دانلود و خرید کتاب طنین همت ابراهیم رستمی
تصویر جلد کتاب طنین همت

کتاب طنین همت

انتشارات:نشر جمال
امتیاز:
۴.۴از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب طنین همت

طنین همت، گوشه‌ای از زندگانی سردار شهید محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) را روایت می‌کند.

از ویژگی‌های کتاب طنین همت بیان مکالمه‌های حاج ابراهیم همت با دیگر فرماندهان است که سرشار از معنویت و صفاست. مصاحبه‌های شهید همت، وصیت‌نامه و گلچینی از سخنان آن شهید، مطالبی خواندنی و جذاب فراهم آورده است که ما را به جبهه‌های نورانی حق رهسپار می‌کند.

 خواندن کتاب طنین همت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به سرگذشت‌نامه‌های شهدا و خاطرات جنگ را به خواندن این اثر دعوت می‌کنیم.

بخشی از کتاب طنین همت

«محمّد ابراهیم» روز دوازدهم فروردین ۱۳۳۴ در «شهرضا» در خانواده‌ای محروم، امّا متدین و پرهیزکار پا به عرصه هستی گذاشت. پیش از تولّد او، پدر و مادرش به کربلای حسینی مشرّف شدند. گویی مادر، روح شهادت را در فضای جان‌بخش حرم ابا عبدالله الحسین ۷ در رگ و جان فرزندش دمید. وی ماجرای خود را چنین بازگو می‌کند:

اوایل پاییز ۱۳۳۳، همسرم علی‌اکبر و عدّه‌ای دیگر از بستگان می‌خواستند به زیارت آقا امام حسین (ع) بروند. شش ماه مانده بود که ابراهیم به دنیا بیاید؛ به همین خاطر، علی‌اکبر نمی‌خواست مرا همراه خود ببرد. پدرم هم مخالفت می‌کرد؛ می‌گفت: «برای بچّه و خودت ضرر دارد. هوا گرم است و راه خراب. می‌ترسم بلایی سرت بیاید.

خیلی اصرار کردم؛ ولی قبول نمی‌کردند. دلم شکست. آن ایام در خانه پدر علی‌اکبر مجلس روضه‌خوانی بر قرار بود. رفتم به مجلس و پای منبر نشستم و با آقا امام حسین (ع) درد دل کردم. خیلی گریه و زاری کردم و از آقا خواستم تا مرا هم بطلبد.

شب وقتی به خانه برگشتم، دوباره از علی‌اکبر خواستم تا مرا هم ببرد. هر چه او گفت قبول نکردم و همچنان روی خواسته خودم پافشاری کردم تا اینکه قبول کرد و گفت: به یک شرط حاضرم.

پرسیدم: چه شرطی؟

گفت: به این شرط که بروی و پدرت را راضی کنی.

گفتم: قبول!

فردا پیش پدرم رفتم. راضی کردن او نیز کار چندان ساده‌ای نبود. از سختی راه و گرمی هوا و شرایط جسمی‌ام با من کمی گفتگو کرد. بغض گلویم را گرفت و زدم زیر گریه. گفتم: بابا! آخه مگر ما چند تا جان داریم. هر چه قسمت باشد همان می‌شود. اگر قرار باشد بلایی سر من بیاید، اینجا و آنجا ندارد. عزرائیل هر وقت بخواهد جان مرا بگیرد، می‌گیرد. ایران و کربلا که برایش فرقی نمی‌کند. تازه اگر قرار به مردن است، چه بهتر آدم همانجا بمیرد. من اصلا آرزویم همین است. دوست دارم بروم زیارت و همانجا بمیرم و مرا در قبرستان وادی‌السلام دفن کنند.



عالی تر از این کتاب پیدا نمی شه
۱۳۹۹/۱۰/۲۲

من عاشق این کتابم چون عاشق این شهیدم من بهتون توصیه میکنم☺

کاربر ۴۲۳۱۴۵۷
۱۴۰۱/۰۵/۲۰

همه کتاب هایی که در مورد شهدا می نویسند به خاطر شهدا ارزش خواندن داره اما باید جذاب وخواندنی هم باشه که متاسفانه این کتاب نیست ۴۰صفحه بیشتر نتونستم بخونم در مورد امثال شهید همت کتاب های بهتر وجذاب تری

- بیشتر
سازش و صلح با کفر حرام است. با کفر بر سرمیز مذاکره نشستن خصلت مارقین و قاسطین و ناکثین است، نه خصلت مؤمنین و متّقین.
fatemeh
به گفته امام: «تا ظهور امام مهدی (عج) با یک دستمان سلاح و با یک دستمان قرآن باید بگیریم»
fatemeh
شهید میثمی می‌گفت: «هر کس در طلائیه ایستاد، اگر در ظهر عاشورا توفیق حضور در صحنه کربلا را هم داشت، در کنار امام حسین (ع) می‌ایستاد».
fatemeh
پیام من فقط این است: در زمان غیبت، اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید. شهید حاج همّت
fatemeh
به ندرت نمازی را از حاجی می‌دیدم که در آن اشک نریزد.»
Alla
از طرف من به جوانان بگویید: چشم شهیدان به شما دوخته شده است، به پا خیزید و اسلام را و خود را دریابید.
fatemeh
پیام من فقط این است: در زمان غیبت، اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید. شهید حاج همّت
shariaty
من زندگی را دوست دارم؛ ولی نه آنقدر که آلوده‌اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم. علی‌وار زیستن و علی‌وار شهید شدن، حسین‌وار زیستن و حسین‌وار شهید شدن را دوست دارم، الگوی جاوید یک مؤمن، از بند هوی و هوس رستن است و من این الگو را نیز دوست دارم.
fatemeh
من هرگز اجازه نمی‌دهم صدای حاج همّت در درونم گم شود، این سردار خیبر، قلعه قلب مرا نیز فتح کرده است. شهید سید مرتضی آوینی
fatemeh
«اللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الشَّهادَةِ فی سَبیلِک»
fatemeh

حجم

۱۴۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۴۸ صفحه

حجم

۱۴۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۴۸ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان