بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شمشیر و جغرافیا | طاقچه
تصویر جلد کتاب شمشیر و جغرافیا

بریده‌هایی از کتاب شمشیر و جغرافیا

امتیاز:
۴.۴از ۵ رأی
۴٫۴
(۵)
کم‌کم تمام آدمیان آهنی شدند
اِیْ اِچْ|
ترسم آن روز که از قلّه فرود آید مرد سیصد و سیزده آدم نتوان پیدا کرد
سالک
عوض نکرد خدا سرنوشت قومی را و جز به همّت انسان عوض نخواهد شد
omid
گفتیم «زود است‌» و ماندیم‌؛ رفتند و گفتند «دیر است»
سالک
من معترفم که به تعبیر دوستی عزیز، فقط «درک مهاجر» را داشته‌ام، نه «درد مهاجر» را. هم از این روی شرمندۀ همه کسانی هستم که دردشان مرا شاعر ساخت، ولی شعر من کمتر توانست چیزی از آن دردها بکاهد.
|\/|o|-|@|\/||\/|@|).®
یک پاره زمین به قدر مردن بدهید
omid
هر کُشتۀ این طایفه‌، خود خواهد داشت‌ یک خانۀ ناتمام و یک گورِ تمام‌
omid
شاعر! غبارِ هرچه که عادت‌، به آب ده‌ شعری که سر به باد ندادت‌، به آب ده‌
گیله مرد
فریاد اگر بلند نشد، نالش است و بس‌ تیغی که زیر سر بنهی‌، بالش است و بس‌»
گیله مرد
فریاد اگر بلند نشد، نالش است و بس‌ تیغی که زیر سر بنهی‌، بالش است و بس‌»
گیله مرد
این خدا کیست که داغی به جبینش زده‌اند؟ کودکان با فن اوّل به زمینش زده‌اند این که تب نامده تشویش اجل دارد، کیست‌؟ بعد یک عمر طبابت سرِ کل دارد، کیست‌؟
حسین پورقلی
از بس خدای را به خدایی نخواستیم‌، منّت‌پذیر خوارترین بندگی شدیم‌
za za
ولی جدا از همه آموزه‌های ادبی، جانمایۀ اصلی شعرم، دردها، رنج‌ها، آرزوها و امیدهای مردمم بوده است. من معترفم که به تعبیر دوستی عزیز، فقط «درک مهاجر» را داشته‌ام، نه «درد مهاجر» را. هم از این روی شرمندۀ همه کسانی هستم که دردشان مرا شاعر ساخت، ولی شعر من کمتر توانست چیزی از آن دردها بکاهد.
ZinBook

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۲۳,۰۰۰
تومان