده روشن و واضح سخن نگفته است...

نسترن
۱۴۰۰/۱۰/۱۴

ابتدای کتاب تا نیمه ها در مورد افلاطون و نقد آثارش بود ،افلاطون خیلی از کتاب هاشو به شیوه استادش سقراط یعنی بر پایه بحث و مناظره نوشته و تا زمان شاگردش ارسطو ادامه یافته کتاب قشنگیه ولی برای اینکه از

- بیشتر
شهرزاد مجدی
۱۴۰۱/۰۵/۱۸

ضیافت | افلاطون / ترجمه‌ی محمدعلی فروغی، یک گفتمان دوستانه و عمیق فلسفی درباره‌ی عشق است، که به صراحت از آن صحبت می‌کند. گفت‌وگوها بسیار بی‌پرده و صادقانه‌ هستند، تصور کنید پدری مهربان راز هستی عشق را برای فرزندانش بر

- بیشتر
M khataei
۱۴۰۰/۰۶/۳۰

جالب و البته در مواردی فهم مطلب سخت میشه. تفاوت چندانی هم بین ترجمهٔ این نشر و نشر جامی نیست.

شهاب
۱۴۰۲/۱۰/۱۵

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر/یادگاری که در این گنبد دوار بماند. 💐 روح پدرم شاد که فرمود به استاد: فرزند مرا درس به جز عشق میاموز 💐 راه نجات بشر امروز فقط یه چیز است و بس : عشق 💐 عاشق باشید

- بیشتر
موژان
۱۴۰۲/۰۱/۲۷

اگه فلسفی خون حرفه ای نیستید نخونید چون فهمش سخته، گیج کنندس و خستتون میکنه،.. برای من این کتاب تو این سطح مناسب نبود! برای همین نمیشه نظر داد کتاب خوب یا بدیه..

پویا یوزباشی
۱۴۰۲/۰۵/۰۵

باعث میشه آدم با یک دیدگاه دیگه ای هم به مسله عشق نگاه کنه. این کتاب دیدگاه آدمو نسبت به عشق و چیستی عشق تغییر میده

کاربر ۳۲۴۸۸۸۷
۱۴۰۲/۰۴/۱۲

نتونستم گوش کنم حیف شد

Martha'e Dark
۱۴۰۱/۰۹/۱۴

برای تموم کردن این کتاب سرازپا نمی‌شناختم و شیفته ی این ضیافتی شدم که هرلحظه‌اش از ساعتها بودن در مکتب و کلاس درس به من چیزهای بیشتری یاد داد! با چیزهایی جدیدی آشنا میشید و از اون حس و حال اون

- بیشتر
Erfan
۱۴۰۱/۰۷/۰۸

متاسفانه متن رو تغییر دادن نمی دونم تا چه حد ولی حتی بعد از ترجمه و چاپ اول تو تاقچه متن تغییر کرده مثلا موسس سلطنت ایران شده بنیان گذار امپراطوری هخامنشی :|

Ghazal Hashemi
۱۴۰۱/۰۵/۰۱

کتاب خوبیه،ادم با خدای برق و اب و گاز هم اشنا میشه،چقدر عاشق سقراط شدم😍 ولی این یونانی هاشاهد بازیاشون 🤦🏾‍♀️🤦🏾‍♀️😶...

