کتاب طلوع زمینی نو

کتاب طلوع زمینی نو نوشته‌ی اکهارت تله است. این کتاب از عمیق‌ترین کتاب‌های معنوی در دوره ما است که در پیدا کردن آرامش درونی با استفاده از آموزه‌های ساده به انسان‌های زیادی در همه‌جای جهان کمک کرده است.

درباره کتاب طلوع زمینی نو

طلوع زمینی نو کتابی در زمینه موفقیت است و کتابی نیست که بخواهیم به‌صورت یک سرگرمی به آن نگاه کنیم. این کتاب نوشته‌ی اکهارت تول است که برای اولین بار در سال ۲۰۰۵ منتشر شد. این کتاب فقط در آمریکا و در کمتر از چهار سال بیشتر از پنج میلیون نسخه فروش داشته است. هم‌چنین در سال ۲۰۰۸ به عنوان کتاب برتر اپرا وینفری انتخاب شد.

طلوع زمینی نو کتابی با رویکردی معنوی به زندگی است. زندگی در دوران امروزی با همه‌ی خوبی‌ها و جذابیت‌هایی که برای انسان‍‌ها دارد، تبعات بدی نیز دارد. این جهان هر روز افراد بیشتری را به سمت خودخواهی می‌کشاند و رسانه‌ها با تبلیغات‌هایشان هر روزه نیازهای جدید در ما به‌وجود می‌آورند. همه‌ی این مسائل اضطراب زندگی را برای ما بیشتر می‌کنند و ما نمی‌توانیم آن زندگی شادی را که در ذهن داشتیم به‌دست بیاوریم. اگر با دیدی باز به این زندگی و جهان نگاه کنیم می‌بینیم با وجود تمام پیشرفت‌ها چیزی به جز دغدغه و استرس برای ما نداشته است.

اکهارت تول عقیده دارد که با خواندن کتاب طلوع زمینی نو می‌توانیم برای این استرس‌ها جایگزین پیدا کنیم. در این زمانه ما انسان‌ها بیشتر از هر زمان دیگری می‌توانیم فرصتی برای زندگی شاد داشته باشیم به این شرط که در خودمان آگاهی ایجاد کنیم. ما با خواندن این کتاب متوجه می‌شویم که کافی است به دور از همه‌ی دغدغه‌ها سعی کنیم آزاد زندگی کنیم و به آرامش برسیم.

چرا باید کتاب طلوع زمینی نو را مطالعه کنیم؟

کتاب طلوع زمینی نو کتابی است که نمی‌توانیم بی‌تفاوت از کنار آن عبور کنیم. این کتاب یا وضعیت آگاهی ما را تغییر می‌دهد و یا به هیچ درد ما نخواهد خورد. اکهارت تول در این کتاب سعی کرده تا راه را به خوانندگانش نشان دهد. او قصد دارد بر اطلاعات ما بیفزاید و باورهای تازه‌ای را در ذهن ما رشد دهد.

خواندن این کتاب را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

این کتاب برای کسانی مناسب است که با سبک نوشتاری اکهارت تول آشنایی دارند و می‌خواهند راه خود را در زندگی پیدا کنند و به آرامش و سعادت در زندگی برسند.

درباره اکهارت تول

اکهارت تول زاده‌ی ۱۶ فوریه ۱۹۴۸ در آلمان است. او نویسنده و معلم معنوی و شهروند آلمانی‌الاصل کانادایی است. او بعد از انتشار دو کتاب پرفروش نیروی حال و طلوع زمینی نو مشهور شد. او در سال ۲۰۱۱ از سوی Watkins Review به عنوان تاثیرگذارترین شخصیت معنوی جهان معرفی شد. او یک بار هم در سال ۲۰۰۸ از نیویورک‌ تایمز لقب محبوب‌‌ترین نویسنده کتاب‌‌های معنوی را گرفت. تول بیشتر سال‌های زندگی‌‌اش را تا قبل از ۲۹ سالگی، در افسردگی سپری کرده است. بعد از این تجربه، او چند سال را بدون کار و سرگردان اما در حالت سرخوشی درونی گذراند و بعدتر یک معلم معنوی شد. بعد از این دوره، دانشجویان سابق کمبریج و دوستانش از او در مورد افکارش می‌پرسیدند و او در پاسخ شروع به مشاوره و آموزش‌های معنوی کرد. او این کار را به مدت پنج سال ادامه داد. پس از آن، او به آمریکای شمالی مهاجرت کرد و کتاب نیروی حال را در سال ۱۹۹۷ منتشر کرد.

