کتاب حالا این حکایت را بشنو ...
معرفی کتاب حالا این حکایت را بشنو ...
حالا این حکایت را بشنو... اثر خورخه بوکای، نویسنده و رواندرمانگر آرژانتینی یکی از پرفروشترین کتابها در سالهای اخیر بوده است. این کتاب داستان جوانی را تعریف میکند که برای روان درمانی پیش خورخه میرود.
درباره کتاب حالا این حکایت را بشنو...
جوانی به نام دمیان برای مشاوره و رواندرمانی نزد رواندرمانگری به نام خورخه که در واقع نویسنده همین کتاب است، میرود. پزشک در هر جلسه از درمان برای مشکل او یک حکایت تأثیرگذار تعریف میکند که کلید حل مشکل در آن حکایت نهفته است.
محتوای طنزآمیز و داستانی کتاب، جذابیت اثر را دوچندان کرده است.
خواندن کتاب حالا این حکایت را بشنو... را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه کسانی که از خواندن داستانهای روانشناسانه لذت میبرند، مخاطبان این کتاباند.
درباره خورخه بوکای
دکتر خورخه بوکای، نویسنده و رواندرمانگر پیرو مکتب گشتالت است. او در سال ۱۹۴۹ در آرژانتین به دنیا آمد. کتابهای بوکای به بیش از هجده زبان دنیا ترجمه شدهاند و بیش از دو میلیون نسخه از آنها در سطح جهان فروش داشتهاند.
خورخه بوکای در سال ۲۰۰۶ توانست جایزهی Novela Ciudad de Torrevieja Prize را از آنِ خود کند.
بخشی از کتاب حالا این حکایت را بشنو ...
به خورخه گفتم: «نمیتوانم این کار را بکنم. از پسش برنمیآیم!»
پرسید: «مطمئنی؟»
جواب دادم: «بله. کار شاقی نیست، جز اینکه فقط بنشینم کنارش و بگویم که چه احساسی دارم. اما این از من برنمیآید!»
خورخه همانطور که روی صندلی راحتی دفتر کارش نشسته بود، آرام پاهایش را جمع کرد و چهارزانو نشست، طوری که شبیه تندیس نشستهٔ بودا شده بود. لبخندی زد و خیره نگاهم کرد و با صدایی آرام و شمرده گفت:
«بگذار یک حکایت برایت بگویم...» و بیآنکه منتظر پاسخ مثبتیاز جانب من شود، حکایتش را شروع کرد:
در بچگی عاشق سیرک بودم و بیشتر از همه شیفتهٔ حیوانات آن. بهخصوص فیل که بعدها فهمیدم این حیوان محبوبیت خاصی هم نزد بچهها دارد. این حیوان غولپیکر، در حین اجرای نمایش، با آن جثهٔ عظیمش خودی نشان میداد و زور و قدرت خود را به رخ میکشید. اما بعد از اجرای نمایشِ خود و یا پیش از آنکه روی صحنه ظاهر شود، یک پای آن به دیرک کوچکی که در زمین فرو رفته بود زنجیر میشد.
آن دیرک چوبی فقط چند سانتیمتر در عمق خاک فرو رفته بود و این فیل غولپیکر با یک حرکت ساده میتوانست دیرک را از جا بکَند و خود را خلاص کند. گرچه زنجیری که به پای فیل بسته شده بود قطور و محکم بود، اما از چنین حیوان غولپیکری که درخت را از ریشه درمیآورد خیلی بعید بود که نتواند از پس این دیرک کوچک که در زمین فرو رفته بود بر بیاید و خود را رها کند. واقعاً، برایم عجیب بود.
چه عاملی مانع این کار میشد؟
چرا این حیوان فرار نمیکرد؟
پنج شش سالم بود و آن موقع به اقتضای سنم حرفهای بزرگترها را باور میکردم. بنابراین برای پی بردن به راز این دیرک کوچک، دست به دامن معلم و والدین و عمه و عمو شدم تا بلکه علت آن را توضیح دهند. یکی از جوابهای معمول این بود که: «بله، این فیل هیچوقت فرار نمیکند چون از بچگی تربیت شده!» من هم با شنیدن این جواب میپرسیدم: «اگر از بچگی تربیت شده و فرار نمیکنه، پس دیگه چرا زنجیر به پاش بستند؟!»
هیچگاه جواب درست و حسابی نمیگرفتم. عاقبت و به مرور زمان آن فیل و زنجیر شدنش به دست فراموشی سپرده شد و فقط زمانی به یادش میافتادم
که میدیدم بعضی از اشخاص هم با این سؤال روبهرو شدهاند.
خوشبختانه چند سال پیش فهمیدم که یک نفر جواب این معما را پیدا کرده است:
فیلِ سیرک به این علت فرار نمیکند که از وقتی به دنیا میآید و روی پای خود میایستد پایش به زنجیری بسته میشود که به زمین میخکوب شده.
حجم
۱۸۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۱۸۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب به طرز خلاقانه ای با یک سری حکایت و داستان برخی مفاهیم را بیان میکنه. من از خواندنش لذت بردم.