آموزگار خوب آن است که شاگرد را به راهی هدایت کند که او خود بتواند کشف حقایق کند. دربارهٔ آثار کتبی خوب نیز همین سخن را می‌توان گفت. یعنی عبارت آن نیست که مستقیماً خواندنش چیزی به خواننده بیاموزد، بلکه آن است که فکر خواننده را بیدار و متنبه کند و چون فکر به کار افتاد بسا حقایق را خود کشف می‌نماید. نوشته‌هایی که این خاصیت را داشته باشد فراوان نیست. آثار افلاطون این ویژگی را به کمال داراست.
Hashem Fardinnezhad
عاشقی که با تنِ بشری، و نه با نفس انسانی عشق می‌ورزد، او را نه قدر و قیمتی هست و، نه عشق او را دوام و ثباتی
فاطمه
باور درستی که نتواند منطق خود را اثبات کند، دانایی نیست.
𝐍𝐨𝐜𝐭𝐮𝐫𝐧𝐞
آگاثون گفت: سقراط من نمی‌توانم تو را اقناع کنم. سقراط پاسخ داد: تو حقیقت را نمی‌توانی اقناع کنی، اما سقراط را چرا.
𝐍𝐨𝐜𝐭𝐮𝐫𝐧𝐞
کتاب چیزی است جامد و بی‌جان که محتویات خود را نمی‌تواند توضیح دهد و با مقتضای حال مناسبت دهد و مطابق فهم خواننده سخن بگوید؛ از این‌رو سوءبرداشت بسیار ممکن است پیش آید و فایدهٔ خواندن کتاب کم باشد. بنابراین تعلیمات سقراط تماماً شفاهی بوده، آن هم نه به‌صورت تدریس و نطق و خطابه؛ بل به‌صورت مباحثه و مجادله.
فاطمه
گفت که عشق نه زیبا است، و نه نیکو. از او پرسیدم که تو ای دیوتیما! آیا گمان می‌کنی که عشق بدی و زشتی است؟ گفت: خاموش! مگر آنچه را که زیبا نیست باید زشت باشد؟ مگر نمی‌دانی که میان دانایی و نادانی فاصله‌ای وجود دارد؟ گفتم: آن فاصله کدام است؟ گفت: باور درستی که نتواند منطق خود را اثبات کند، دانایی نیست. اما چون شناخت به حقیقت است، نادانی هم نیست و این فاصلهٔ میان دانایی و نادانی است.
𝐬𝐚𝐫𝐢𝐧𝐚𝐲
در جایی از قول سقراط می‌گوید: «هیچ‌کس حق ندارد راضی شود که در گمراهی و نادانی بماند، و نیز کسی نباید حقیقت را پنهان کند.»
Alireza Yoonesi
حکیم گفت: به سعادت کسی پس از مرگ نمی‌توان حکم کرد.
0014
هسیود چنین می‌گوید: «هرج‌ومرج عالم هستی را فرا گرفته بود، تا اینکه زمین آفریده شد، زمین مرکز ثقل اشیاء گردید. و پس از آن عشق پدید آمد. پس زمین و عشق بودند که جانشین هرج‌ومرج و بی‌شکلی آغازین هستی شدند.»
رئوف
کسی که بخواهد راه عشق را درست بپیماید، باید در دورانِ جوانی به زیبارویی دل بندد. و اگر راهبرش راه را درست به او نشان داده باشد، فقط دل به یک زیباروی می‌بندد و این دلبستگی، اندیشهٔ خوب و زیبا در او پدید می‌آورد. وقتی که چنین شد، آن‌گاه پی خواهد برد که زیبایی یک بدن همانند زیبایی بدن‌های دیگر است؛ از این‌رو به‌طور کلی دلباختهٔ تنها یک بدن می‌گردد.
niloufar.dh
پس بگذارید بر لطافت عشق هم دلایلی از این نوع بیان نمایم، چرا که عشق، بر زمین سفت گام نمی‌گذارد، و سر آدمیان هم زیاده نرم نیست که پای بر آن بگذارد، اما پا بر دل و جان آدمیان می‌گذارد که لطیف‌ترین جایگاه است.
پویا یوزباشی
اروس از پدر و مادر خود ارث می‌برد. میراث او از مادر این است که همیشه تهی‌دست بماند و از لطافت و زیبایی هم بی‌نصیب باشد. و این درست برخلاف آن چیزی است که بسیاری می‌پندارند. او نیز خشن است و رنگ‌پریده، نه کفش به پا دارد و نه برای آرمیدن مسکن و مأوایی. بر روی زمین عریان زیر آسمان می‌خوابد. گاه در کوی و بَرزن و یا در رواق‌خانه‌ها شب را به روز می‌رساند و همانند مادرش بینوا و تهی‌دست است. اما از طرف دیگر، همانند پدرش شکارگر زبردستی است که با نهایتِ دلیری و نشاط در جست‌وجوی خوبی و زیبایی است، و هر لحظه چارهٔ تازه‌ای می‌اندیشد، و هر روز از راه دیگری وارد می‌شود و لحظه‌ای از جست‌وجوی دانش و معرفت بازنمی‌ایستد، و درعین‌حال نیز جادوگری زبردست و حیله‌گر است.
niloufar.dh
طبیعت فانی و میرای موجودات زنده باعث می‌شود که آن‌ها برای خود جاودانگی و نامیرایی پدید آورند. در جانوران تنها راه همان تولیدمثل است که سبب بقای آن‌ها می‌شود. با تولیدمثل، موجود زنده به‌جای موجود پیر و رو به زوال، از خویش نوزاد تازه‌ای را به‌جا می‌گذارد.
نسترن
از لحاظ دانش و شناخت نیز ما هرگز به حال پایدار خود باقی نمی‌مانیم. هنگامی که گمان می‌کنیم دربارهٔ یک موضوع به فکر فرو می‌رویم، در همان لحظه آگاهیم که شناخت ما از بین رفته است؛ زیرا فراموشی در واقع از بین رفتن شناسایی است و از راه یادآوری، شناخت تازه‌ای به‌جای آنکه از بین رفته است، در ما ایجاد می‌شود؛ به‌نحوی که به‌نظرمان چنان می‌رسد که این شناسایی جدید همان شناسایی گذشته است.
فاطمه
پی بردیم عشق خواستار زیبایی است و از آن بهره‌مند نیست، در نتیجه به خیر و نیکی هم نیازمند است و بالطبع فاقد آن است. پس چگونه زیبا و نیک تواند بود؟
کِــــلارآ
چرا که عشق موجودی است زیبا و، چون عاشق با معشوقِ خود بر نقطهٔ شناسایی همدیگر رسیدند آنجا می‌تواند که عاشق بر فرهنگ و فضایل معشوق خود افزوده و او را به کسبِ کمال خویش یاوری‌ها کند، و معشوق جویای بینش و پویای راه دانش گردد، و دل به عاشق خود سپارد. بر فرض هم که در دعوی محبت از او فریب خورده و از این معامله سود و صلاحی به‌دست نیاورد، باز هم در خصوص این مورد جای پشیمانی و شرمساری نیست. هرچند در سایر موارد چون فریفته شویم یا به مطلوب خود نرسیم، شرمنده خواهیم شد.
کِــــلارآ
و عاشق و معشوق هم باید یکدیگر را بیازمایند و بسنجند که در کدام نوعِ عشقند. به همین دلیل اگر معشوقی زود رام گردد زشت می‌نماید و پیوند عشقش چندان شرافتی ندارد؛ زیرا او باید زمان کافی داشته باشد تا عاشق را تمام و کمال بیازماید. همچنین زشت و ناپسند است، اگر جوانی برای ثروت و یا به‌علت زورگویی افراد ذی‌نفوذ خود را تسلیم عشق نماید؛ یعنی تاب و توان مقاومت در برابر زورگویان صاحب‌نفوذ را نیاورده و تسلیم آن‌ها شود، تا او را به ثروت و یا جاه و مقام اجتماعی برساند. چه هیچ‌کدام از این چیزها ماندگار و جاوید نخواهد ماند.
کِــــلارآ
«هیچ‌کس حق ندارد راضی شود که در گمراهی و نادانی بماند، و نیز کسی نباید حقیقت را پنهان کند.»
Martha'e Dark

حجم

۱۲۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱۲۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۹,۶۰۰
۳۰%
تومان