کتاب جرشنری
معرفی کتاب جرشنری
جرشنری مجموعه داستانهای کوتاه محمدعلی یزدانیار، نویسنده معاصر ایرانی است.
درباره کتاب جرشنری
جرشنری ۸ داستان کوتاه دارد با نامهای: میکرو، این پسر باید داستانی داشته باشد، رویای شیرین عصر بیستو نهم آذرماه، داستان مردی که در زمان دیگری از خواب بیدار شد، یک روز زرد معمولی، یک عصر منحصربهفرد تابستانی، گربه و جرشنری است.
داستانهای این کتاب دلنشین و ساده و درباره آدمهای معمولی و آرزوها و حسرتهایشان است. پسری که آرزو داشت میکرو و سهگا داشته باشد، دختری که در سوپرمارکت متروی صادقیه کار می کند و هر روز پسری را میبیند که داستانی دارد، زن و مردی که یک دختربچه دارند اما چند وقتی است که زندگی شان بههم ریخته است و....
خواندن این داستانهای واقعگرایانه که به زبانی شاعرانه بیان شدهاند، ما را به عمق داستان زندگی آدمهای محمدعلی یزدانیار میبرد و کمی از دغدغههای خودمان رهایمان میکند تا زندگی را از دریچههای دیگر هم ببینیم.
خواندن کتاب جرشنری را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
دوستداران داستان کوتاه امروز ایران را به خواندن این کتاب دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب جرشنری
سوپرمارکت کوچکی هست در متروی صادقیه، یکی از چندین سوپرمارکت، معمولاً دختر جوانی پشت دخلش میایستد. دختر کُرد است، یقیناً کُرد است و این را میتوان از صحبتهای کردیاش با همکاران فهمید. درشت است، اما چاق نیست؛ برعکس کاملاً متناسب به نظر میآید. احتمالاً برای دختر بودن مقداری قدبلند است. رنگِ پریده و صورتی بانمک دارد. بیش از همه یک بیتفاوتی ازلی در صورتش دارد، انگار هیچچیز در هیچزمانی مهم نیست. شکل چهره و نگاه دختر به آدم حس مهم نبودن، حس کوچک بودن میدهد. و نهایتاً دختر مقنعهاش را جورِ قشنگی میبندد، بار اول پسر از همین مقنعه خوشش آمده بود.
اخیراً دختر روزهای فرد هر هفته، حوالی ساعت هشت شب، حتماً و بدون ردخور، پسر را میبیند. باید پیش خودش فکر کند که این پسر حتماً داستانی دارد، آخر پسر مثل داستانها رفتار میکند، اصلاً جان می دهد برای داستان داشتن. حتی اگر دختر به این فکر نکند، من فکر میکنم که باید چنین فکر کند. اینجوری است که پسر داخل سوپرمارکت میشود، هدفونش را از گوش در میآورد و موسیقی را قطع میکند، مثل همیشه میرود سمت یخچال و همزمان میپرسد که آیا دلستر تلخ هست یا نه؟ هر بار با جواب منفی اخم میکند و یک قوطی دلستر هلو بر میدارد، میآید سمت پیشخوان، کیفش را باز میکند و کتابی را که در دست دارد، پس از قرار دادن نشان کتاب در صفحه، در کیف میگذارد، همیشه این کار را میکند، هر بار. دختر همیشه پسر را با کتاب میبیند، احتمالاً فکر میکند این پسر کِرمِ کتابترین موجود بشری است، اما نیست. بعد پسر از دختر میخواهد لطفاً دلستر را باز کند، این خواهش برای مواقعی است که جای دلستر قوطی، شیشه برداشته باشد. دختر نمیداند چرا پسر اینقدر روی تلخ بودن دلستر اصرار دارد، باید برایش جالب شده باشد؛ البته نه از همان اول. بعد از باز کردن شیشه، پسر پول خریدش را پرداخت میکند، بقیه را هر چقدر باشد در کیف پولش میگذارد، جز یک پانصدتومانی که داخل جیب کاپشنش قرار میدهد. و بعد دقیقاً از همان راهی که داخل مترو شده است، خارج میشود. حدوداً ده دقیقه بعد باز دیده میشود که از جلوی در سوپرمارکت میگذرد و به ایستگاه وارد میشود.
حجم
۱۱۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۱۱۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
نظرات کاربران
داستان میکرو و جرشنری رو بیشتر از بقیه دوست داشتم. در کل بیانِ ساده، شیرین و دلنشینی داره. سوژهها انقدری جذّاب هستند که تا آخر قصه نویسنده رو همراهی کنید و از این همراهی لذّت ببرید. بابت وقتی که صرف
هشت داستان کوتاه با موضوعات روزمره زندگی با قلمی دلنشین و طعمی شیرین و خواندنی. داستانی که ناراحتت میکند و دیگری که میخنداند و دیگری که خاطراتت را زنده میکند
مجموعه داستان نوشتن به نظرم از رمان نوشتن سختتره، چون تو چند تا صفحه محدود باید تمام چیزی که تو سرته بیاری رو کاغذ. در میان حجم انبوهی از داستانها که هر روز شاهد چاپش هستیم، نویسنده دستش باید خیلی
لحن گیرا، داستان پردازی فوقالعاده، نگاه بی طرفانه و،طنز سبک و گاها تلخ کتاب و سبک نگارش ویژه ی نویسنده باعث شد من با این که خیلی اهل داستان کوتاه نیستم، حسابی مجذوب این کتاب بشم. شخصیت های داستان از
داستان میکرو و گربه رو پسندیدم و خواندنش رو به بقیه توصیه می کنم
داستانها تنوعشون انقدر خوبه که احتمالا بتونید چیزی که دوست دارید رو توش پیدا کنید. من عاشق سبک نگارش نویسنده هستم چون خیلی جذاب، روون و خسته نکننده هستش! خودم هم تقریبا اکثر اوقات دوست دارم اینطوری بنویسم. نویسنده انقدر