دانلود و خرید کتاب شمشیر و جغرافیا محمدکاظم کاظمی
تصویر جلد کتاب شمشیر و جغرافیا

کتاب شمشیر و جغرافیا

معرفی کتاب شمشیر و جغرافیا

محمدکاظم کاظمی( -۱۳۴۶)‬ شاعر است. «شمشیر و جغرافیا» مجموعه اشعار این شاعر از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۱ است. قالب اشعار این کتاب بیشتر غزل است و شماری مثنوی هم در این مجموعه جای گرفته است. مسائل مهاجران افغانستانی در داخل افغانستان و نیز کشورهایی که به آن مهاجرت کرده‌اند، به مانند دیگر مجموعه‌های این شاعر، موضوع محوری سروده‌های او به شمار می‌رود. فضای بیشتر اشعار، نزدیک به فضای افغانستان در ۲۰ سال اخیر است. در یکی از سروده‌های این مجموعه به نام «شهر من» می‌خوانیم: «شام است و آبگینۀ رؤیاست شهر من‌ دلخواه و دلفریب و دل‌آراست شهر من‌ دلخواه و دلفریب و دل‌آراست شهر من‌ یعنی عروس جملۀ دنیاست شهر من‌ از اشک‌های یخ‌زده آیینه ساخته‌ از خون دیده و دل خود خینه ساخته‌ اندوهگین نشسته که آیند در برش‌ دامادهای کور و کل و چاق و لاغرش‌ دنیا برای خام‌خیالان عوض شده‌است‌ آری‌، در این معامله پالان عوض شده است‌ دیروزمان خیال قتال و حماسه‌ای‌ امروزمان دهانی و دستی و کاسه‌ای‌ دیروزمان به فرق برادر فرا شدن‌ امروزمان به گور برادر گدا شدن‌ دیروزمان به کورۀ آتش فرو شدن‌ امروزمان عروس سر چارسو شدن‌...»
amir sabbaghi
۱۴۰۲/۰۹/۱۴

از جناب کاظمی فقط گزیده غزلیات بیدل رو خونده بودم. ای کاش زودتر می‌دیدم خودشون هم چه شاعر فحلی هستند. دست مریزاد.

کم‌کم تمام آدمیان آهنی شدند
اِیْ اِچْ|
ترسم آن روز که از قلّه فرود آید مرد سیصد و سیزده آدم نتوان پیدا کرد
سالک
عوض نکرد خدا سرنوشت قومی را و جز به همّت انسان عوض نخواهد شد
134774
گفتیم «زود است‌» و ماندیم‌؛ رفتند و گفتند «دیر است»
سالک
من معترفم که به تعبیر دوستی عزیز، فقط «درک مهاجر» را داشته‌ام، نه «درد مهاجر» را. هم از این روی شرمندۀ همه کسانی هستم که دردشان مرا شاعر ساخت، ولی شعر من کمتر توانست چیزی از آن دردها بکاهد.
|\/|o|-|@|\/||\/|@|).®
هر کُشتۀ این طایفه‌، خود خواهد داشت‌ یک خانۀ ناتمام و یک گورِ تمام‌
134774
یک پاره زمین به قدر مردن بدهید
134774
فکری برای دوزخ امروزمان بکن‌ ارزانی تو باد به فردا بهشت من‌
134774
با پتک اگر نکوبیم بر کلّه‌های خالی‌ مغز علم‌به‌دوشان تقدیم مار بادا
134774
شتر، دمی که طناب ریاستی بیند به پند و وعظ شتربان عوض نخواهد شد
134774
ولی جدا از همه آموزه‌های ادبی، جانمایۀ اصلی شعرم، دردها، رنج‌ها، آرزوها و امیدهای مردمم بوده است. من معترفم که به تعبیر دوستی عزیز، فقط «درک مهاجر» را داشته‌ام، نه «درد مهاجر» را. هم از این روی شرمندۀ همه کسانی هستم که دردشان مرا شاعر ساخت، ولی شعر من کمتر توانست چیزی از آن دردها بکاهد.
ZinBook
از بس خدای را به خدایی نخواستیم‌، منّت‌پذیر خوارترین بندگی شدیم‌
za za
این خدا کیست که داغی به جبینش زده‌اند؟ کودکان با فن اوّل به زمینش زده‌اند این که تب نامده تشویش اجل دارد، کیست‌؟ بعد یک عمر طبابت سرِ کل دارد، کیست‌؟
حسین پورقلی
این کربلای کیست که بی شور و ماجراست‌؟ راوی خطا نکرد، روایت چرا خطاست‌؟
گیله مرد
فریاد اگر بلند نشد، نالش است و بس‌ تیغی که زیر سر بنهی‌، بالش است و بس‌»
گیله مرد
فریاد اگر بلند نشد، نالش است و بس‌ تیغی که زیر سر بنهی‌، بالش است و بس‌»
گیله مرد
شاعر! غبارِ هرچه که عادت‌، به آب ده‌ شعری که سر به باد ندادت‌، به آب ده‌
گیله مرد

حجم

۷۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۷۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۲۳,۰۰۰
تومان