دانلود و خرید کتاب دله دزد جی تی لارنس ترجمه مجید حاتمی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب دله دزد اثر جی تی لارنس

کتاب دله دزد

نویسنده:جی تی لارنس
انتشارات:نشر علم
امتیاز:
۳.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دله دزد

کتاب دله دزد نوشته جی تی لارنس است که با ترجمه مجید حاتمی منتشر شده است. این کتاب شامل ۱۲ داستان کوتاه، نوشته خانم جی تی لارنس است. لارنس، نویسنده و نمایشنامه نویس ساکن شهر ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی ست. هر داستان گره افکنی و گره گشایی خاص خود را دارد. طنزی تلخ، در لابه لای داستان شما را از ابتدا تا انتها همراهی می کند. عنوان کتاب دله دزد نیز برگرفته از عنوان یکی از داستان های همین مجموعه است.

خواندن کتاب دله دزد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب دله دزد

همه‌چیز از یک مورمور شدن ساده شروع شد. یک جور سوزن سوزن شدن. درست مانند آنکه حشره‌ای روی پوست سرتان حرکت کرده باشد. این حرکت کوچک او را بیدار می‌کند. برهم زدن خواب سَم۱۴ اصلاً کار دشواری نیست. شب هنگام کوچکترین حرکت را می‌شنود، دعوای گربه‌های خیابانی، صدای آژیر ضد سرقت خانه، بگومگوهای سر هیچ و پوچ نیمه‌شب که در دو بلوک آن سوتر رخ می‌دهد را نیز می‌شنود. تغییراتی که در او اتفاق می‌افتد زودگذر و ناگهانی نیست، برای مثال وقتی ماشینی درجا گاز دهد، تپش قلب می‌گیرد و ذهنش آمادهٔ خیال‌پردازی می‌شود و اسلحه و صدای شلیک گلوله در ذهنش تداعی می‌شود.

نه، این فرآیند آهسته صورت می‌گیرد، این افکار به شکل سیال و شناور به آهستگی به عمق خواب‌اش نفوذ می‌کند زمانی که چشم باز کند اولین چیزی که خواهد دید پرتوهای نور است که از پشت پرده به سمتش روانه می‌شوند.

مطمئناً این تصورات اوست که تا پیاز موهایش هم آن را حس می‌کند، حس می‌کند حشره‌ای روی سرش است. اما همچنان میل ضربه‌زدن و دورکردن آن حشره را نادیده می‌گیرد. سعی می‌کند برگردد به همان فضای ساکت و تاریک، اما خیلی زود آرامشش به هم می‌ریزد و بلند می‌شود و دنبال چیزی می‌گردد.

در حالی که پاهای خود را روی تخت تاب می‌داد با خود گفت: روزی می‌رسه که دیگر خسته و بی‌رمق بیدار نمی‌شم. صدایی که شبیه به صدای خودش بود گفت: روزی هم می‌رسه که اصلاً بیدار نمی‌شی.

او گفت: دست کم اون موقع دیگه خسته نیستم.

صدا گفت: این جوری هم میشه به قضیه نگاه کرد. فقط تویی که فکر می‌کنی مرگ، برای تو روزنهٔ امیده.

سم گفت: هه.

صدا پرسید: تو چت شده؟ قبلنا بدبین بودی.

دیگه مثل سابق انرژی بدبین بودن رو ندارم.

پاهایش را مالید، انگشتانش را گره کرد، و دستانش را کشید.

سم گفت: تو فکر می‌کنی این طبیعیه که با خودت حرف بزنی؟

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۸۵ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۸۵ صفحه