اکهارت تول ده سال در ونکوور کانادا زندگی کرد. در سال ۱۹۹۵، در ونکوور ساکن شد و همان‌جا با همسرش کیم انگ آشنا شد. کتاب اول تول، نیروی حال، اولین بار در سال ۱۹۹۷ در ۳۰۰۰ نسخه منتشر شد. تا سال ۲۰۰۹ تنها در آمریکای شمالی، سه میلیون نسخه از کتاب نیروی حال و پنج میلیون نسخه از کتاب طلوع زمینی نو به فروش رفته است. در سال ۲۰۰۸ حدود ۳۵ میلیون نفر در ۱۰ وبینار که با حضور او و اپرا وینفری در تلویزیون برگزار شد شرکت کردند. در حالیکه او از تعالیم مختلف معنوی تأثیر گرفته‌است اما هیچ دینی را نمایندگی نمی‌کند. تا سال ۲۰۰۸، کتاب طلوع زمینی نو به ۳۳ زبان ترجمه شده بود.

فهرست کتاب طلوع زمینی نو

کتاب طلوع زمینی نو در ده بخش نوشته شده است.

بخش اول: شکوفایی آگاهی بشر

بخش دوم: «من درون»: وضعیت کنونی بشر

بخش سوم: کانون «من درون»

بخش چهارم: بازی نقش: چهره‌های بسیار «من درون»

بخش پنجم: تندیس درد

بخش ششم: رهایی

بخش هفتم: یافتن آن کسی که به راستی هستید

بخش هشتم: یافتن فضای درونی

بخش نهم: نیت درونی شما

بهش دهم: سیاره‌ی جدید

تکه هایی از کتاب طلوع زمینی نو

هنگام رویارویی با بحرانی شدید، زمانی که دیگر شیوه قدیمی حضور در جهان و ارتباط با همدیگر و با قلمرو هستی کارایی نداشته باشد، وقتی مشکلاتِ به نظر بی پاسخ، بقا را تهدید کند، نوعی خاص یا گونه ای از حیات یا می میرد یا منقرض می شود یا از طریق جهش تکاملی بر محدودیت های شرایط خود چیره می گردد. اعتقاد بر این است که روی این سیاره اَشکال حیات ابتدا در دریاها پدیدار شدند. زمانی که هنوز جانداری روی خشکی وجود نداشت، دریاها انباشته از حیات بود. سپس در برهه ای از زمان، باید یکی از موجودات دریایی جرات رفتن به خشکی را پیدا کرده باشد. ابتدا این موجود شاید چند بند انگشت روی خشکی خزیده، ولی به دلیل تاثیر شدید جاذبه کره زمین خسته شده باشد و به آب، جایی که جاذبه تقریباً وجود ندارد و می توان به راحتی در آن حرکت کرد، بازگشته باشد. آن نخستین موجود بارها و بارها این کار را امتحان کرد و بعد از مدت زمانی دراز دگرگونی هایی برای زندگی روی خشکی به دست آورد و سپس باله به پا و آبشش به ریه تبدیل شد. این که گونه ای از حیات، جرات آمدن به محیطی ناسازگار را پیدا کند و دچار دگرگونی تکاملی شود، ناممکن به نظر می رسد؛ مگر آن که به دلیل وضعیتی بحرانی مجبور به این کار شده باشد. شاید بخش بزرگی از دریا از اقیانوس اصلی جدا و در طول هزاران سال به خشکی تبدیل شده که ماهی ها را وادار به ترک زیستگاه طبیعی خود و تکامل کرده باشد. چالش اکنون بشر، رویارویی با بحران های اساسی ست که بقای ما را تهدید می کند. کژکاری ذهن من گرای بشر، چنان که آموزگاران فرزانه گذشته بیش از ۲۵۰۰ سال پیش آن را تشخیص داده بودند و اکنون علم و فناوری به آن اهمیت می دهد، برای نخستین بار است که بقای این سیاره را تهدید می کند. تا همین اواخر، دگرگونی آگاهی بشر که آموزگاران کهن به آن اشاره کرده بودند، احتمالی بیش به شمار نمی آمد و تعداد اندکی اینجا و آنجا بدون در نظر گرفتن پیشینه مذهبی یا فرهنگی به آن پی برده بودند. تا اینجا شکوفایی فراگیر آگاهی بشر روی نداده بود، چون هنوز به صورت اضطرار درنیامده بود.