دانلود و خرید کتاب هر سال قبل از زنگ اول مژگان بابامرندی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب هر سال قبل از زنگ اول اثر مژگان بابامرندی

کتاب هر سال قبل از زنگ اول

معرفی کتاب هر سال قبل از زنگ اول

کتاب هر سال قبل از زنگ اول نوشته مژگان بابامرندی یکی از کتاب‌های مجموعه‌ روزهای انقلاب است. مجموعه روزهای انقلاب برای نوجوانان نوشته شده و انتشارات به‌نشر آن را منتشر کرده است.

روزهای انقلاب مجموعه رمان‌هایی با محوریت انقلاب اسلامی برای نوجوانان است که هر جلد داستانی جذاب و خواندنی از انقلاب را روایت می‌کند. در هر داستان، خواننده نوجوان همراه یک خانواده می‌شود و با او به شهرش می‌رود تا انقلاب اسلامی و نگاه مردم به این اتفاق بزرگ را در نقاط مختلف ایران در قالب داستان بخواند و درک کند.

در کتاب هر سال قبل از زنگ اول هم، داستانی جذاب از روزهای انقلاب روایت شده تا نسل امروز با حقیقت دوران پرشکوه این تحول بزرگ آشنا شوند.

خواندن کتاب هر سال قبل از زنگ اول را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام نوجوانان علاقه‌مند به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب هر سال قبل از زنگ اول

فرمانده باز هم دستور تیر می‌دهد. من ضامن اسلحه‌ام را می‌کِشم تا هوایی شلیک کنم. گاردی‌ها به جرم سرپیچی از دستور فرمانده، روی ما اسلحه می‌کشند. فریاد هم‌دوره‌ای‌هایم را می‌شنوم و آنها را می‌بینم که بی‌گناه می‌افتند روی زمین. غرق در خون شده‌اند. دست می‌بَرم روی جیب سینه‌ام، عکس دو نفریِ خودم و هم‌دوره‌ایِ صمیمی‌ام را از پشت جیبم لمس می‌کنم. چند روز پیش آن را گرفتیم تا برای پدر و مادرهایمان بفرستیم؛ اما او حالا دیگر نیست. کمی دورتر از من افتاده است روی زمین. یکی از گاردی‌ها می‌آید روبه‌رویم. مرا هدف قرار می‌دهد. اسلحه‌ام را به او می‌دهم. نگاهش می‌کنم. دور می‌شوم. در بین جمعیت، خیال می‌کنم که او ضامن اسلحهٔ خودش را می‌کِشد. دلم می‌خواهد برگردم و به او بگویم: «توی این شلوغی، اشتباهی نزنی.» هم آرام می‌روم که او کس دیگری را اشتباه نزند و هم دلم می‌خواهد بدوم و از تیررسَش دور شوم. نمی‌دانم چه بکنم. می‌دانم که فقط چند لحظه است؛ اما برای من، هر لحظه‌اش یک عمر می‌گذرد. می‌روم بین مردم. مردمِ اطرافم هم در خون می‌غلتند...

***

دست بابا را می‌گیرم. دست‌های او هم مثل دست‌های من پُر از عرق است. پر از پینه است. گوشه‌های ناخنش سیاه‌اند. می‌گوید: «از آن روز به بعد، من نمی‌توانم از این میدان عبور کنم. یک عمر است که کشته‌شدن دوست‌هایم و هول آن روز آزارم می‌دهد. وقتی به این میدان فکر می‌کنم، همه‌اش احساس می‌کنم یک نفر مرا از پشت، هدف قرار داده است...»

می‌گویم: «بلند شوید ببینید که آن روز تمام شده است. دیگر نباید از چیزی بترسید.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۶ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۶ صفحه