کتاب شهید گمنام ( ۷۲ روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر)
۴٫۵
(۳۸)
خواندن نظراتمعرفی کتاب شهید گمنام ( ۷۲ روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر)
«شهید گمنام ( ۷۲ روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر)، کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی است.
بریدهای از روایت هشتم این کتاب را میخوانیم:
هنوز یک سال از تولدش نگذشته بود که مریض شد. خیلی حالش بد بود. رفته رفته حالش بدتر شد. آنقدر که قبل از طلوع آفتاب از دنیا رفت! جنازه بچه را داخل کفن پیچیدیم. صبر کردیم تا پدر بیاید و او را دفن کند!
پیر مرشدی در محل بود که همیشه ذکر امیرالمومنین (ع) برلب داشت. آن روز قبل از ظهر به جلوی خانه ما آمد. مادر بیصبرانه گریه میکرد. مرشد جلو آمد و به مادر ما گفت: من دعا کردم. برات عمر بچهات را گرفتهام! بچه را شیر بده!
چه کسی باور میکرد بچه مُرده زنده شده باشد. مادر بچه را به زیر سینه گرفت. لحظاتی بعد لبهای بچه تکان خورد و...
مصطفی اینگونه دوباره متولد شد. سالها بعد به قم رفت و طلبه شد. روزهای آخر هفته را به کارخانه گچ میرفت. کار میکرد. پولی که به دست میآورد به دیگران کمک میکرد. هر هفته سه شنبهها پیاده به سمت جمکران میرفت.
عاشق بود. خودش را وقف اسلام کرده بود. در ایام تبلیغ به سمت یاسوج میرفت و فعالیت میکرد. جمعی از طلبهها را با خود همراه کرده بود.
بعد از پیروزی انقلاب فرمانده سپاه یاسوج شد. از منطقهای عبور میکردند که در کمین اشرار گرفتار شدند. همگی مسلح اطراف جاده را گرفته بودند.
از ماشین پیاده شد. عمامهاش را در دست گرفت و جلو رفت؛ بزنید! بزنید! عمامه من کفن من است!
برخورد خوب و منطقی داشت. با سرکرده اشرار صحبت کرد. فهمید مشکلی با انقلاب ندارند. همانجا از طرف دولت با آنها مذاکره کرد. مشکل با درایت او حل شد...
شهیدان زنده
گروه نویسندگان
تا شهادتگروه نویسندگان
وصالگروه نویسندگان
مهمان شامگروه نویسندگان
علی بی خیالگروه نویسندگان
برای قاتلم؛ زندگینامه و خاطرات سردار عارف شهید حاج علی محمدیپورگروه نویسندگان
قرار یکشنبه هاگروه نویسندگان
مهر مادرگروه نویسندگان
دیدار با ملائک: زندگینامه و خاطرات سردار شهید جلیل ملکپورگروه نویسندگان
مصطفی (زندگینامه و خاطراتی از سردار سرلشکر شهید حجتالاسلام مصطفی ردّانیپور)گروه نویسندگان
راز کانال کمیل: روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکهگروه نویسندگان
مسافر ملکوتگروه نویسندگان
مسافر کربلاگروه نویسندگان
علمدارگروه نویسندگان
ابوطاهاگروه نویسندگان
همسایه پیامبر (ص): زندگینامه و خاطرات شهید داوود داناییگروه نویسندگان
فانوس حرمزینب شعبانی
نوجوان پنجاهسالهگروه نویسندگان
خدای خوب ابراهیمگروه نویسندگان
بیا مشهدگروه نویسندگان
سه دقیقه در قیامت
گروه نویسندگان
سلام بر ابراهیم (۱)گروه نویسندگان
من ادواردو نیستم!گروه نویسندگان
شنودگروه نویسندگان
عارفانهگروه نویسندگان
سلام بر ابراهیم (۲)گروه نویسندگان
پسرک فلافلفروشگروه نویسندگان
بازگشتگروه نویسندگان
شاهرخ حر انقلابگروه نویسندگان
راز رضوان؛ زندگینامه و خاطرات سردار مقاومت اسلامی عماد مغنیه (حاج رضوان)گروه نویسندگان
نفوذ در ایران
گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
یک دل یک دریاگروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
کد ۸۲گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
لواسان تا کانی مانگاگروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
اسرائیل اسیرگروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
شیخ عبدالکریمگروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
نسیمی از ملکوتگروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
از گود مافیا تا گود قتلگاهگروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
آقای ایرانیگروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
بامرامگروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
حجم
۳۴۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۳۴۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
برخی شهدا بودند که آرزوی گمنامی داشتند. آنها خواسته بودند که اگر پیکرشان بازگشت بجای نام و نشان،روی مزارشان بنویسند: "پر کاهی تقدیم به آستان قدی الهی" قسمتی از کتاب.... عباس های تشنه لب رفتند.....لب تشنه مشکی *بر زمین مانده است*
عالیه؛ کتاب چاپیشو داشتم به عنوان وقف در گردش روی قبر یه شهید گمنام گذاشتم ...
🌸 «اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک» 🌸 . مطالعه این کتاب توصیه می شود.
کتابی عالی که اشک ادم رو در میاره این خیلی وقت پیش خوندم اما هنوزم خیلی از روایتش ها توذهنمه
بسیار تأثیر گذار بود، ولی کاشکی هر واقعه کمی شرح بیشتری داشت ..
خییییلی خیلی کتاب خوبی بود...خدایا شکرت که توفیق خوندنش نصیبم شد.
گمنامی لیاقت و درجه ای است که نصیب هر کس نمی شود 😢😔😔
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خیلی خوب بود انگار رفتی راهیان نور
حتما بخونید. واقعا ما کجاییم و شهدا کجان.😭 با خوندن این کتاب با شهدای بیشتری تو زندگیتون آشنا میشین.