
کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
معرفی کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد داستانی از پائولو کوئیلو درباره دختری ۲۴ ساله، اهل اسلوونی است که با وجود داشتن زندگی نرمال تصمیم به خودکشی میگیرد.
درباره کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
ورونیکا دختری است که هرچه میخواهد، دارد. تفریحات خوب و دلخواه، بیرون رفتن با دوستان، ملاقات با جوانهای جذاب و خیلی چیزهای دیگر اما او آدم شادی نیست و در زندگیاش احساس خلاء میکند برای همین در یک روز از ماه نوامبر سال ۱۹۹۷ تصمیم میگیرد با خوردن قرص به زندگیاش پایان دهد؛ اما موفق نمیشود. دکتر در بیمارستان به او میگوید که مرگ تا چند روز دیگر قطعا به سراغش خواهد آمد. این موضوع یعنی آگاهی از مرگ و یک هفته سرگردانی میان مرگ و زندگی در نهایت ورونیکا را متحول و به زندگی مشتاق میکند.
ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد» یکی از آثار سهگانه کوئیلو است. کتابهایی که او در آنها به زندگی یک هفته از انسانهای معمولی پرداخته است. انسانهایی معمولی که هرکدامشان ناگهان با یک مفهموم کلیدی و بزرگ مانند عشق، مرگ و قدرت روبهرو می شوند.کوئیلو در این سهگانه میخواهد بگوید چه درون انسان و چه در جوامع بزرگ، تغییرات به یکباره رخ می دهند درست زمانی که اصلا انتظارش را نداریمو زندگی مثل یک مبارزه است تا شهامت و قدرت و وجود انسان را بیازماید. زندگی به عقب برنمیگردد و یک هفته هم زمان زیادی است تا در برابر سرنوشتمان تصمیم درست بگیریم. دو اثر دیگر این سهگانه «کنار رود پیدرا نشستم و گریستم» و «شیطان دوشیزه پریم» هستند. کوئیلو در «ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد» داستانی شگفتانگیز از رویارویی با مرگ میگوید؛ تجربهای حتمی و اجتنابناپذیر در زندگی هر موجود فانی.
کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر داستانهای لطیف انسانی با تم عرفانی و با موضوع تحول انسان را دوست دارید حتما از خواندن این داستان زیبا لذت خواهید برد.
درباره پائولو کوئیلو
پائولو کوئیلو متولد ۲۴ آگوست ۱۹۴۷، نویسنده و شاعر برزیلی است. پائولو از نوجوانی علاقه داشت که نویسنده شود. اما خانوادهاش او را به دانشکده حقوق فرستادند. ولی پائولوی جوان و سرکش، سفری طولانی و «هیپیوار» را در آمریکای جنوبی و شمال آفریقا و اروپا آغاز کرد و به مواد مخدر روی آورد. زمانی که به برزیل بازگشت در دهه ۱۹۶۰ میلادی، به عنوان ترانهسرا برای چند خواننده لاتینزبان فعالیت میکرد. در سال ۱۹۷۴، حکومت نظامی حاکم برزیل، او را به سبب ترانههایش بازداشت کرد.
در دهه ۱۹۸۰، او به طور تمام وقت به نویسندگی روی آورد و این زمانی بود که کوئیلواز آن به عنوان نوعی بیداری درونی یاد میکند. پس از چند رمان اول او که تجربه ناموفقی بودند، کتاب کمیاگر را نوشت. کیمیاگر تبدیل به یکی از کتابهای پرفروش شد. این کتاب تاکنون ۸۳ میلیون نسخه فروش داشته و به ۸۱ زبان گوناگون ترجمه شده است. این میزان فروش، رکورد گینس را نیز به دست آورده است.
