دانلود و خرید کتاب ماه مهر را به ‌خاطر بسپار شهریار زمانی
تصویر جلد کتاب ماه مهر را به ‌خاطر بسپار

کتاب ماه مهر را به ‌خاطر بسپار

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ماه مهر را به ‌خاطر بسپار

ماه مهر را به ‌خاطر بسپار رمانی از نویسنده معاصر ایرانی، شهریار زمانی است. این اثر رمانی اجتماعی است که داستان آن پیرامون زندگی دو خانواده ایرانی در دهه ۵۰ شمسی می‌چرخد.

درباره کتاب ماه مهر را به ‌خاطر بسپار

خانواده‌های مظلومی و توتون‌چی دو خانواده ماجراهای این کتاب‌اند.پسران این دو خانواده  با یکدیگر رقابت دارند و به نوعی چشم دیدن هم را ندارند، اما روزبه مظلومی به خواستگاری ناهید، دخرت خانواده توتون‌چی می‌رود. میرآقا پسر خانواده توتون‌چی هم دلباخته دختری به اسم ژیلا است....

این داستان پنج راوی دارد و در جریان آن با شکل‌گیری جامعه ایرانی در صد سال گذشته آشنا می‌شوید. قهرمانان داستنان از دو خانواده بازاری تهران هستند و بخشی از داستان در جنگل‌های جاجرود می گذرد و بخش دیگر در تهران و خیابان‌ها م محله‌هایی مثل لاله‌زار و بهارستان و ساختمان پلاسکو می‌گذرد و روند مدرن شدن تهران را نشان می دهد.

 بخشی از کتاب ماه مهر را به ‌خاطر بسپار

بالای سر سرباز روزبه مظلومی غمبرک زدیم. حال غریبی داریم. هفده هجده‌ساله لباس نظامی‌گری تن کردیم، ولی مث امروزی را ندیدیم. بهترین سرباز پاسگاه تیر خورده و خونین و مالین درازبه‌دراز روی تخت بیمارستان افتاده. طفلک پدر هم نداره و همین جیگر را آتیش می‌زنه. بدبختی اینجاس که ضارب دُم‌کلفته و دست‌مون به هیچ‌جا بند نیس. البته به این سادگی ول‌کن ماجرا نیستیم.

بدبختی اینجاس پشت‌مان گرم نیست. جناب‌سروان نعمتی رئیس پاسگاه ذره‌ای غیرت پایین‌دهی تو رگ‌وپی‌اش بید به ذوالفقار امیرالمؤمنین قسم همچی می‌رفتیم تو شکم‌شان که پدرشان بیاد جلوی چش‌شان. اونا به دربار و بالابالایی‌ها وصلن؛ ما هم برای خودمون کسی هستیم. شاهنشاه از ژاندارمری خیلی توقع دارن. خودشان فرمایش‌کردن «مال و ناموس ملت دس شما امانته.» ما که استواری بیش نیستیم، هرجا می‌ریم جماعت جفت می‌کنن. روا نیس بشینیم و دس‌رودس بذاریم و از چارتا بچه‌قرتی کتک بخوریم. به سروان‌نعمتی گفتیم: «زنجموره نکن و مرد باش. برو دم در اتاق رئیس کل ژاندارمری بست بشین و بگو آمدم «سپهبد امیرمؤید» را ببینم. خودت رو روی دست و پای تیمسار بنداز و تقاص این دوتا جوان بی‌گناه را بگیر.» این شد حرف که تلفن‌گرام از مرکز زدن هیچ اقدامی نکنین و منتظر دستور باشین. به ناموس هرچی مرد قسم، کلاه ژاندارمری دیگر پشم نداره و مجرم و متهم برای پاسگاه تره خرد نمی‌کنه.

سرباز روزبه مظلومی همین الان از اتاق عمل بیرون آمد. مادر زبان‌بسته‌اش چه حالی داره. خیلی بی‌تابی می‌کنه. گرگ بیابان بشی و مادر نشی. به‌خدا ناله‌اش اشک همه را درآورده. سنگم به حال این مادر امروز توی بیمارستان اشک ریخت. تیرخوردن شوخیه! اونم از دست یه نامرد خانم‌باز. خانوادهٔ جاوید همه آمدن. جناب هرمز انصافاً برای روزبه سنگ‌تمام گذاشته. خودش مصیبت دیده‌اس. پسرش حال‌وروز خوشی نداره و وضعیتش از سرباز مظلومی خیلی بدتره. میرآقا را دو سه باری دیدیم. جوان سربه‌زیر و بافهم و کمالاتیه. جناب هرمز مث آدمای جن‌دیده ایستاده بالاسر سرباز مظلومی. خدایی‌ش خیلی زور داره. بیخودوبی‌جهت بزنن پسر دسته‌گُلت را ناکار بکنن.

خودمان پدریم و می‌فهمیم چی می‌کشه. میرآقا را بردن بیمارستان هزارتختخوابی. زبان‌مان لال حالش خیلی بد بید. به جناب هرمز گفتیم: «برو هزار تختخوابی و مواظب پسرت باش.» گفت: «روزبه مث پسرم می‌مانه.» تو یی دوره‌وزمانهٔ نامردی همچی خُلقیاتی خیلی قیمت داره؛ اصلاً قیمت نداره.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۳۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۲۳۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۳۷,۰۰۰
۲۵,۹۰۰
۳۰%
تومان