کتاب زمینهای الماس
معرفی کتاب زمینهای الماس
کتاب زمینهای الماس، نوشته راسل کانول، یکی از بهترین کتابهای نوشته شده در حوزهی موفقیت و حکایتی است که موفقیت میلیونها انسان را رقم زد! برای اینکه زمینهای الماس خودتان را پیدا کنید، این کتاب را با ترجمهی امیر نادری باروق بخوانید.
دربارهی کتاب زمینهای الماس
زمین های الماس کتابی سرشار از انگیزه و گنجینهای ارزشمند است که تمام مردم و به ویژه جوانان به آن نیاز دارند. دکتر راسل کانول در کتاب کم حجم و ارزشمند زمینهای الماس این عقیده را مطرح میکند که نباید موفقیت و خوشبختی را در دور دستها و شهرها و کشورهای دیگر جستجو کرد. بلکه هر کس در هر کجای این دنیا که زندگی میکند اگر چشمان خود را خوب باز کند میتواند همهی منابع و فرصتها را برای خوشبختی و موفقیت در کنار خود بیاید. در حقیقت کتاب زمینهای الماس به شما یک نوع طرز تفکر متفاوت و بینشی جدید ارائه میکند که به واسطهی آن میتوانید زندگی خود را، دقیقا در همانجایی که هستید، تغییر دهید، منابع و فرصتهای خوشبختی را دور و بر خودتان ببینید.
به قول راسل کانول، خوشبختی در حیاط خلوت شماست پس با وسوسه ی چراگاه های سبزتر کوچ نکنید! به عبارتی، وقتی یار در خانه است نبایست گرد جهان گردید! داستانی که الهامبخش راسل کانول برای نوشتن کتاب زمینهای الماس بوده، یکی از افسانههای قدیمی ایرانی است.
کتاب زمینهای الماس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب زمین های الماس، یک کتاب خواندنی برای همهی کسانی است که به دنبال فرصتهایی برای خوشبختی، ترفیع درجهی شغلی، پیشرفت درسی و ... میگردند.
بخشی از کتاب زمینهای الماس
سالها پیش به همراه جمعی گردشگر انگلیسی از حاشیهٔ رودخانهٔ دجله و فرات عبور میکردیم. در بغداد پیرمردی عرب را به عنوان راهنما و بلد راه استخدام کرده بودیم. این پیرمرد چنان آدم وراجی بود که از معاشرت با او ناخودآگاه یاد آرایشگرهای خودمان میافتادم؛ البته، او در پرحرفی دست آنها را هم از پشت بسته بود!
باری، پیرمرد فکر میکرد در ازای پولی که گرفته نه تنها باید ما را به مقصد برساند، بلکه موظف است با نقل داستانها و حکایات جورواجور و عجیب و غریبش اسباب سرگرمی ما را هم فراهم کند.
بسیاری از داستانهایی را که آن روز تعریف کرد از خاطرم رفته و از این بابت اصلاً ناراحت نیستم، اما یکی از آنها هیچوقت از ذهنم بیرون نمیرود.
پیرمرد راهنما همینطور که افسار شتر مرا به دست داشت و آن را با خود میکشید، یکبند داستان تعریف میکرد تا اینکه دیگر از دست او ذله شدم و به حرفهایش گوش ندادم. وقتی دید محل نمیگذارم و گوش نمیدهم عصبانی شد. یادم هست برای این که باز توجه مرا جلب کند، کلاه ترکیاش را از سر برداشت و به شکلی دایرهوار آن را میچرخاند. زیرچشمی حرکات او را زیر نظر داشتم، ولی از ترس اینکه هوس تعریف داستان جدیدی به سرش نزند، مستقیم به صورتش نگاه نمیکردم. مدت کوتاهی به همین منوال گذشت. عاقبت، از روی کنجکاوی نگاهی به او انداختم و او هم فرصت را غنیمت شمرد و رفت سراغ داستان جدیدش.
سرتان را درد نیاورم، پیرمرد گفت: «داستانی که میخواهم برایت تعریف کنم، حکایتی است که جز برای دوستان صمیمیام برای هیچ کس نقل نمیکنم.»
وقتی روی عبارت «دوستان صمیمی» تأکید کرد گوش به صحبتهایش سپردم. و از این بابت خوشحالم! و مطمئنم که ۱۶۷۴ جوانی که به واسطهٔ این سخنرانی از دانشکده فارغالتحصیل شدهاند نیز خوشحالند که به آن گوش دادهاند!
حجم
۵۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۵۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
نظرات کاربران
به توصیه من هر کتاب نوشته ای ارزش خواندن دارد...این کتاب جزء کتابهای خوبی هست که تا کنون خواندم
کتاب حاضر، می تواند باورهای قدیمی افراد را نسبت به پول و ثروتمندی مورد چالش قرار دهد
عالی، پر از انگیزه
کتاب مفیدیه
من این کتاب را از سایت خریداری کردم ولی در اپلیکیشن اجازه مطالعه ندارم چطور باید بهش دسترسی پیدا کنم؟