کوئیلو یکی از موفقترین نویسندگان موثر جهان است و نزدیک به ۲۱۰ میلیون نسخه از کتابهایش در بیش از ۱۷۰ کشور جهان به فروش رفته است. او در شبکههای اجتماعی نیز دنبالکنندگان بسیاری دارد و مجموعهای از حدود ۸۰ هزار عدد از دستنوشتههایش را به صورت الکترونیکی منتشر کرده است.پائولو کوئیلو یک بار هم در سال ۱۳۷۹ به ایران سفر کرده است.
بخشی از کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
در یازدهم نوامبر ۱۹۹۷، ورونیکا بهاین نتیجه رسید که بالاخره لحظه خودکشیاش فرا رسیده است! او با دقت تمام اتاقی را که در صومعهای کرایه کرده بود تمیز کرد، بخاری را خاموش کرد، دندانهایش را مسواک زد و دراز کشید.
چهار بسته قرص خوابآور را از روی میز کنار تختخوابش برداشت. بهجای این که آنها را خرد و در آب حل کند، تصمیم گرفت یکی یکی ببلعدشان، زیرا همواره بین تصمیمگیری و اقدام بهآن، قدری فاصله وجود دارد، و دلش میخواست آزادی بازگشت از نیمه راه را داشته باشد. ولی با هر قرصی که فرو میداد، بیشتر احساس اطمینان میکرد: پس از پنج دقیقه بستهها کاملا خالی شده بود.
چون نمیدانست چقدر طول میکشد تا از هوش برود، نسخه آن ماهِ مجله فرانسوی هوم را روی تختخواب قرار داده بود. این مجله اخیرآ بهکتابخانهای رسیده بود که در آن کار میکرد. او هیچ علاقه خاصی بهعلم کامپیوتر نداشت، ولی همینطور که مجله را ورق میزد، بهمطلبی در مورد یک بازی کامپیوتری رسید (یکی از آن سی دی ـرامها) که اثر نویسندهای برزیلی بهنام پائولو کوئیلو بود که ضمن یک سخنرانی در کافهای در هتل گراند یونیون او را ملاقات کرده بود. آنها چند کلمهای با هم رد و بدل کرده بودند و در نهایت ناشر کوئیلو از او دعوت کرده بود تا برای شام بهآنها ملحق گردد.
ولی در آنجا افراد زیادی حضور داشتند و آنها فرصت چندانی برای گفتوگوی جدی در مورد موضوع خاصی بهدست نیاورده بودند.
ورونیکا از آنجا که کوئیلو را ملاقات کرده بود، او را بخشی از دنیای خودش به حساب میآورد و احساس میکرد خواندن مطلبی در مورد کارهای او ممکن است در گذراندن وقت یاریاش دهد. ورونیکا درحالی که در انتظار مرگ به سر میبرد، مطلب مربوط به علم کامپیوتر را مطالعه کرد. او به این موضوع کمترین علاقهای نداشت، ولی این کاری بود که در تمام زندگی کرده بود: همواره گشتن به دنبال انتخابی راحتتر و در دسترستر مانند همین مجله.
حجم
۱۶۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۵ صفحه
حجم
۱۶۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۵ صفحه
نظرات کاربران
اول راجبه ترجمه این کتاب باید بگم که من تمام ترجمه های موجود رو بررسی کردم و ظاهرا این ترجمه بهترینه. عالی نیست ولی از بقیه بهتره.شاید تا وسط های داستان مخاطب به خودش بگه که این کتاب خسته کنندست
کتاب خوبیه، با ترجمه و ویراستاریِ نه چندان خوب!!! پیشنهاد میکنم با ترجمهی دیگهای مزهمزهش کنید.
این کتاب عالیه توصیه می کنم بخرید و بخونیدش خیلی جالبه
نویسنده خوب بلده ملکه ذهن کنه داستانشو. من با صدای نیکی کریمی شنیدم ، عالی بود
من این کتابو بعد از کیمیاگر این نویسنده خوندم و کاملا سیر نزولی افکار نویسنده از عرفان به سمت پوچ گرایی توش به چشم میخورد اگه نخونیدش چیزی رو از دست ندادین به جز ساعاتی افسرده شدن و احساسات بد